-
26 دسامبر - یه تویوتا کرولا هم برای من دیدیم
جمعه 15 دیماه سال 1391 10:13
بعد از اون توی راه خونه نیما گفت خب بریم برای تو هم یه ماشین ببینیم. هوا خیلی تاریک بود با این وجود گفتم یه ماشینی توی راه خونه هست بریم اونو ببینیم. خونه توی یک محله ای بود که معلوم بود سطح زندگیشون پایین هست. طرف یک سیاهپوستی بود که یه شباهتایی هم به عادل فردوسی پور میداد و به نظر آدم خوبی میامد. ماشینشم یه تویوتا...
-
26 دسامبر - دو تا ماشین دیگه دیدیم
جمعه 15 دیماه سال 1391 09:33
این روزا کلی توی سایت criagslist.org دنبال ماشین گشتم چون نیما بهم گفت که تو هم بگرد برای منصور که داریم میریم برای تو هم میریم یه نگاهی میکنیم. خلاصه روزی 3-4 ساعت وقت گرانبها رفت که منم ماشین دست دوم پیدا کنم. من بیشتر دنبال تویوتا کرولا بودم که قیمتش هم حدود 5000 تا باشه و حتی الامکان سفید باشه. یه 5-6 تایی هم پیدا...
-
تاکسی در امریکا
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 22:46
من در مورد ایالت های شمالی و مخصوصا نیویورک نمیدونم که تاکسی چطوریه اما اینجا تاکسی خطی به معنایی که توی ایران وجود داره نیست. تاکسی ها همه مثل تاکسی تلفنی و تاکسی فرودگاه هستن. هزینه تاکسی برای 1 نفر حساب میشه و از یک نفر بیشتر 2 دلار اضافه تر میگیرن. کرایه تاکسی هم بر اساس تاکسی متر هست. دیگه هر چقدر که ماشین بیشتر...
-
نان در امریکا
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 23:03
اینجا یه مغازه هست به اسم SaraBakery که نون های مدیترانه ای درست میکنه. این نون ها خیلی خیلی شبیه نوع های ایران هستن خوشمزه هستن. البته سارابیکری نون بربری هم داشت ما گرفتیم بد نبود اما مزه بربری ایران رو نمیداد. نون های تورتیلا هم که توی فروشگاه ها گیر میاد اگر گرم بشه تقریبا مثل نونهای ایرانه و بد نیست. نوع غیر ذرتی...
-
24 دسامبر - کریسمس - باز سینما
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 22:54
بعد از اینکه از دور زدن خسته شدیم من گفتم بریم سینما. توی اینترنت گشتم و یه سینمای بزرگ توی پلینو پیدا کردم که IMAX هم باشه بریم یه فیلم سه بعدی با حال ببینیم. دم در سینما خیلی شلوغ بود و کلی امروز آمده بودند سینما. اینجا هم کلی امریکایی دیدیم. دیروز و امروز بیشترین تعداد امریکایی فکر کنم دیدم. آخه این مدت هم هیچ جا...
-
24 دسامبر - کریسمس سفید 2012
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 22:42
دیشب کلی رعد و برق آمد و بارون آمد. من تا شش صبح نتونستم بخوابم. صبح ساعت نه و نیم بیدار شدم و دیدیم که برف آمده. منصور میگفت حالا هی بگید من غرب زده ام! ببین خدا چقدر اینا رو دوست داشته همین روز کریسمس براشون برف فرستاده! منم گفتم میدونید که به این میگن White Christmas و امریکایی ها خیلی دوست دارن که White کریسمس...
-
23 دسامبر - یک روز مانده به کریسمس - سینما
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 21:47
توی راه برگشت من گفتم نزدیک یکی از دریاچه های اینجا هستیم بیایید توی مسیر برگشت بریم یه جایی. بچه ها هم قبول کردن. رفتیم یه mall دیگه که همون نزدیکامون بود. چون شب کریسمس بود زود تعطیل کرده بودند و رفته بودند. بعد دیدیم یه سینما همون نزدیکاست و رفتیم سینما. سینماش خیلی باکلاس و خوشکل بود. طراحی ساختمون و محوطه اش...
