-
شب ولنتاین در دانشگاه
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 11:14
امشب قرار بود دانشگاه برنامه باشه. حامد طبق معمول رفته بود برای تانگو و منم منتظر شدم که برگرده. دیدم یه پسر ایرانی دیگه هم باهاش همراه شده. کلا کلاس عوض شده بود انگاری. شب رفتیم برای برنامه دانشگاه. یه مسابقه بود که سئوال میپرسیدن و یه دستگاه هم به همه داده بودند که جوابای 1-5 رو انتخاب کنن و اگر درست انتخاب میکردی...
-
بازم جلسه انجیل خوانی
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 10:44
این دفعه از اینترنت انجیل فارسی گیر آوردم و اون مبحثی که قرار بود بخونن رو فارسی اشو خوندم که بفهمم داستان چیه. بعد دیگه همه صحبت ها رو فهمیدم. بعد تازه فهمیدم که چقدر اینا سطحی فکر میکنن. اصلا خیلی بچگانه حرف میزدند. برای اولین بار حس کردم که چقدر چیزایی که ما در مورد قرآن فکر میکنیم اینا در مورد کتاب مقدسشون بهش...
-
همخونه ای جدید - رضا
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 10:38
این هفته یکی از بچه های ایرانی (رضا) که رشته اش کامپیوتر بود و از مایکروسافت پیشنهاد کار داشت آمد و هم خونه ای من شد. دکتراشو توی نیویورک انصراف داده بود و یه فوق لیسانس ازشون گرفته بود و الان با همون کار پیدا کرده بود. میگفت تابستونش هم از گوگل اینترنشیپ گرفته بوده اما استادش اجازه نداده بوده و 20 روز بعدش بهش گفته...
-
بازم تصمیم برای آینده
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 10:23
این هفته دوباره برای آینده تصمیم گرفتم. بعد از مدت ها سرچ و بررسی برای تغییر ویزا به ویزای کار و رفتن سر کار و ... بالاخره تصمیم گرفتم که همین دکترا رو ادامه بدم و در کنارش وقت بذارم و کلاس های کارآفرینی و ... رو برم تا بتونم برای شرکتی که میخوام توی آینده داشته باشم اطلاعات جمع کنم. در کنارش یکی از ایده هامو پیگیری...
-
مصاحبه با شرکت Gallup
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 10:22
من این هفته یه مصاحبه از شرکت گلوپ گرفتم تا اگر بشه تابستون برم اونجا کار کنم. در واقع تنها جایی که رزومه امو تا حالا انتخاب کرده بوده همین شرکته بوده. مصاحبه هم خیلی بی معنی بود همش در مورد شخصیتم بود. مثلا چقدر آدم صادقی هستید؟ یا چقدر دیگران میتونن بهتون اعتماد کنن. آیا آدم خلاقی هستید؟ خب دو تا ایده های جدیدتونو...
-
در مورد میریام و آمیندا
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 09:56
میخواستم برای دختر امریکاییم نامه بفرستم, توی سالن میریام با یه پسر خیلی خوش تیپ و قد بلند نشسته بود و داشت حرف میزد. یه لباس سفید پوشیده بود و موهاشو هم باز کرده بود قیافه اش نسبت به اون شب خیلی امریکایی تر شده بود! منم از دور یه نگاهی کردم یه لبخندی بهش زدم و نمیدونم فهمید یا نه. دیگه نامه امو نوشتم و سرمو برگردوندم...
-
6 فوریه - برای دختر امریکاییم نامه فرستادم
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 09:49
از یوتیوب نگاه کردم که چطوری میشه نامه داد توی امریکا و یاد گرفتم و یه نامه برای دختر امریکاییم نوشتم و این هفته از دانشگاه براش فرستادم. توی دانشگاه صندوق پست هست و تمبر هم از همون کتابفروشی داخل دانشگاه خریدم. داشتم تمبر میخریدم به دختر فروشنده گفتم که اولین بارم هست که میخوام نامه بفرستم. اونم زیر چشمی داشت یواشکی...
