زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

در مورد بلاگم

این هفته کل بلاگم رو یه نگاهی کردم از اول تا آخر و همه صفحه هاشو ذخیره کردم. چند ساعتی وقتم رو گرفت اما فکر کنم ارزش داشت. فکر میکردم که خیلی بهتر از اینا نوشته باشم اما در کل راضی نبودم ازش. خیلی هم فکر کردم که با این بلاگ آخرش چکار کنم. با جریاناتی که این هفته گذشته پیش آمد فکر نمیکنم ادامه اش درست باشه یا حداقل به این سبک درست باشه. من یه جورایی از فرهنگ عقب مونده مردم کشورم فرار میکردم, فرهنگی که توش هر کسی فکر نکرده دهنشو باز میکنه و هر چی میخواد میگه حتی اگر حرفش بی منطق باشه یا فحش های خیلی رکیک باشه. حالا امروز که کیلومترها از اونجا فاصله دارم این بلاگ خودش شده یه پلی که پیوند منو با اون فرهنگ حفظ کرده. به هر حال تصمیم گرفتم که یه وبلاگ دیگه داشته باشم که فضاش با اینجا متفاوت باشه, حتی اگر قراره نوع ناسزاهاش عوض بشه. در مورد ادامه اینجا هم بعدا تصمیم میگیرم.

نظرات 19 + ارسال نظر
مهیار یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:17 ق.ظ

با سلام وودی جون گفتم داره جو ویلاگت عوض میشه.
بهترین کار به نظر من اینه که از مسائل ایران دیگه حرفی به میون نیاری . هر چیزی که اونجا اتفاق میوفته رو فقط بگو اینجوری بهتره

یکی یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ق.ظ

خیلی ناراحت شدم. به خدا شرمنده. بالاخره سوء تفاهم پیش میاد دیگه. نمیدونم چی بگم.

آقا یا خانم یکی به خدا مسائل هیچ ربطی به شما نداره. چند بار بگم.

این عمار؟ یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://WWW.NAYOUMADI.BLOGFA.COM

سلام.وبلاگ قشنگی دارین.خوشحال میشم به وبلاگ منم سری بزنین.اگه مایل بودین لینک کنیم.
در پناه حق...

غریبه یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ق.ظ

"با جریاناتی که این هفته گذشته پیش آمد فکر نمیکنم ادامه اش درست باشه"

چه جریاناتی؟

خدا وکیلی ادامه بده. تا حالا کلی اطلاعات گرفتیم ازت...

نکن این کارو با ما

سوده یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ب.ظ

ایران و فرهنگش عقب مونده نیستند و هیچ وقت نبودن... عقب موندگی الان برخی از ما فقط و فقط به رفتار و طرز فکر خودمون بستگی داره...

فاطمه یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ب.ظ http://2t7p.mihanblog.com/

سلام .
پس خوب شد زیاد براتون نظرامو ننوشتم
آدرس جای جدیدتون را بذارید آخه من از اینجا چیز یاد میگرفتم ...

یواشکی یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.topboys.loxblog.com

امیدوارم ادامه بدی . برای من و خیلی های دیگه وبلاگت ارزش زیادی داره . کسایی که ازت درس گرفتن . از تصمیمت . از روشت . از تفکرت .
میدونم که وقتت رو این بلاگ میگیره . ولی ادامه بده . حتی اگه دیر اومدی مهم نیست . ولی بیا .
هنوزم هستن بین این آدما کسایی که فرق دارن با بی فرهنگی تحمیلی