-
23 دسامبر - یک روز مانده به کریسمس - در آرلینگتون
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 21:43
توی راه داشتم فکر میکردم که ای وای چقدر سخته. من اگر بودم هیچوقت نمیفهمیدم که این ماشین تصادف داشته. حتی از 6 کیلومتری ذهنم هم خطور نمیکرد که اینا بخوان فیلم بازی کنن و مشتری بیارن سر ماشین. بعد راه افتادیم بریم سمت آرلینگتون که ماشین دومی رو ببینیم. منصور هم میگفت این چینی ها خیلی عوضی هستن. یه کم حواست نباشه سرت...
-
23 دسامبر - یک روز مانده به کریسمس - دیدن ماشین
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 21:32
امروز از صبح راه افتادیم تا بریم برای منصور ماشین ببینیم. گیر داده که من هوندا سیویک میخوام. هوندا ماشین خوبه دانشجوییه که کم خرجه و حالا حالا ها کار میکنه. دو سه تایی توی اینترنت پیدا کرده بود و راه افتادیم تا بریم ببینیم. اولش نمیخواستم باهاشون برم تا پروژه رو انجام بدم. بعد فکر کردم که منم بالاخره میخوام ماشین بخرم...
-
23 دسامبر - دو روز مانده به کریسمس
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 20:23
شب که نیما آمد گفت بریم بیرون بگردیم. از اینترنت یه mall پیدا کردیم و راه افتادیم. توی راه رفتیم محله ها که چراغونی خونه ها رو ببینیم. بعضی جاها رو خیلی خوب چراغونی کرده بودند. توی ماشین هم رادیو رو روشن کرده بود باز مثل GTA آهنگ میذاشت و امشب همه آهنگ ها مربوط به کریمس بودند و چندتاشونم که تیلور خانم خونده بود رو مثل...
-
حال و هوای این روزا
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 20:12
من تا تعطیل شدم رفتم سراغ وردپرس تا یادش بگیرم و بتونم باهاش سایتم رو درست کنم. یه سایت هم درست کردم باهاش که به نظرم بد نیست. احتمالا کم کم وبلاگ رو باید مهاجرتش بدم روی وردپرس. بعد پروژه ای رو که گفتم شروع کردم تا بتونم کم کم عملیاتیش کنم. شدیدا رفته توی سرم که این کار رو توی همین تعطیلات به یه جایی برسونم. تعطیلات...
-
زندگی کارگر ساده توی والمارت
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 10:49
چند وقت پیش با یکی از ایرانی ها آشنا شدم که توی والمارت کار میکرد. کار ایشون جا به جا کردن کالاها و چیدن اونا توی قفسه ها و تگ زدن قیمت ها بود. این کاری هست که هر آدم تحصیل نکرده ای میتونه به دست بیاره (نمیگم همه به دست میارن اما میشه بدست آورد). درآمد ایشون طبق گفته خودشون برای کاری که تمام وقت هم نبود ماهی 1300 دلار...
-
مقایسه درآمد دانشجویی امریکا و ایران
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 10:33
خب چهار ماهی گذشته که اینجا هستم و میتونم حالا نظر بدم که زندگی اینجا تقریبا از نظر خرج چقدر با ایران فرق میکنه. اول اینکه دانشجوی دکترا جزو کم درآمدترین اقشار جامعه اینجاست. یعنی سطح درآمدش اینقدر کم هست که حتی ازش مالیات هم نمیگیرن (میگیرن و آخر سال پس میدن). ماهیانه تقریبا یه دانشجوی دکترای اینجا 1500 دلار میگیره....
-
19 نوامبر - دو روز در شرکت اریکسون - در راه شرکت در تاکسی
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 21:36
اون روز جیراج اسم منو هم توی تیمشون نوشته بود. امروز قرار بود بریم شرکت اریکسون. دوباره بحران ماشین داشتیم چون مسیر دور بود و ما هیچ کدوم ماشین نداشتیم. دیگه بچه ها با دپارتمان هماهنگ کرده بودند که ماشین بگیریم و اونا بعدا پولشو بهمون برگردونن. عصر کلی منتظر تاکسی شدیم. تیم ما هم که نگو همه هندی بودند و فقط من ایرانی...
