-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت هفتم
شنبه 29 مهرماه سال 1391 04:11
شب تا 3 داشتم نامه میزدم و هیچی امتحان میان ترم امروزم رو نخوندم. شب هم شدیدا سر درد گرفته بودم اما صبح بلند شدم بهتر شده بودم. تقریبا همه وقتی رو که گذاشته بودم برای امتحان میانترم رفت برای ایمیل زدن به این استاده و حل بحرانی که پیش آمده بود. صبح به زور ساعت 8 بیدار شدم و شروع کردم به خوندن. تا ساعت 12 خوندم و بعد...
-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت ششم
شنبه 29 مهرماه سال 1391 03:55
چهارشنبه صبح برای نماز که بیدار شدم دیگه خوابم نبرد. همینطوری داشتم فکر میکردم که چی بنویسم آخه. یه چیزایی به ذهنم رسید که مثلا یه جدول درست کنم از تاریخ نامه ها و بهشون نشون بدم که من سر وقت ایمیل میزدم و اون بوده که جواب نمیداده. بعد براشون توضیح بدم که من نهایت سعی ام رو کردم که ازشون عذرخواهی کنم ولی دیگه خودتون...
-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت پنجم
شنبه 29 مهرماه سال 1391 03:41
شب کلی با منصور صحبت کردیم. منصور میگفت اینا خیلی توی ایمیل ها سیاست دارن. اینجا کوچکترین چیزی نمیگن. میگفت استاد امریکایی ما اینقدر با سیاست حرف میزنه که اصلا نمیشه از توی حرفهاش هیچی در بیاری. چون که راحت میتونن روی همین ایمیل ازش شکایت کنن. به نظر منصور اینا همشون پوسته خوبی دارن اما خیلی هاشون ذاتشون خرابه. ذات...
-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت چهارم
شنبه 29 مهرماه سال 1391 03:35
شب تا صبح خواب این استاده رو دیدم. یه تیکه هم یادم میاد خواب دیدم که چند تا سوسک بزرگ بودند که با پا له شون کردم اگرچه نمردن اما داشتن از درد به خودشون می پیچیدن. داشتم فکر میکردم که دلم نمیخواد بکشمشون اما خب سوسک هستن. شاید چون امشب یکی دو تا سوسک رو له کردم. آخه توی خونه سوسک خیلی زیاد شده. صبح رفتم دانشگاه که اون...
-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت سوم
شنبه 29 مهرماه سال 1391 03:04
خونه که رسیدم یه کم با منصور در مورد این موضوع صحبت کردم. داشتم به منصور میگفتم که آره نمیدونم چرا همچین کاری کرده حالا یه اشتباهی شده بوده دیگه. شاید اصلا دیده من ایرانی هستم دنبال بهانه بوده و شاید میخواسته یکی دیگه TA اش باشه دنبال یه بهانه میگشته. آخه من هی بهش ایمیل میزدم و اونم جواب نمیداده. بعد آمدم ایمیلم رو...
-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت دوم
شنبه 29 مهرماه سال 1391 02:39
از اتاقش که آمدم بیرون دیدم که کلاسم دیر شده. سریع رفتم سر کلاس تمام ساعتی رو که کلاس بودم داشتم به این موضوع فکر میکردم که آخه چرا این همچین کاری کرده؟ انگار که استاده داشت فرانسوی حرف میزد. هیچی نمیفهمیدم که چی میگه. خلاصه کل درس امروز رو نفهمیدم که چی گفت. کلاسم که تموم شد آمدم توی دفترم و شروع کردم به نوشتن نامه...
-
یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت اول
شنبه 29 مهرماه سال 1391 01:48
این هفته یک هفته خیلی خیلی بد بود. اول ماجرای این هفته رو بگم بعدش اگر فرصت شد بقیه نمایشگاه تگزاس رو بگم که چه خبر بود. این هفته سه شنبه از دفتر دپارتمان بهم زنگ زدن که بیا کارت داریم. اولش من خیلی تعجب کردم که چه کار فوری ای هست که تماس گرفتن و ایمیل نزدن. بعد سریع جمع کردم و رفتم توی اونجا. مسئول اونجا یه خانمی بود...
-
گول شرکت های ثبت ایده اختراع موفت رو توی ایران نخورید
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 08:52
پارسال یه مقداری من در مورد ثبت اختراع نوشتم بعضی دوستان مراجعه کردن و در مورد نحوه ثبت اختراع پرسیدن. اما به نظرم دیگه تعدادشون داره زیاد میشه که یه مشکلی دارن و اونم نحوه ثبت اختراع توی امریکا هست. فکر کنم که قبلا هم گفته بودم که ثبت اختراع موقت برای امریکا فقط یکساله هست و هیچ مسئولیتی رو هم متوجه شرکت ثبت کننده...