مهدی یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:10 ب.ظ

سلام
بهر حال من امیدوارم که شما به نوشتن ادامه بدید و ما هم بتونیم کماکان نوشته های شما را بخوانیم.
share کردن اطلاعات و کمک به همدیگر بهترین کاری است که در این دنیا می توان انجام داد. البته من گارانتی نمی کنم که همه سپاسگزار شما بشوند وقدرشناسی کنند اما بقیه ای وجود دارند که بی گناهند.
در ضمن اینکه اطلاعات شخصی خود و دوستانتان را حفظ می کنید قابل ستایش است.
"هر کسی از ظن خود شد یار من" هر کسی به دلیلی این وبلاگ را برای اولین بار دیده است و به دلیلی احتمالا شروع به خواندش کرده است. من با سرچ کلمه ثبت اختراع اولین بار به وبلاگ شما هدایت شدم و بعد هم بقیه را مطالعه کردم. جالب بودن نوع تعریف کردن وقایع، حس مستقل شدن، حس رسیدن به یک موفقیت راضی کننده، سعی کردن اینکه از امتحان کردن نباید ترسید، نباید ورودی های ذهن را فیلتر کرد و ... باعث شد من مطالعه این وبلاگ را ادامه بدم. به هر حال موفق باشی.اگه ما هم کمکی می تونیم بکنیم آماده ایم.

rasa یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:44 ب.ظ

وودی جان سلام ، امیدوارم این وبلاگتو ادامه بدی

نیماm$ یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:47 ب.ظ

وودى اکه یه وبلاک دیکه راه انداختى آدرس اونو اینجا بذار
خوب وودى اکه میخوای از فرهنک مردم ایران دور باشى یه راه داره وبلاکى ننویس این نوشتنه خودش باعثه ارتباط با مردم ایرانى میشه دیکه

hasti یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 ب.ظ

پس زود تر مارو با یه خداحافظی خوشال کن

یه سری از مطالبی که شما خیلی علاقه دارید قبلا ننوشتم آخر این هفته میذارم بیشتر "خوشال" میشید.

mohammad hassan یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ب.ظ

u do great man

آشفته دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ق.ظ

سلام
وبلاگتون خیلی خوبه و ما از تجربه های شما استفاده می کنیم.
راستش تو خیلی از سایت ها اطلاعات وجود داره ولی این طوری که شما تجارب خودتون رو میگید نیست.
لطفا به نوشتن تجارب تون ادامه بدید...
با تشکر..

حسین ع س دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 02:52 ب.ظ

سلام دوست عزیز،
پیغام آخرت خیلی متاثرم کرد، اینکه شاید دیگه این سایت نباشه،
بلاگی به این شکل اولین تاثیرش روی خودت هست، همون چیزی که خودتم فکر می کنم بهش اشاره کردی قبلا، یه مرور از خودت و تغییرات ذهنی خودت هست، که درسی از زندگی بهت میده، ایده ای که الان داری زائده ایده های بظاهر خام تر قبلی هست ولی نوشتنش چه تو یه بلاگ چه توی یه دفترچه برای خودت، درسها و سودمندهایی داره که ظاهرش اونقدر مشخص نیست، مثل اینکه گرد و غبار فراموشی نمی گیره، تکرار تجربه های خام کمتر می شه،
نکته دیگه اینکه اگه کتاب و نوشته پدر و پدر بزرگ و پدرشون امروز دست تو بود چقدر می تونست خوندنی و ارزشمند باشه...
نکته مثبت دیگه وبلاگت، نامشخص بودن نویسندش هست، نکته مثبتی که از جهت دار شدن، شنیده شدن برای کس خاصی ممانعت می کنه و آنچه از دلت میاد بیرون رو صفحه پیاده میشه.
دوست عزیز، می دونم که نوشتن تو این وبلاگ برات آسون نیست، ولی پیشنهادم این هست که تا وقتی که می تونی این لطف رو از خودت و دیگران دریغ نکن و مطمئن باش که حداقل این سمت قضیه همیشه کسانی هستند که مطالبت رو می خونند و درس می گیرند.
موفق باشی.