-
آشنایی با یه پسر هندیه
شنبه 2 دیماه سال 1391 20:31
همینطوری که توی دانشکده امون نشسته بودم یه پسر هندیه آمد کنارم و شروع کرد به صحبت کردن. قیافه اش شبیه یکی از دوستایی بود که توی ایران داشتم و برای همین بدم نیامد که باهاش یه صحبتی کنم. جیراج تازه حدودا بیست و یکی دو ساله است و تازه لیسانس اش تموم شده بود و برای فوق لیسانس اپلای کرده بود امریکا. جیراج شروع کرد به صحبت...
-
چهار ماه گذشت و یک ترم تمام شد
شنبه 2 دیماه سال 1391 19:33
اصلا باورم نمیشه که به این زودگی ترمم تموم شد و چهار ماه هم گذشت. همه چیز خیلی زود گذشت. دیروز میخواستم بیام و خیلی چیزا بنویسم اما اینقدر امتحانمو بد دادم که بعد از امتحان حس و حال هیچ کاری رو نداشتم. پسر هندیه هم آمد توی اتاقم باز 2-3 ساعتی حرف زد و با هم رفتیم یه چیزی خوردیم و دیشب تا نصف شب با منصور داشتیم دنبال...
-
بررسی مشکلاتی که اینجا دارم
یکشنبه 26 آذرماه سال 1391 00:03
این مدت چون ترم داره تموم میشه و تقریبا دیگه با محیط اینجا آشنا شدم و جا افتادم میخوام برای ترم دیگه برنامه ریزی بهتری کنم تا از زمانم بهره بیشتری ببرم. این روزا بازم دارم برنامه ریزی میکنم. بازم دارم فکر میکنم که چه مسیری رو برم. در کنار خوندن مثنوی و نگاه کردن ویدئوهای خیلی جالب یوتیوب دارم باز فکر میکنم که چه...
-
این روزا
سهشنبه 21 آذرماه سال 1391 05:45
خب پنجشنبه سخت ترین امتحانم که همون درس ریاضیه بود دادم و طبق معمول بازم یه سری اشتباهات ریز و درشت کردم که نمره کامل نگیرم. جمعه هم جشن فارغ التحصیلی بود و کلی کمک نولا کردم و میز جا به جا کردم و به مهمونا خوش آمد گفتم و خلاصه تا عصر اونجا بودم. یک ساعتی هم با نولا در مورد نیویورک و امریکا حرف زدم که باید بعدا...
-
وبلاگ steve pavlina
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 11:40
چند وقته به سرم زده که یه هدف بذارم برای خودم مثلا 1 میلیون دلار و سعی کنم به دستش بیارم. بعضی وقتا فکر میکنم که الان این همه پولو میخوام چکار کنم. بعضی وقتا هم فکر میکنم که آخه به جز این چکار کنم؟ زندگی همینطوری جریان داره و من نمیتونم سرعتش رو کم یا زیاد کنم. مسیری هست که باید برم. دیشب که همینطوری داشتم دنبال راه...
-
کیتارو - Kitaro
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 11:28
ک یتارو یک آهنگ ساز ژاپنیه که این روزا بعضی وقتا آهنگ هاشو گوش میدم. بعضی هاش خیلی قشنگه. من از Silk road و Matsuri و Aqua و چند تای دیگه خوشم آمده. آشنا شدن با فرهنگ های دیگه میتونه خیلی جالب باشه. من هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی بتونم به یه آهنگ ژاپنی گوش بدم! (اشتباه تایپی silk road تصحیح شد.)
-
این روزا
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 09:39
این روزا دیگه ترم داره تموم میشه. پنجشنبه اولین امتحان پایان ترمم هست. اصلا باورم نمیشه که به این زودی به آخر ترم رسیدم. دو تا پروژه دارم که تحویل بدم که دیگه آخراشم. منصور هم کم کم داره وسایلاشو جمع میکنه که بره. البته هنوز ادمیشن رسمی بهش ندادن اما دیگه فکر نمیکنم که ندن چون استاده خیلی پیگیر کارش هست. برای اون...
-
پاییز زیبای اینجا
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 09:36
اینجا پاییز خیلی زیباست. هر جایی که میری درختا رنگی شدن. هوا هم بهاریه.