-
28 سپتامبر - در راه نمایشگاه تگزاس Texas Fair قسمت دوم
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 08:22
کل مدتی که با توی ترن بودیم هندی ها داشتن با هم بازی میکردن. بازی های مختلفی هم کردن. یکیشون مثلا پانتومیم بازی میکرد باید بقیه حدس میزدن چه لغتی توی ذهنشه. یه گروه تقریبا شش نفری که هر چند لحظه ای یکبار صدای خنده اشون کل ترن رو پر میکرد. از ترن که پیاده شدیم برای اولین بار توی مرکز شهر دالاس بودم. ساختمان های بلند...
-
28 سپتامبر - در راه نمایشگاه تگزاس Texas Fair
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 08:11
یه گروه تقریبا 40 تایی شدیم و به سمت نمایشگاه حرکت کردیم. با اتوبوس دانشگاه آمدیم تا قطار شهری و بعد منتظر ترن شدیم. سوار قطار که شدیم یه پلیس آمد و بلیت هامونو چک کرد. خوشبختانه کل سیستم حمل و نقل شهری برای دانشجوها رایگانه و ما هم کارت هامونو نشان دادیم. یه چیز جالب در مورد پلیس های اینجا اینه که همه از نظر هیکل...
-
28 سپتامبر - قبل از حرکت به سمت نمایشگاه تگزاس Texas Fair
دوشنبه 24 مهرماه سال 1391 07:49
این مدت خیلی روحیه ام خراب شده بود چون جواب کوییز اون هفته آمده بود و من C+ گرفته بودم که خیلی خیلی نمره بدی هست. وضعیت دلار هم که توی ایران شدیدا به هم ریخته بود و من همش داشتم فکر میکردم که اگر معدلم کم بشه و فاندم قطع بشه چکار باید کنم. از یه طرف هم خب اینجا جدید بودیم و هنوز با شرایط دانشگاه کنار نیامده بودم. جکی...
-
درمان درد عشق
جمعه 21 مهرماه سال 1391 21:55
گذر کردی درویشی به راهی بدیدی عاشقی اندر هوایی سخن راندی به نخوت از برایش که دردت دانم و دارم دوایش نگه کردی به رویش طعنه جویان نگاه عاقلان اندر سفیهان که کل را گر همی باشد دوایی سر خود را مگر درمان نمایی رها کن عاشقان را در هواشان چه خواهی تو مگر از جان ایشان
-
بیست و ششم سپتامبر - بورد مشاوره دانشگاه
جمعه 21 مهرماه سال 1391 07:27
امروز همینطوری که رد میشدم دیدم یه بورد بزرگ یه عالمه کاغذ چسبوندن و بچه ها روش مشکلاتشونو نوشتن. این بورد برای تبلیغ خدمات مشاوره دانشگاه بود. اینجا هر دانشجو میتونه ماهی 3 بار خدمات مشاوره ای مجانی از دانشگاه بگیره. هر کسی هر مشکلی داشته باشه مثل یه مشاوره حرفه ای راهنمایی میکنن. نحوه معرفی اشون برام جالب بود. چون...
-
بیست و ششم سپتامبر - جلسات علمی دانشگاه
جمعه 21 مهرماه سال 1391 07:05
امروز صبح رفتم یه جلسه ای در مورد یکی از مباحث رشته خودمون بود. یه خانمی آمده بود و ارائه میداد و من واقعا لذت بردم که اینا اینقدر خوب تحقیق میکنن. یه سری جلسات اینطوری مربوط به رشته خودمون و رشته های دیگه هست که میشه شرکت کرد. معمولا از دانشگاه های دیگه یا افراد سرشناس رو دعوت میکنن که بیان در مورد کارهاشون صحبت کنن....
-
بیست و پنجم سپتامبر - کلاس جستجو و کلاس گرامر
جمعه 21 مهرماه سال 1391 06:56
امروز باز توی کتابخونه کلاس گذاشته بودند. البته کلاس زیاد بود اما من دلم میخواست این کلاس گرامر رو برم ببینم چطوریه. رفتم هنوز کلاس جستجوی وب بود. اول فکر کردم که اشتباه آمدم بعدا فهمیدم که نه اولش جستجو درس میدادن و بعدش گرامر. باورم نمیشد از کوچکترین مباحث مربوط به سرچ شروع کرد به گفتن تا ترکیب های پیچیده تر. حتی در...