-
قرمز
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 10:04
عاشقت بودن سریع چون باد رفتن به بن بست فنا برباد رفتن چنان باشد کنی نیت به پرواز به گاه یک سقوط از اوج افراز مثال رنگ ها در فصل پاییز فروزنده درخشان روشن و تیز ز دستم رفتنت همرنگ آبی چونان باشد که هرگز درنیابی دلم تنگه برایت, رنگ مشکی همه عالم به چشمم چون سرشکی ز خاطر بردنت, واهی امیدی چنان باشد شناسی کو ندیدی ولیکن...
-
استاد بد - از چاله به چاه افتادن
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 07:58
ترم پیش یکی از بچه های ایرانی با من صحبت کرده بود راجع به موندن یا رفتنش از اینجا. من بهش گفته بودم که برای دکترا استاد و موضوع تز از همه چیز مهمتره. دیروز زنگ زدم تا ببینم چکار میکنه. اون از اینجا و Saint Louis فاند داشت ولی موضوع تحقیق اینجا رو اصلا دوست نداشت و موضوع تحقیق اونجا براش خیلی خیلی جالب بود. برای همین...
-
دوستم دانشگاه سن دیگو قبول شد!!!!
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 07:32
امروز سر کلاس بودم دوستم با اسکایپ میخواست تماس بگیره, گفتم بهش سر کلاسم. اما تعجب کردم چون هیچ وقت با اسکایپ زنگ نمیزد. بعد از کلاس دوستم تماس گرفت. گفت باورت نمیشه. گفتم چی؟ گفت دانشگاه سن دیگو بهم پذیرش داده. گفتم چی؟؟؟؟؟؟؟؟ راست میگی؟ گفت آره امروز ایمیل زدن بهم از دپارتمان و ایمیلشو برام فرستاد که توش نوشته بودند...
-
چقدر فرق میکنیم
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 07:25
دیشب همینطوری توی اینترنت داشتم میگشتم به ذهنم رسید در مورد آمیندا یه کم سرچ کنم. به طور شانسی یه اکانت توی یوتیوب پیدا کردم که اسم خودش بود. حالا نمیدونم مال خودش هم بود یا نه اما خیلی هم بعید نبود که مال خودش باشه. به غیر از چند تا فیلم جالب در مورد کارهای بامزه گربه ها, کارتون هایی که دوست داشت کاملا فرق میکردند....
-
دوری کردن دخترا
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 07:24
توی سایتا گشتم دنبال مطالبی که بفهمم آخه چرا آمیندا یه دفعه از من فرار کرد. یه جورایی یاد قدیما افتادم و اون دخترایی که از من فرار میکردن. فهمیدم که دوری کردن دخترا بر سه وجه هست: اول کسی که دوستش داری و میدونی هم اون دوستت داره و یه مدت زمان طولانی گذشته. چنین دختری دیگه از این وضعیت خسته شده و میخواد باهات ازدواج...
-
پنجم تا هفتم فوریه - در مورد آمیندا
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1391 06:16
این هفته هم سر کلاس آمیندا اصلا به من توجه نمیکرد. گفتم ما رو باش گفتیم یه دوست امریکایی پیدا کردیم. من اصلا هیچ نمیفهمیدم که علت این کارای آمیندا چی هست. روز سه شنبه که آمیندا اصلا ما رو تحویل نگرفت. روز چهارشنبه من ایمیل زدم که بچه های تیم بیان برای پنجشنبه یا جمعه. آمیندا هم جواب داده بود که من نمیتونم بیام خودتون...
-
6 فوریه - جلسه مطالعه انجیل (Bible study)
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 11:09
امروز ظهر با حامد رفتیم جلسه مطالعه انجیل. من اول فکر میکردم باید یه جای بزرگی باشه و همه ردیف ردیف نشسته باشن و یکی هم از روی کتاب بخونه و بقیه گوش بدن. اما وقتی رفتم شدیدا تعجب کردم. تعداد افراد خیلی کم بودند. با من و حامد تقریبا 10-12 نفر میشدیم و همه به طور حلقه وار دور هم روی صندلی نشسته بودند. داخل که رفتیم یه...
-
همه با معجزه آمدیم
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 10:21
شب که با حامد بر میگشتیم من گفتم در مورد من که معجزه شد که آمدم امریکا. حامد گفت که آره هر کدوم از ما که آمدیم امریکا یه معجزه ای برامون شده! گفت من یه دوست داشتم که بیخدا بود. بعد که براش تعریف میکردم این کارو کردم و اونطوری شده تا وقتی که ویزامو گرفتم, گفت ببین من بیخدا هستم نباید این حرفو بزنم ولی ماجرای تو باعث...