-
تلفن همراه در امریکا
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 09:02
خدمات تلفن همراه توی امریکا مثل خیلی چیزای دیگه شرکتی هست. یعنی شرکت های مختلفی هستند که سرویس میدن. کلا چهار تا شرکت بزرگ هستند که اکثر خدمات رو میدن Verizon AT&T T-Mobile Sprint توی وب سایت های هر کدومشون میشه اطلاعات مربوط به سرویس هاشونو گرفت. Verizon بهترین کیفیت خدمات رو داره و بالتبع گرونتره. سرویس های...
-
سیاه تر از کشته شدن یک مظلوم چیزی نیست
سهشنبه 14 آذرماه سال 1391 08:22
در سوره مائده آیه 32 از طرف خدا گفته (قسمتی از آیه) "من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فى الارض فکأنما قتل الناس جمیعا" یعنی اینکه اگر کسی نفسی را به جز در برابر کشته شدن نفس دیگر و یا فساد در زمین به قتل برساند مثل این است که همه مردم را با هم به قتل رسانده است. این آیه یکی از شدیدترین برخوردهای قرآن با ظلم و...
-
همبستگی با مردم سوریه
شنبه 11 آذرماه سال 1391 09:30
امروز همینطوری که توی دانشگاه رد میشدم دیدم یه عده ای اون وسط گرفتن خوابیدن. بعد از چند دقیقه تعدادشون بیشتر شد و بعد همه بلند شدند. بعد یه کارت هایی رو دادن که روش نوشته بود Human Rights Watch: "We've Never Seen such Horror." (فرستاده حقوق بشر: هرگز همچین جنایتی رو تا حالا ندیده بودیم.) 40000 نفر تا حالا...
-
2 نوامبر - کار در دانشگاه
شنبه 11 آذرماه سال 1391 08:26
امروز برای اولین بار رفتم که کار جدیدم رو توی دانشگاه انجام بدم. فکر کنید چه کاری بهم دادن؟ باید مدارک فارغ التحصیل ها رو میذاشتم توی پاکت و اسمشونو روی پاکت مینوشتم و در پاکت رو می بستم. با خودم فکر کردم بعد یک عمر انجام پروژه های ملی کارمون به پاکت بستن رسید. معلوم بود که اصلا برنامه ای نداشتن برای اینکه به من کار...
-
روز بعد از هالوین DIA DE LOS MUERTOS
شنبه 11 آذرماه سال 1391 08:12
یک روز بعد از هالوین یک جشن مکزیکی هست به اسم day of the death که اعتقاد دارن که روح مرده ها به زمین برمیگرده و باید چیزایی که اونا قبل از مرگ دوست داشتن رو جمع کرد و جشن کرد. چیزی که برای من عجیب بود این بود که مرده ها که برمیگردن که باید یه چیز ترسناکی باشه برای چی جشن میگیرن و خوشحالی میکنن! امشب دانشگاه باز جشن...
-
امام حسین مظلوم ترین امام
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1391 08:51
اگر توی همه امامای شیعه بگردیم هیچ امامی مظلوم تر از امام حسین پیدا نمیکنیم. اینقدر که در موردش حرف میزنن اما ... اول داستانشو خیلی خلاصه مرور کنیم بعد ببینیم مشکل چیه. داستان تخیلی ای به نام واقعه عاشورا یه آدم عوضی ای بود به اسم معاویه. این با زور شده بود حاکم همه مسلمونا و صبح تا شب هم ظلم میکرد و کار خلافی هم...
-
دین - مذهب
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 06:57
وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿بقره ۱۱۳﴾ یهودیا گفتن که مسیحی ها...
-
مسمانی صفتی بر حالت انسان است
دوشنبه 6 آذرماه سال 1391 06:17
خیلی از ما عادت داریم که مسمانی رو صفتی از یک آدم توصیف کنیم, در حالی که به نظر من مسلمانی صفتی بر حالت انسان است. به عبارت دیگر مسلمان کسی نیست که شهادتین گفته باشه, بلکه زمانی که انسان قلبش تسلیم هست مسلمان هست و زمانی که گناه میکنه مسلمان نیست. آیات و روایاتی هم هستن که این موضوع رو تایید میکنن. مثلا در قرآن آمده...