-
بیست و چهارم سپتامبر - شبی با AT&T
جمعه 21 مهرماه سال 1391 06:51
امشب باز تبلیغ زده بودن که پیتزا میدن و از شرکت AT&T میان که صحبت کنن. منم بدم نمیامد که برم ببینم چه خبره. چون دیر رفتم جای نشستن گیرم نیامد. جلسه در مورد LTE بود. اولش نمیدونستم که چیه اما کم کم توضیح داد فهمیدم که قضیه چیه. اینا یه تکنولوژی جدید برای دسترسی به داده ها از طریق موبایل درست کرده بودند که سرعتش...
-
بیست دوم و سوم سپتامبر - یک عالمه برگه صحیح کردم
جمعه 21 مهرماه سال 1391 06:46
این روزا کلی برگه داشتم که صحیح کنم. کلاسی که من کمک استادش هستم 63 نفر دانشجو داره و اینجا اینطوری که مرتب هر یکی دو هفته تمرین میدن و بعد کمک استاد باید تمرین ها رو صحیح کنه و بده دست دانشجوها. من هنوز نمیفهمم که اینا چرا به تمرین ها نمره میدن و این نمره رو توی نمره نهایی هم لحاظ میکنن. یعنی دانشجو باید خودش بره...
-
فیلترینگ اینترنت در امریکا
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 15:04
قبل از اینکه بیام امریکا می دونستم که توی امریکا هم فیلترینگ اینترنت وجود داره. شرکت ها و ادارات توی ساعات اداری سایت های مربوط به سرگرمی رو که ممکنه وقت کارمندا رو تلف کنه و یه سری سایت های مشکل دار رو فیلتر کردن. توی دانشگاه ما هم خیلی از جاها به این اسم که مشکل امنیتی ممکنه داشته باشه فیلتر شده, مخصوصا تبلیغاتی که...
-
بیست و پنجم سپتامبر - اولین مراجعه دانشجوها به دفترم و امتحانم
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 07:26
امروز عصر امتحان داشتم و از ظهر توی دفترم نشسته بودم داشتم میخوندم. ساعت دیگه نزدیک ساعت کاری ام شد و خدا خدا میکردم که مثل اون دفعه هیچ کسی نیاد تا بشینم امتحانم رو بخونم. یه ده دقیقه ای گذشت هیچ خبری نشد و منم غرق مطالعه شدم. همینطوری که داشتم میخوندم یه دفعه سر و کله دو تا هندی پیدا شد. گفتم یا بسم الله, خدا کنه یه...
-
کجا؟ اینجا؟
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1391 06:49
یه خاطره یادم آمد از اون روزی که رفته بودم مدارک سوشیال سکیوریتی رو تحویل بدم. یه عالمه برگه گذاشت جلوم تا امضا کنم. خانمه گفت: Now, sign here من گفتم: OK باز یه برگه دیگه در آورد و گفت: Now, here. You should sign the bottom من (با اشاره دستم) گفتم: کجا؟ اینجا؟ یه دفعه خانمه گفت: yes! من یه لحظه توی دلم فکر کردم...
-
بیست سپتامبر - uncle bill
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 05:56
توی جلسه میکروسافت یکی پرسید من رشته ام فلان چیزه که توی کارهایی که شرکت میکروسافت میخواد نیست, به نظرتون بازم میتونم اینجا کار پیدا کنم. اون پسر سیاه پوسته هم بهش گفت مگه اینکه uncle bill بخواد از جیبش به شما یه چیزی بده وگرنه ما اینجا در ازای کاری که میخواهیم به کارمندا پول میدیم. اول بگم که اونی که پرسید من نبودم....
-
بیست سپتامبر - شبی با بچه های میکروسافت
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 10:42
چند روز پیش رفته بودم دانشکده مهندسی دیدم که توی بورد یک عکس چند تا بستنی خوشکل کشیده. کلی خوشحال شدم که یه جایی قراره بستنی مجانی بده. نگاه کردم دیدم که به به میکروسافت یه جلسه ای داره که بستنی هم میدن. امشب اون جلسه میکروسافت بود. بازم خیلی ناامید کننده بوده که بعضی حرفاشونو نمیفهمیدم. چیزی که متوجه شدم بچه ها...
-
فروشگاه Staples
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 10:26
این مدت میخواستم که میز و صندلی آنلاین سفارش بدم که بیارن دم خونه. آخه اگر از فروشگاه بخری باید خودت بیاری اما معمولا اینجا فروشگاه ها آنلاین که از یه مبلغی بیشتر باشه رایگان میارن تا دم خونه. یکی از صندلی ها خیلی تخفیف خورده بود و میخواستم اونو بخرم. همینطوری که رد میشدم گفتم حالا برم توی مغازه اش ببینم که صندلی اش...
-
بیست سپتامبر - اولین روز توی اتاقم
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 10:12
امروز اولین روز بود که توی اتاقم بودم. چون هفته دیگه سه شنبه امتحان داشتم نشستم و امتحانم رو خوندم. هر وقتی یه صدای پایی می آمد همینطوری دلشوره داشتم که وای الان یکی از دانشجوها میاد و سئوال داره. همینطوری اون دو ساعت ساعت کاری ام رو دلشوره داشتم تا اینکه بالاخره تموم شد و هیچ کسی نیامد. با خودم فکر کردم که چه خوب...
-
هجدهم سپتامبر - نمایشگاه کار (Career Expo)
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 10:35
دانشگاه ما یه قسمت داره به اسم Career Center که مسئولیت اصلی اش اینه که برای دانشجوها و فارغ التحصیل های اینجا کار پیدا کنه. این مرکز هر ترم یک نمایشگاه میذاره که توش شرکت های بزرگ امریکا رو که میخوان دانشجو بگیرن دعوت میکنه که بیان دانشگاه و از بچه ها رزومه بگیرن. طبق قانون اینجا من تا تابستون نمیتونم بر سر کار. در...
-
اسب توی تگزاس پارتی
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 10:04
رخدادهای دانشگاه که تموم میشه هر بار که میرم عکس های بچه ها رو نگاه میکنم میبینم یه چیزایی بوده که من اصلا ندیدم. نمونه اش همین اسبه که توی تگزاس پارتی آورده بودند و من اونجا نبودم. حیف شد خیلی دلم میخواست یه کم اسب رو نازش کنم.
-
توی امریکا خاک توی مسیرها نیست
شنبه 15 مهرماه سال 1391 09:50
توی دانشگاه ما و کلا اکثر جاهایی که من تا حالا دیدم خاک نیست که همینطوری باز باشه و مردم بخوان یه وقتی از روش رد بشن یا اینکه باد بزنه پخش بشه. دالاس در کل خیلی خوب باد میاد و به قول من کولر خدا روشنه. امروز دقت کردم دیدم که جاهایی که خاک بوده و احتمال پخش شدن خاک هست رو اینا با سنگ پر میکنن. تا حالا چندین جا رو دیدم...
-
شانزدهم سپتامبر - بازم بزن بکوب توی دانشگاه
شنبه 15 مهرماه سال 1391 09:44
همینطوری که آمدم توی محوطه دیدم یه جایی دارن برای خودشون آهنگ میزنن و باز دو نفر افتادن وسط به رقصیدن. آهنگی که گذاشته بودند نمیدونم که مال کجا بود اما برایم خیلی جالب بود. فکر کنم که اسپانیایی بود. در کل به نظرم آهنگ خیلی قشنگی بود. بعد رفتن و لباس هاشونو عوض کردن و یه رقص دیگه رو شروع کردن. یه عروسک بچه هم آورده...
-
شانزدهم سپتامبر - co-curricular transcript
شنبه 15 مهرماه سال 1391 09:42
امروز یه جلسه ای شرکت کردم در مورد co-curricular transcript بود. تا حالا همچین اصطلاحی نشنیده بودم. دانشگاه ما یه سایت داره به اسم OrgSync که بچه ها میتونن جلساتی که توی دانشگاه برگزار میشه رو پیدا کنن و شرکت کنن. توی این سایت یه قسمت هست که میتونن برنامه هایی رو که شرکت کردن مشخص کنن و از مسئول اون برنامه بخوان که...
-
چهاردهم سپتامبر - آب در خیابان
شنبه 15 مهرماه سال 1391 09:41
از jack in the box که آمدیم بیرون یه نم بارون میامد و یه جاهایی هم زمین خیس شده بود. اگر فکر میکنید که دیگه امریکاست و نمیشه آب توی خیابون بمونه کاملا در اشتباهید. یه جاهایی آب کنار جاده جمع شده بود و ماشین ها هم با سرعت از روش رد میشدند. کلا هر کسی که با توقع خیلی زیاد بیاد امریکا خیلی میخوره توی ذوقش که میبینه زندگی...