-
2 فوریه - ورزش جدید
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 09:58
امشب یه ورزش جدید کردیم و توی ورزش کلی با حامد حرف زدم. قوانینشو بلد نبودیم همینطوری میزدیم زیر توپ بره!
-
اطلاعات مواد غذایی
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 10:13
یکی از چیزای خوبی که توی امریکا هست اینه که روی بسته همه مواد غذایی اطلاعات مربوط به ویتامین ها و کالری و ... نوشته شده. به جز میوه ها که جداگانه فروش میره من ندیدم هیچ چیزی روش اینا نباشه. این عکس مربوط به همون صبحانه امریکایی هست و تقریبا مقوی ترین چیزی که به عمرم دیده بودم. توی ایران یادمه فقط در مورد کالری بعضی...
-
2 فوریه - بفرمایید صبحانه امریکایی
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 10:06
دیروز که والمارت بودم به توصیه حامد یه نوع غذای امریکایی گرفتم که برای صبحانه میخورن. البته صبحانه کلاسیکشون ظاهرا تخم مرغ و گوشت هست اما الان اینا خیلی رایج هست. نمیدونم از اینا ایرانم بود یا نه. اما من که تا حالا نخورده بودم و خیلی هم خوشمزه بود. کلا پایه شدم که شیر بخرم و هر روز ازینا بخورم.
-
1 فوریه - شطرنج توی دانشگاه
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 10:01
امروز برای اولین بار رفتم توی دانشگاه که ببینم تیم شطرنج شون چطوریه. هر جمعه بچه ها میان و بازی میکنن. مامانا بچه هاشونو آورده بودند که بازی یاد بگیرن. یه کم اونطرف تر یه پسره بود داشت با 4 تاشون همزمان بازی میکرد و یه نگاهی به بازی ها کردم دیدم خیلی ضعیف هستن. اونی که داشت با 4 تاشون بازی میکرد بازیش خوب بود. یاد...
-
1 فوریه - جمعه یکی از اون روزا
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 09:48
امروز صبح یکی از اون روزا بود. صبح میخواستم نون رو از توی فر در بیارم که دستم گرفت بالاشو سوخت. بعد میخواستم برم اجاره خونه رو بدم. رفتم تا والمارت تا هم خرید کنم و هم مانی اردر بگیرم چونکه دست چکم تموم شده بود و سفارش جدید نداده بودم. توی والمارت تمبر خریدم که برای دختر امریکاییم یه نامه بفرستم. تمبر رو همونجا گم...
-
نزدیکی به روز ولنتاین
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 09:42
اینجا فروشگاه ها از دو هفته قبل از ولنتاین یه قسمتی گذاشتن برای کادوهای این روز. مثل بقیه جشن ها و ایام. شنیدم توی ایران واردات و فروش این چیزا ممنوع شده که نکنه یکی بخواد به یکی ابراز محبت کنه. جدا متاسف شدم.
-
28 ژانویه تا 31 ژانویه - در مورد آمیندا
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 09:34
بعد از اون روز توی دانشگاه با آمیندا فکر کردم که برم از دل آمیندا در بیارم. گفتم حالا یکی از ما خوشش آمده فکر میکنه من دارم بهش بی محلی میکنم. آخر ساعت کلاس اولی باهاش راه افتادم به گپ زدن تا کلاس دومی و در مورد خودم و کارای قبلیم گفتم و ازش تعریف کردم که چقدر توی مدیریت خوبه. بهش گفتم این توانایی ای نیست که هر کسی...
-
از صد چند؟ 120
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 08:14
امروز حامد آمد توی دفترم و حرف در مورد دوست امریکایی شد. در مورد آمیندا بهش گفتم. عکسش هم روی کامپیوترم بود بهش نشون دادم. گفت خب این که خیلی خوشکله خوبه دیگه از این بهتر میخوای. گفتم خوبه برای اینکه دوستم باشه و نه اینکه من باهاش زندگی کنم. استایل من برای ازدواج نیست. گفت یعنی چی نیست. به نظر من که خیلی خوبه. بعد گفت...
-
غلط کرده! حساب ریالی برای چی میخواد؟
جمعه 20 بهمنماه سال 1391 07:35
حقوقی که از شرکت طلب داشتم (و دارم) هنوز به حسابم ریخته نشده بود. بعد برای اینکه چک کنم دردسر داشتم چون اینترنت بانکم فعال نبود و مدام میرفتم توی این سایت بنیاد کودک که ببینم اگر پول آمده توی حسابم بریزم برای این بچه. قبل از آمدنم یه 100 هزار تومن توی اون بی پولی دادم تا به مامانم و بابام وکالت جامع و کامل بدم که هر...
-
28 ژانویه تا 31 ژانویه - شروع ورزش توی اکتیویتی سنتر
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 10:52
دوشنبه شب با یکی چت میکردم که یه چیزایی گفت خیلی ناراحت شدم. انگار همه خوشی ها رفت. صبح رفتم دانشگاه چون خیلی گرفته بودم سر کلاس دو تا صندلی اونطرف تر آمیندا نشستم. اولش یه کم مایل شد به سمت من اما بعدش دید که من یه کم اونطرف تر نشستم. نمیدونم شاید فکر کرد که اصلا تحویلش نگرفتم. این هفته با حامد ورزش رو شروع کردیم. هر...
-
بیست و پنج Jan تا بیست و هشتم. - ویدئو در مورد دخترا
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 10:48
بازم چون آخر هفته حوصله نداشتم درس بخونم, رفتم اینترنت یه کم اطلاعات پیدا کنم. خوبی امریکا و زبان انگلیسی اینه که در مورد همه چیز آموزش و اطلاعات هست. من میخواستم به دختر امریکاییم هم نامه بفرستم بلد نبودم رفتم از توی یوتیوب یکی دو تا فیلم نگاه کردم فهمیدم چطوریه. تصمیم گرفتم که برم با آمیندا دوست بشم برای همین خواستم...
-
وب سایت meditationiseasy.com
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 10:32
آخر هفته چون حوصله درس خوندن نداشتم باز نشستم از توی اینترنت مطالب پیدا کردن. اینبار یه کتاب کامل در مورد مدیتیشن meditationiseasy.com به صورت صفحه های وب خوندم. خوندن این کتاب برام خیلی خیلی جالب بود چون فهمیدم که خیلی چیزایی که فکر میکردم منحصر به اسلام هست حتی 2500 سال پیش هم مطرح شدن! یا فکر میکردم که هندو و...
-
فحاشی ممنوع
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1391 09:36
آقایی که آمدی اینجا کامنت گذاشتی و به یکی از کسانی که اینجا کامنت گذاشته بودی فحاشی کردی طبق قانون اینجا مجبورم کامتتون رو حذف کنم. من اگر بخوام کامنت شما رو منتشر کنم یه نفر دیگه هم میاد یه فحش به شما میده و این ادامه پیدا میکنه و محیط خوبی دیگه برای تبادل نظر نداریم. اگر حرف کسی رو دوست ندارید دلیلی نمیشه که بخواهید...
-
نقشه جرم و جنایت در امریکا crimereports.com
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 11:56
یک چیزی که بعد از مدتی توی زندگی امریکا آدم رو متعجب میکنه حجم بالای آماری هست که اینا در مورد همه چیز دارن و از اون مهمتر اینه که از این آمار استفاده میکنن و از روی تحلیل ها راهکار ارائه میدن. یکی از این آمارها آمار مربوط به جرم و جنایت هر نقطه امریکاست. الان یه سری سایت ها هستند که دارن این اطلاعات رو رایگان و...
-
دست دادن با نامحرم غیرمعتقد به حجاب
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1391 11:34
یه موضوعی یکی از دوستان مطرح کردن که مگه میشه آدم امریکا بره و با نامحرم دست نده. من از نظر شرعی موضوع میگم که دست دادن با نامحرم غیرمعتقد به حجاب مشکلی نداره. من از روی فتوای آقای منتظری میگم که از ایشون پرسیدند "استفتاى شرعى درباره مصافحه با زنان مسلمان غیر محارم" و ایشون گفتن: " اولا: عدم مس و عدم...