مریم-27ساله دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام
اول اینکه خوشم اومد علی رغم رفتن به اونور هنوز اعتقادات واخلاقیاتتون رو حفظ کردید
یک مشاوره ازتون میخاستم
من ارشدمو خوندم و شاغلم
بنظرتون می ارزه وقت بذارم برا زبان و اپلای؟
دوست دارم از جوونیم جوری استفاده کنم که بعدا برنگردم عقب افسوس فرصتهای رقته رو بخورم
ولی نمیدونم می ارزه بشینم بخونم و وقت بذارم یانه
کلا نظرت رو بگین ممنون میشم

سلام
خصوصی پرسیده بودید براتون ایمیل زدم.

mehrdad سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:19 ق.ظ

وودی جون بعضی ها بهت حسودیشون میشه که رفتی اونور
یه وبلاگی هم بود نویسندش یک خانمی بود که به کانادا مهاجرت کرده بود هر روز در مورد اینکه چرا به من فحش ... میدید مینوشت.(البته اولاش در مورد مطالب خیلی خوبی در مورد کانادا مینوشت)
وودی چطوره یه وبلاگ جدید به زبان انگلیسی بنویسی که لااقل هر ایرانی ای وارد وبلاگت نشه فیلتر هم نشی و تازه انگلیسیت هم روونتر بشه!
فقط این آدرس وبلاگ جدیدت رو جون من برام میل کن.
باتشکر
وودی جون امیدوارم با یک دختر خوب آمریکایی ازدواج کنی و یک شغل خوب برای تابستان و در آینده پیدا کنی
راستی فی.بوک نداری؟

عجب پس چنین رفتاری معمول بوده من نمیدونستم.

jj سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ق.ظ

خیلی نامردی اگه ننویسی

کیهان شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:56 ق.ظ

درود بر شما دوست نادیده.
یک بار براتون نوشتم برام خیلی قابل احترامی چون تجربه ای که تو این زمینه داری رو به بچه ها منتقل میکنی. دوست عزیزم توجه کردی شدی ی آقا معلم؟ می بینی چطور ازت مشاوره میگیرن؟ توجه کردی شدی ی دوست قابل اعتماد ؟ با اینکه حتی اسمت هم رو نمیدونن. راستش تو این دنیای مسخره که اینقدر دروغ وجود داره مخصوصا تو ایران داشتن ی دوست که بشه راحت باهاش حرف زد نعمت کمی نیست. در ضمن خودت هم گهگاهی با نوشتن آروم میشی. شاید اصلا این صمیمانه نوشتنت باشه که بچه ها دوستت دارن. هر کسی یک فلسفه وجودی داره نمی دونم فلسفه وجودی شما چیه ولی دست کم ازین مطمئنم که آموزش دادن تو ذاتت نهفته است اینا اصلا تعارف نیست چون هیچوقت نمی بینمت که بخوام تعارف کنم یا با عرض پوزش چاپلوسی کنم. اگه این پست آخریت واسه این بود که ببینی چقدر محبوبی؟ که دیدی هستی، اما اگه واقعا میخوای این وبلاگو عوض کنی یا دیگه ادامه ندی باید بگم : ی نگاه به پشت سرت بنداز و ببین توی این سه سال این شهری که ساختی آیا ارزش خراب کردنشو داره؟ اگه داره بسم الله اما اگه سر سوزنی تردید داری... شاید اول راه آدم بتونه تنها تصمیم بگیره ولی وقتی شدی چندیدن نفر اجازه نداری اینکارو کنی . من هشت ماهه که شهروند این شهرم . نمیگم به مطالبش نیاز ندارم اما صمیمیتشو خیلی دوست دارم . اگه ناخواسته جسارتی کردم پوزش میخوام. **سرت سبز و دلت شاد و خرم باد دوست عزیز و نا دیده ی من. **

سلام
اول اینکه شما خیلی لطف دارید. واقعیتش اینه که من از روز اول میخواستم نشون بدم که برای کسی که اراده کنه و توکل به خدا داشته باشه هیچ مانعی وجود نداره و چطوری میشه موفق شد. همینطور راه موفقیت رو برای بقیه هموار کنم. تا اینجا که سعی ام این بوده اما الان به یه جایی رسیده که دیدم ناسزاها و انرژی های منفی بعضی ها داره خودش یه مانعی مضاعف میشه, این شد که تصمیم گرفتم روالش رو عوض کنم.
دیگه از اینجا به بعد چیزی در مورد موفقیت و طرز تفکر من توی این زمینه نمینویسم و به جاش همین اتفاقات و روال عادی رو که توی اون یکی بلاگم نمینویسم اینجا مینویسم. این نیست که بد بشه اما یه سری چیزا دیگه توش نیست و احتمالا کمتر از گذشته میرسم که بنویسم. ولی مطمئن باشید که مطالب مهم زیادی هست که ننوشتم و یه سری مسائل هم اگرچه دیگه تمایلی ندارم اینجا مطرح کنم اما چون قبلا قول دادم مینویسم.
موفق باشید

سمیرا سه‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:15 ب.ظ

وودی تو خیییلی خوبی به خدا من انقدر تغییرات مثبت کردم با خوندن وبلاگت...به اعتقاداتت حسودیم میشه قبلا هم گفته بودم من خیلی ایمان ضعیفی دارم اما وقتی تجربیات تورو خوندم خیلی به خدا اطمینان پیدا کردم و یه جورایی دین اسلام که به واسطه خیلی ها برام بی ارزش و غیر قابل قبول شده بود برام یه معنی دیگه پیدا کرد. البته نمیگم از این رو به اون رو شدم ولی یه کمش هم خیلی پیشرفت خوبیه.

خدا لعنت کنه این حسودای عقده ایی رو میدونی تازگیا تو ایران حسادت همه گیر شده و همه میخوان همو ضایع کنن و بکشن پایین مشکل از تو نیست بدو بیراه ها رو نادیده بگیر ملتمون مریض شدن مسخره کردن همدیگه شده تفریحشون بدبختا دست خودشون هم نیست سیاست های دولت تلویزیون عقب مانده تهاجم فرهنگی دیدن یه دنیای متفاوت تو ماهواره... اختلاف طبقاتی... پراید کنار پورشه
.. یه عمر حسرت رابطه با جنس مخالف
... ارزش هایی که به تقلید از هم ارزش شده....بی تفریح بودن جوونا ...سرگرمی شدن تمسخر...سرت درد نیارم مردممون مریض شدن. اونایی هم که مرض نیستن رفتن از اینجا یا دارن میرن به خودت افتخار کن که رفتی.

راستی یه چیزی سه چهار شب پیش یه خوابی دیدم خیلی جالب بود خواب تورو دیدم با این که ندیدمت تو خواب دیدم که شبیه ژاپنیا بودی یه جا رو صندلی پشت میز نشسته بودی داشتم با خودم فکر میکردم که اااا چقدر خوب الان هرچی سوال تو ذهنم بود ازش میپرسم الان ازش بقیه داستانشو که تو وبلاگ نیست می پرسم ببینم چی کارا کرده تا الان .بعد دیگه خوابم تموم شد نتونستم حرفی بزنم. میدونی چرا این خوابو دیدم اخه الان تقریبا اخرایه وبلاگتم یه کمه دیگش مونده همش تو فکره اینم که تموم شد بقیه داستانتو کجا بخونم مثله اینه که یه سریال جالب رو دنبال کنی بعد بگن ۴ تا قسمت اخرش نیست ذهنم درگیره که از دو سه سال پیش تا حالا که ننوشتی چی کارا میکنی به ارزوهات رسیدی؟ برنامه ات چیه موفق شدی؟ با غربت چی کار میکنی ؟ تیلورو چی کار کردی؟ ازدواج کردی نکردی؟؟؟ به هر حال امید وارم هر جا هستی خوش باشی البته مطمئنم که اخره سریالت خوشه ...
اما کاش برای مخاطبات یه پست میذاشتی به طور خلاصه از موقعیت الانت و موفقیت هات میگفتی تا ما لذت ببریم اخر داستانم بدونیم

سلام
اول اینکه لطف دارید. دوم اینکه خودم ایران بودم میدونم چطوریه ولی به نظر من آدم باید خودش درست باشه حتی اگر محیطش خوب نیست.
در مورد بلاگ و داستان و ... هم باید صبر کنید فعلا نمیخوام اینجا بنویسم تا بعدا ببینم چی میشه. همونطوری که میگید بعضی ها حسودن و نمیذارن آدم به چیزی که میخواد برسه. بهتره که صبر کنم وقتی رسیدم بگم چی شد وگرنه حوصله این آدما اونقدر نیست که ببینن یه چیزایی طول میکشه.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد