زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

پست آخر - خدانگهدار

هر شروعی یه پایانی داره. این بلاگ هم یه روز شروع شد و ناگزیر یه روز باید تموم میشد. قرار بود آخرش اینطوری باشه که من و سیندرلا توی کالسکه نشستیم ولی خب تراژدی شد دیگه. پریشب خواب میدم وبلاگمو باز کردم 65 تا نظر نخونده داره. مونده بودم چی شده که یه شبه این همه نظر نخونده آمده که ...


ببخشید قول داده بودم یه چیزایی بنویسم که نشد. نه اینکه زیر قولم زده باشم بلکه قبل از اون گفته بودم که این وبلاگ تا زمانی هست که کسی هویت واقعی منو نمیشناسه. یعنی این حرف قبل از اون قول ها بوده.


وودی یه حرفی میزنه برای آخرین حرف یادتون نره. من همیشه به دیگران کمک میکنم و خدا به من کمک میکنه, من به اندازه کوچیکی خودم و خدا به اندازه بزرگی خودش. 


خب دیگه وقت خداحافظیه. از همگی ممنونم که همراهم بودید و امیدوارم که توی زندگیتون همیشه موفق باشید.


خدانگهدار

نظرات 506 + ارسال نظر
یاس دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 ق.ظ

سلام
فکر میکنم دنبال بهانه بودی که اینجا رو ببندی!
شاید آپ کردن اینجا خیلی ازت وقت میگرفت یا خسته شده بودی ازین مدل نوشتن
آخه این بهانه خوبی نیس که میگی هویتم کشف شد
حالا مثلا برای یک نفر معلوم شد بقیه چی؟
تو که هنوز برای خواننده های وبلاگ همون وودی هستی
پس مشکل چیه؟
یا مثلا حالا اون طرف که هویت رو فهمید مگه چیکار میخاد بکنه؟ اصلا چیکار میتونه بکنه؟
به هرحال
خودت میدونی و تصمیم خودت
موفق و شاد باشی

سلام
ممنونم از همه نظرات شما. مجبورم جواب همه رو یکجا همینجا بنویسم چون خیلی مشترکات بود. دیگه ببخشید که فرصت نبود تک تک بنویسم.

"دنبال بهانه بودی..."
با عرض معذرت اینقدر همه دروغ میگن که یکی راستشو هم میگه بعضی یه جور دیگه فکر میکنن. با عرض معذرت من دنبال "بهانه" نبودم. اگر خسته شده بودم یا ... خیلی رک و راست میامدم مینوشتم. بله بهانه خوبی نیست اگر صفحه درباره رو خونده باشید دو ساله که مطلبش همونه. دروغی در کار نیست. خوبه آدم همیشه راستشو بگه که راست دیگران دروغ به نظرش نرسه.

فقط یکی از حالت هایی که به ذهن شما نمیرسه رو میگم: شما در نظر بگیرید که یه عده میان فحش پدر و مادر میدن که "اینا چیه نوشتی" بعد یکی آدرس و شماره تلفن و ایمیل و همه مشخصاتت رو در میاره... شما باشی چه حسی داری؟

بعدشم من خوشم نمیام که همه چی شخصی باشه. اینجا یه دنیای قشنگی بود برای خودش. وقتی این دنیا با دنیای بیرون یکی میشه, دیگه نمیتونم راجع به هر کسی و هر چیزی که میبینم هر چی دوست دارم بنویسم, چون با شناسایی من اطرافیانم هم مشخص میشن. خیلی زشت و بی معنیه بخوام چیزی در موردشون بنویسم. وقتی من اینجا اسم کسی رو میبرم و یه چیزی مینویسم یه شخصیت داستانیه (چون هیچ ارتباطی با خارج وجود نداره) و میتونم در موردش اغراق کنم یا نکنم یا طرز تفکر (نه اون آدم نه اون شخص خاص) رو به نقد بکشم یا تایید کنم. وقتی چیزا واقعی میشن دیگه داستانی نیست هر چی میگی اون آدمای خاص هستن که هیچ جذابیتی برام نداره.
من دلم میخواد راحت هر چی دوست دارم بنویسم. علت اصلی اش تعطیلی اینجا هم همین بود که گفتم. البته چندین بار به چند نفر هم تذکر داده بودم اما خب دیگه...

من از همه اونایی که باعث ناراحتیشون شدم از صمیم قلب عذر میخوام. چون نوشتن رو دوست دارم باز مینویسم اما یه جایی که دیگه از این فضا دور باشم. اگر منو شناخته باشید میدونید که تصمیم عجولانه نمیگیرم و در مورد تصمیمم هم واقعا فکر کردم. و باز اگر منو بشناسید میدونید که وقتی تصمیم میگیرم تا جایی که اعتقاد دارم تصمیم درستی بوده ازش کوتاه نمیام (=ادامه ای در کار نیست) متاسفانه هر چیزی یه عمری داشت و عمر اینجا هم به پایان رسید. منم خیلی چیزا از شما و نظراتتون یاد گرفتم و از این بابت هم تشکر میکنم.

کسانی که از اپلای هم سئوال دارن میتونن برام ایمیل کنن جواب میدم. فقط اینجا دیگه مطلب جدید نمینویسم.

موفق باشید

مریم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:05 ق.ظ

خوب میدونم این کم لطفیه که بعد از چند ماه خواننده خاموش بودن حالا برای خداحافظی بیام اما خوب باید میومدم و تشکر و خداحافظی می کردم.
من وبلاگ شمارو چند ماه پیش که برای منابع جی آر ای سرچ میکردم پیدا کردم و از اون موقع یکی از پونصد خواننده ای ام که روز سر میزنن ببینن پست تازه ای داری یا نه.
میخواستم از پست های مفیدی که در مورد اپلای گذاشتید تشکر کنم.
تمام تجربیات اجتماعیتون که با جزییات و به نظر من بسیار صادقانه اینجا بود را دوست دارم. فهمیدم که من و شما بسیار متفاوت هستیم. اما دید باز و شیفتگی شما برای برای تجربه کردن فکر کنم خیلی هارو به این نوشته ها نزدیک میکنه. راستش اگر ناراحت نمیشین من با دیدن شما یاد بچه های سریال بیگ بنگ می افتم به خاطر تجربیات اجتماعیشون
به هر صورت از صمیم قلب برای شما آرزوی موفقیت می کنم و بیشتر از همه امیدوارم همیشه واقع بین بمانیم...

پی اس. راستش اگر وبلاگ جدیدی داشتید و دوست داشتید خوشحال میشم که بتونم بخونمتون...

آنی و گیلبرت دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:08 ق.ظ http://eshgheaanevagilbert.blogfa.com

سلام
چرا می رید اخه هر روز وبلاگتون رو چک می کردم و کلی ازش لذت می بردم و چیز یاد می گرفتم . راستی اگه واقعا قرار برید می خوام ازت بابت مواردی که یادم دادید تشکر کنم . امیدوارم همیشه همیشه همیشه مهربون و شاد و سالم و تندرست و باایمان و موفق و پولدار باشید و از همه مهمتر از کوچکترین موقعیت در زندگیتون هم لذت ببرید .
راستی چون رشته کاری بنده ابزاردقیقه اگر خواستید شاید بتونیم در این زمینه با هم همکاری کنیم آخه اکثر برندهای مورد نیاز در اینجا آمریکایی هست مثل fluke . fisher . megger ...خدا رو چه دیدید .

دوست داشتید به وبلاگم سر بزنیند .

مجتبی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 ق.ظ

دوست عزیز
سلام
من پست های شما رو از طریق فیدخوان پیگیری می کردم و همیشه از مطالب شما استفاده می کردم .
من نمی دونم که دقیقا چه اتفاقی افتاده ولی به هر حال چون تصمیم گرفتین که دیگه ننویسین خیلی ناراحت شدم. امیدوارم کسانی که باعث این کار شدن هدایت شده یا به سزای کار خود برسن.
به نوبه خودم از پست هایی که گذاشتین استفاده کردم و بابت آن ها از شما سپاس گذاری می کنم و امیدوارم که در ادامه مسیر زندگی همیشه موفق و موید باشی

من دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:49 ق.ظ

این پستت رو که خوندم بدون اغراق شروع کردم به گریه کردن...ووودی تو نباید این وبلاگ و تموم کنی...ما واقعا به این اطلاعات مفیدی که اینجا میذازی به شدت نیاز داریم..آخه واسه ی یه آدم نفهم و عوضی که از روی حسادت به تو این کارو کرده که نبایداینطوری برخوذ کنی....من تازه اول راهممممم...کلی سوال دارم....کلی راهنمایی میخوام...

شما هنوز باید تمرین کنید "یه آدم نفهم و عوضی که از روی حسادت..." غلطه. اون طرز تفکری که باعث تجسس توی زندگی دیگران میشه باید محکوم کنید نه اون آدم رو. شما چه میدونید که شخصیتش چیه و اصلا چه انگیزه ای داشته؟ در هر صورت یه عملی صورت گرفته و تموم شده. سئوالا رو با ایمیل جواب میدم.

پنه لوپه دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ق.ظ

وای نـــــــــــــــــــــــه!!! من تازه این وبلاگ رو پیدا کردم و کلی سوال دارم!
حداقل کامل حذفش نکنید!

نگران نباشید, اگر نخواد هویتم پخش بشه حذف نمیکنم. اگر بشه مجبورم.

جلال دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:16 ق.ظ

با سلام

آقای وودی عزیز من واقعا از این پست آخرتون دلم گرفت. خدا حافظی خیلی ناگهانی و شوکه آوری بود. من واقعا تو این سالها چیز های مفید زیادی ازتون یاد گرفتم. آقای وودی من یه نظری دارم البته این عقیده شخصی خودم و به عقیده شما هم احترام می گذارم. من نمی دونم چه اشکالی داره مثلا هویت شما فاش بشه. شما آدمی هستید که تمایلات و آرزوها و تجربیاتتون رو بیان می کردید اگه این تمایلات و تجربیات با شخصیت شما سنخیت دارد چه باک، بگذار تمام دنیا بدونند شما این طور هستید. من خودم شخصا تو هر سایت دوست یابی و امثال آن ها ثبت نام می کنم تمام مشخصات واقی خودم با یه عکس خوشگل از خودم رو هم می گذارم چه اشکال داره همه بدوند من این طوری هستم و این طوری می خوام زندگی کنم. گرچه قبول دارم این کار بعضی افراد فضول بسیار اشتباه بوده است. ولی فکر می کنم شما کمی بیش از اندازه حساسیت نشون دادید. من یه نظر دارم: شما می تونید خیلی راحت یه وبلاگ جدید بزنید و از این به بعد آرزوها و تمایلاتیه دوست ندارید دیگران بدونند اونجا ننویسید ولی می تونید تجربیات مفیدتون رو در اختیار دیگران که بگذارید با این کار به هدف خیر و بسیار مقدستون هم می رسیند. البته بازم می گم این ها عقاید بندست و چون دوستون داشتم این مصالب گفتم. بازم هر تصمیمی بگیر همون درسته.

با احترام فراوان

جلال

مرجان دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:26 ق.ظ

سلام اقای وودی .چندین ماه بود وبلاگتونو دنبال می کردم حیف که دارید می رید . امیدوارم به همه ارزو هاتون برسید. خداحافظ

قنبر دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:32 ق.ظ

سلام. چرا رفتی ما که اول راهیم به کمتون احتیاج داریم.

searcher دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ق.ظ

بسی فیض بردیم از نوشتهات....موفق باشی رفیق

US Dream دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:50 ق.ظ

سلام،

آقا ممنون بابت این وبلاگی که توی این مدت به خیلی ها کمک بسیار کرد. به هر حال حسودان و تنگ نظران بخیل که با موفقیت دیگران احساس می کنند که جاشون توی دنیا تنگ میشه زیادن! به قولی مدرک گرفتن و استاد دانشگاه شدن که ته زندگی نیست! خوب حالا اون افراد استاد برکلی هم شدند ته اش چی! مهمترین چیز در زندگی اخلاق و کمک به مردم است که توی این دنیا میمونه! به هر حال من یکی از شما تشکر می کنم که وقت گذاشتید و به کامنت ها پاسخ می دادید. به نظر من کار خوبی کردید که تعطیل می کنید، بعضی ها لیاقت ندارند. به هر حال ممنون.

آلبر دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 ب.ظ

آقا من که تو این چند ماه از وبلاگ شما چیزای زیادی یاد گرفتم و حیف که بخاطر یه نفر، این وبلاگ باید تعطیل شه. در هر صورت امیدوارم هرجا هستی شاد باشی و سلامت

به خاطر یک نفر نیست. به خاطر یک فرهنگه که تجسس توی زندگی دیگران رو حق خودش میدونه.

لیلا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:52 ب.ظ

سلام اقای وودی خواهش میکنم...من با حرف ها و تجربیات شما کلی برا ایندم انگیزه گرفته بودم و تلاش میکردم...واقعا الان خییییلی ناراحت شدم...اصلا انتظار نداشتم به این زودی تموم شه...اخه من تازه از عید پیداتون کردم...یهنی راهی نداره؟؟؟

ویدی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:49 ب.ظ

سلام آقای وودی
من تا حالا توی وبلاگ شما نظری درج نکردم، اما حالا میخوام ازتون تشکر کنم. وبلاگ شما به من و همسرم در طول جریان اپلای کردنمون خیلی کمک کرد. الان هم هر دو از دانشگاه ایالتی آریزونا با فاند کامل پذیرش گرفتیم و به سلامتی مرداد ماه داریم میایم اونجا!
مطالبی که اینجا نوشتید خیلی خوب و مفید بودن. میخواستم بگم که از نظر من شما به هدفتون رسیدید چون به ما که خیلی کمک کردین و من مطمئنم افراد دیگری هم بودن که مطالب وبلاگ شما بهشون همین قدر کمک کرده باشه.
در ضمن خیلی ناراحتم که شما دیگه نمیخواید بنویسید. من نمیدونم جریان چیه اما به هر حال دوست داشتم که شما ادامه بدید نوشتن رو.
امیدوارم هر جا که هستید موفق باشید.

سلام
خوشحال شدم.
موفق باشید.

Sharizonas دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:20 ب.ظ

نه, خواهش میکنم تمومش نکنید....
باورتون میشه من الآن اشک اومد تو چشام....
من وبلاگتون رو از شهریور تا حالا Bookmark کرده بودم و دروغ نیست اگه بگم هر روز و اون هم روزی بیش از 5 بار بهش سر میزدم....
خیلی از خاطراتتون رو واسه داداش و خواهرم تعریف میکردم...
از راهنمائی های کاملتون استفاده می کردم در حد تیم ملی....
(البته گاهی هم حرصم میگرفت از نوشته هاتون... بالاخره همه ی سلائق مث هم نیس), اما خدای بزرگم شاهده که حتی یکبار هم به خودم اجازه ندادم بهتون توهین کنم...
بی شک شما انسان والایی هستید و همین تلاشتون برای خوب بودن و شناخت کامل خودتون حاکی از بزرگی روحتون هست...
در کل به نظرم صداقت و دست کمک داشتن به همنوع, بهترین خصیصه های شماست (و بزرگترین درسیه که ازتون گرفتم) و همونطوری هم که خودتون میگید به این دلیل خدا هم شما رو کمک میکنه.
من به شدت معتقدم که دنیا بر مبنای قانون Give &Take هست و بی شک خوبی و بدی هرکسی به خودش برمیگرده.
در نهایتهم بهترین ها رو از ته دلم واستون از خدای بزرگ خواستارم. و آرزومندم تجدید نظر کنید و وبلاگتون رو نبندید.....

"شما انسان والایی هستید..."
من یه آدم معمولی هستم مثل میلیاردها نفری که دارن روی این کره زمین زندگی میکنن. خوبی ها و بدی های خودمو هم دارم. چه بسا عیب های منو هم بدونید ... بگذریم.

فرزاد دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:41 ب.ظ

این حرفت از نظر من بی معنیه یعنی چی که یک نفر چون هویتت رو کشف کرد حق الناس میکنه ؟؟؟ یعنی شما اینقدر محدودی که با ان چنین رفتاری جا می زنی این حق الناسه واسه تو شما در ذهن خودت یه حق واسه ملتی که میان اینجا تعریف کردی که ممکنه اصلا حق نباشه یعنی بود و نبودش فرقی نکنه یا ممکنه حق باشه که این حق زاییده فکر شخص شما است پس محدودیتی که شما واسه خودت درست کردی ممکنه حق الناس ایجاد کنه .شما به عنوان بشر باید به مرحله ای برسید که صفات پروردگار در شما متجلی شود اگر نتونستید ان شا الله در مراحل بعدی (بخش زندگی های متوالی کتاب آقای دکتر بهرام الهی یا کتاب مبانی معنویت فطری ایشان جهت مطالعه) شما با این محدودیت می خواهید صفات پروردگار را متجلی کنید خودت رو لحظه ای جای پروردگار بزار و عمل به قول شما زشت اون فرد رو بزار جای عمل بیشتر مردم در برابر پروردگار . پروردگار دائم الفیضه هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی فیضش قطع نمیشه و اعمال خوب و بد ما بر روی فیض او تاثیر نمیگذارد ما هم باید دائم الفیض بشیم . این انسان ها هستند که خودشونو از فیض اون محروم می کنند .

"این حرفت از نظر من...حق الناس ایجاد کنه "
فقط یه نگاهی به نظرات قبل از خودتون بندازید که متوجه بشید منظور من از حق الناس چی بود.

"شما به عنوان بشر باید... تا آخر"
مطلب شما بر چند فرض نادرست استواره: 1- خداوند دائم الفیض بودنش همیشه از طریق یک کانال هست. 2- بنده الان به اون درجه رسیدم (یا طی یه زمان کم میرسم) که نرسیدم.
داشتم یه سری مطلب در مورد Critical thinking آماده میکردم که دیگه نشد. ایشالله فرصتی داشتید بگردید و مطالعه کنید تا بتونید درست بحث کنید.

قاسم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:12 ب.ظ

در این تنگ غروب بدجور دلم گرفت
آخه چرا وودی جون
کاش برگردی
به هرحال سلامت و موفق باشی

اشغالگر دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.eshghalgar.com

سلام دوست من
امیدوارم خوب باشید
من یکی از اون کسایی هستم که تصمیم به مهاجرت داشتم که با خوندن وبلاگتون اطلاعات مفیدی گرفتم و تونستم دیدم رو به مهاجرت بازتر و روشن تر کنم
خیلی ممنونم به خاطر همه راهنماییات و کمکات
کاش نمیرفتی و میموندی
واقعا احساس میکردم خودمم که دارم توو آمریکا با سختیا مبارزه میکنم و زندگی میکنم
ایمیلم رو برات میزارم
هر وقت نظرت عوض شد و یا خواستی آدرس وبلاگت رو عوض کنی بهم اطلاع بده
خوشحالم که توو این دنیای مجازی دوست خوبی مثل شما دارم
خداحافظی نمی کنم چون منتظر برگشتتون هستم...

قاسم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:52 ب.ظ

یادم رفت بگم
وبلاگ رو حذف نکن .من تازه یک سالیه دارم میخونم و از تجربیاتت استفاده میکنم یعنی همه اینطوریند...قول بده که حذف نکنی چون هنوز هم خیلیها دارند استفاده میکنند.
ممنونم

Coolactive دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام آقا وودی....واقعا حیف شد .وبلاگ خیلی خوبی داشتین.مخصوصا برای من که تازه با وبلاگ آشنا شده بودم.من امیدوار بودم که این آخرین پست نباشه ولی..
در هرصورت من هم امیدوارم هرجایی که هستین حالا چه آمریکا یا هرجای دیگه موفق باشین.

rasa2750 دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:42 ب.ظ

سلام ، امیدوارم حالت خوب باشه ، گرچه وقتی مثل همیشه اومدم به وبلاگت سر بزنم دیدم که قصد خداحافظی داری خیلی ناراحت شدم و وقتی متوجه شدم که دلیلش چیه کاملا درکت کردم ، حق داری ، واقعا حق داری . بدون اینکه بشناسمت ، چون احساس کرده بودم که آدم بسیار خوبی هستی _ پاک ، متفکر و روحیاتی نزدیک به روحیات خودم و ... _ همیشه مثل یه دوست می دونستمت ، چند باری هم نظر داده بودم و یه بار هم ایمیلی دادم و ازت راهنمایی خواستم و وقتی به پرسش هام پاسخ داده بودی بسیار خوشحال شده بودم ،_ گرچه هنوز برای دو راهی هام و تصمیماتی که باید بگیرم به پاسخ نرسیدم _ امیدوارم که یه وبلاگ تازه ای را شروع کنی به دور از چشم نامحرمان !!! ولی میخواستم خواهشی ازت داشته باشم که آدرس وبلاگ جدیدتو حداقل برای کسایی که همیشه به وبلاگت سر میزدند و از مطالبت بهره می بردند ایمیل کنی. _ امیدوارم همیشه موفق باشی ،_ لطفا برای من هم دعا کن.

sina دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:44 ب.ظ

نمی دونم کی هستی ولی واقعا ناراحت شدم از اینکه دیگه نمی خوای ادامه بدی من واقعا استفاده می کردم تو باعث تصمیم هایی تو زندگیم شدی که شاید هیچکس نمی تونست توجیه ام کنه از خدا می خوام که عاقبت به خیر بشی و همیشه به اهدافت برسی منم یه جایی تو کشورمون دارم phd می خونم وقتی وبلاگتو می خوندم دلگرمی داشتم که همه جا مشکل هست ولی اون شخصیت فرده که چطوری با مشکل برخورد می کنه چطوری باید جنگید رو تو وبلاگ قشنگت می شه دید. با تشکر سینا

اقا حبیب دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ

آخ آخ.چرا خوب :( ؟
عادت کرده بودیم بهت :(
حالا نمیشه درشو تخته نکنی :( ؟ اینجوری فقط دشمن شاد میشیااا

hasti دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ

باورم نمیشه که داری میری !
اما شاید یه
روزی
یه جایی
رو این زمین خاکی
از کنارهم بگذریمو
من برگردم دوباره نگات کنم
باخودم
تو دلم بگم
این غریبه
چقد شبیه خاطراتم بود....

H دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:21 ب.ظ

یعنی چیییییییییییییییییییییی
همین الان دیدم قبلیارم نخوندم اول گفتم بیام این اخریو بخونم
واسه چیییییییییییییییی

H دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:42 ب.ظ

ای خداااااااااااااااا
اخه چرا
من خیلی اینجا بدردم خورده بود. کلی چیز یاد گرفتم. هنوزم دارم یاد میگیرم . مخصوصا عاشق اون بحثهای قرانیش بودم چون کاملا از یه دید دیگه بهم قرانو نشون میداد. ازون بدترم اینکه ممکنه همون پستای قبلیتم کلا برداری دیگه ارشیو اونا هم تو دسترس نباشه . من چیکار کنم حالا.
اه چه روز بدی
واقعا چرا اخه کاری کردن که اینجوری بشه لعنتیا. حالا مثلا بشناسن شمارو چی بهشون میرسه . شما هم یه ادمی مثل بقیه دیگه مثل خود ما. اه خیلی خیلی ناراحتم. یعنی هیچ امیدی نیست بازم بنویسی. ماکه هنوز نمیشناسیمت . کافیه اونارم بلاک کنی دیگه. ما نه تورو میشناسیم نه اونا رو . من دلم میخواست بازم ازت چیز یاد بگیرم . تقصیر ما چیه زدن همه چیو خراب کردن اه

اینجا راهی برای بلاک کردن نداره. بعدشم وقتی یه نفر این کارو میکنه یعنی بقیه هم ممکنه کنن. کاریش نمیشه کرد.

میلینا دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 ب.ظ

سلام و تاسف
آخه چرا؟!خیلی خیلی حیف شد!
با خیلی چیزا آشنا شدم و خیلی چیزا یاد گرفتم. عالی بود.
چند وقتی که دارم سعی می کنم از سمت راست رو پله برقی راه برم.
عکسات عالی بودند.
آخه چرا همیشه کارهای خوب باید شروع نشده تموم بشند.
خوب بعد از این چی میشه چجوری سفرت رو دنبال کنیم.
به امید خبرهای خوب.

آشفته دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام

خیلی ناراحت کننده اس این خبر. همون طور که قبلا گفته بوده، با اینکه سایت های زیادی وجود دارند که اطلاعات ادامه تحصیل در خارج رو میدن، ولی وبلاگ شما جذابیت دیگه ای داشت چون اطلاعات رو در قالب تجربیات خودتون می گفتید.

من خودمم یک وبلاگ داشتم به اسم مستعار ولی بعد از یه مدتی تصمیم گرفتم، به اسم واقعی به روزش کنم و الان هم همین طوره. شما مطلب بدی تو بلاگتون ننوشتید که بخواید نگرانش باشید. اگه با اسم حقیقی هم ادامه بدید، اتفاقی نمی افته. (در ضمن هویت شما برای اکثر مخاطباتون همچنان مخفی هست و ما از اون اطلاعی نداریم و شما می تونید به همین سبک ادامه بدید)

در کل حیفه بلاگی که این همه براش زحمت کشیده شده و بقیه دارن ازش استفاده می کنند، از دست بره

هادی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ب.ظ

وودی من یکی از اون 500 نفرم که هر روز سایت تو رو میدیدم. می خواست بگم امروز خیلی ناراحت شدم ودلم شکست. من نزدیک 1 ساله هر روز سایت رو چک می کردم . خیلی چیز ها رو یاد گرفتم وانگار من هم با تو سفر کرده بودم. وودی دوست داریم. اجرت با خدا.

امین دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام
واقعا دلم تنگ میشه
امیدوارم نظرت عوض شه و نوشتن تو اینجا رو ادامه بدی
خیلی ممنون

مهتاب دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ب.ظ

سلام وودی عزیز،

لطفا" این کار رو انجام نده. من 9 روز که با این وبلاگ آشنا شدم و بدون هیچ اغراقی اتفاقی بود که به خاطرش خدا رو بسیار شکر کردم. تمام پست های پذیرش رو خط به خط خوندم و ناخودآگاه هر چند دقیقه می گفتم خدا خیرش بده. تو اپلای ابرود آدم گیج می شه ولی اینجا خیلی روون و خلاصه و مفید نوشته شده. لطفا" محکم باش و بزرگوار! ادامه بده به خاطر گسترش روحیه خیرخواهی و امید...مرد که این قد زود جا نمی زنه! تو نمی دونی برای کسانی که اول راه پذیرش هستن، خواهر و برادرم ندارن که کمکشون کنه و فقط دست رو زانوهای خودشون گذاشتن و یا علی گفتن این وبلاگ چه نعمتی هست و تا چه حد خوبه برا شروع. به خاطر این دسته از بچه ها که با هزار بیم و امید قدم تو راه اپلای می ذارن این کار رو انجام نده...آدم که به خاطر مردم نااهل کتاب رو نانوشته رها نمی کنه....

الان من خیلی عصبانیم طوریکه با یوگا هم نمی تونم تنفسمو برگردونم به حالت عادی

من الان پستهای پذیرش رو میریزم تو word ولی مسئله خیلی مهتر از اینهاست، اینجا ماله همه بود...مال تو، خواننده های قدیمی و مال من و مال همه اونهایی که بهش نیاز داشتن.


تذکر: اینو به اون آدم های بد میگم: من یه دختر الاف نیستم که از سر بیکاری اینجا رو می خوندم، رتبه 1 کارشناسی و ارشد دانشگاه بهشتی بودم و اینجا رو خوندم چون احساس کردم
1. نویسنده انسان با فرهنگ و با شعوریه
2. ذهن منظمی داره
3. بسیار مهربان و خیرخواه

بیان کمی بزرگ بشیم. سخته ولی میشه قلبامونو مهربون و بزرگ کنیم.

وودی جا نزن! مرد باش و آرام و ادامه بده

در پناه خدا

مریم دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ب.ظ

سلام آقا وودی به شدت ناراحت شدم از اتفاقی که افتاد من تازه با وبلاگ شما آشنا شده بودم خیلی از حرفاتون واقعا برام تلنگر بود باعث شد بعد از مدت ها ناامیدی برای خراب شدن کنکور به خودم بیام و زندگی رو یه جور دیگه ببینم و خیلی چیزا رو از نو شروع کنم واقعا ازتون ممنونم و خدا رو شکر می کنم که باعث شد اتفاقی اینجا رو پیدا کنم بهترینا رو واستون آرزو می کنم خدانگهدارتون

sfv سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام
من همراه خاموش بودم تشکر میکنم بابت مطالبی که نوشتین و استفاده کردم.
چه بد که دیگه نمی نویسین.اگه یه روزی یه جایی دیگه خواستین با روش دیگه و شکل جدید تری بیاین بی خبرمون نذارین البته اگه ممکنه.
در هر صورت امیدوارم تو زندگی و هدفتون موفق و موید باشین.

خدانگهدار شما.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:40 ق.ظ

سلام
ناراحت شدم که دیگه قرار نیست این وبلاگ ادامه پیدا کنه
وفتی چند ماه پیش داشتم میگشتم ببینم چه طوری تافل بخونم که نمره بیارم وبلاگت رو پیدا کردم
برام جالب شد که یکی که خودشو مسلمان میدونه و یه چیزایی براش اهمیت داره (حتی تو آمریکا) این چیزا رو نوشته
خیلی از کسایی که از ایران میرن، خودشونم یادشون میره چه برسه به خدا و پیغمبر و ...
بعد از دیدن وبلاگت به این فکر افتادم که منم بعد از رفتنم یه وبلاگ راه بندازم، مثل مال تو، البته هنوز که کارم درست نشده ولی مطمئنم که درست میشه
درک میکنم که نخوای هویتت فاش بشه، البته منم بدم نمیومد که بدونم کی هستی ولی انقدر اهمیت نداشت برام و منم وقت نداشتم که بگردم پیدات کنم
وقت ادما انقدر کمه که حیفه این طوری هدر بدن، ولی خدا هیچ کس رو بیکار نکنه که دیگه... !!!
راستی اسمه وبلاگت رو دوست دارم، اسمی هم که واسه خودت انتخاب کردی منو یاد یه نفر میندازه که ازش خوشم میاد، یکی دیگه از دلایلی که به وبلاگت سر میزدم هم همین بود
در هر صورت، هر جا که هستی موفق باشی
از وبلاگ خوبتم ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ق.ظ

سلام
ناراحت شدم که دیگه قرار نیست این وبلاگ ادامه پیدا کنه
وفتی چند ماه پیش داشتم میگشتم ببینم چه طوری تافل بخونم که نمره بیارم وبلاگت رو پیدا کردم
برام جالب شد که یکی که خودشو مسلمان میدونه و یه چیزایی براش اهمیت داره (حتی تو آمریکا) این چیزا رو نوشته
خیلی از کسایی که از ایران میرن، خودشونم یادشون میره چه برسه به خدا و پیغمبر و ...
بعد از دیدن وبلاگت به این فکر افتادم که منم بعد از رفتنم یه وبلاگ راه بندازم، مثل مال تو، البته هنوز که کارم درست نشده ولی مطمئنم که درست میشه
درک میکنم که نخوای هویتت فاش بشه، البته منم بدم نمیومد که بدونم کی هستی ولی انقدر اهمیت نداشت برام و منم وقت نداشتم که بگردم پیدات کنم
وقت ادما انقدر کمه که حیفه این طوری هدر بدن، ولی خدا هیچ کس رو بیکار نکنه که دیگه... !!!
راستی اسمه وبلاگت رو دوست دارم، اسمی هم که واسه خودت انتخاب کردی منو یاد یه نفر میندازه که ازش خوشم میاد، یکی دیگه از دلایلی که به وبلاگت سر میزدم هم همین بود
در هر صورت، هر جا که هستی موفق باشی
از وبلاگ خوبتم ممنون

محمد علی سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ق.ظ

وودی جان.. بعنوان یکی از قدیمی ترین خوانندگان وبلاگت ازت میخام که یه کم متانت به خرج بدی.. می تونم حدس بزنی چقدر دلخوری ولی شاید کسی که هویت تو رو فهمیده از روی دشمنی نبوده و از روی کنجکاوی یه اشتباهی رو مرتکب شده. یادمه قدیما وعده داده بودی وقتی بری خارج از کشور هویت خودت را اعلام کنی.. دقیقا یادم نیست ولی اگر یه کم فکر کنی یادت میاد..

ولی باز صلاح کار خویش خسروان دانند..

تو به عنوان یک دوست و برادر برای من بودی و هستی.. هرچند که این دوستی منفعتش یک طرفه از سوی تو برای من بود..

امیدوارم هرجا هستی خداوند حافظ و نگهدارت باشه..

یا حق

بحث متانت نیست و دلخوری نیست. واقعیتش اینه که مهم نبود که آدم و حوا چه نیتی داشتن که از اون درخت ممنوعه خوردن. هویت منم میوه ممنوعه این وبلاگ یود که یکی پیدا شد و ...

هیچوقت قرار نبوده و نیست و نخواهد بود که من هویتم رو توی این وبلاگ یا هیچ بلاگ دیگه ای بنویسم. دلیلش هم توی نظر اولی نوشته بودم.

من یه دوستی داشتم که یه روز همین حرف شما رو بهش زدم. گفتم که دوستی ما منفعتش یک طرفه برای من بوده. گفت دو طرفه بوده شما خبر نداشتی. گفتم چطور؟ گفت خدا در عوض کمک به شما به من کمک میکرده. امروز باید همین جواب رو به شما بدم.

در هر صورت شما خیلی لطف داری.

دختر تخس سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:43 ق.ظ http://dokhtaretokhs.blogfa.com

سلام
کاش بودید و نمیرفتی:
من شما را سکوت وعشق تنها میگذارم
میروم اما دلم را پیشتان جا میگذارم
هیچ می دانیددلیل گامهای خسته ام را/
وقت رفتن روی احساس خودم پا میگذارم

تازه یا وبلاگتون آشنا شده بودم تصادفا هم
دلم خیلی براتون تنگ میشه
اگه وبلاگ نو ساختید تو وبلاگم برام آدرسشو بدید (یواشکی)
از شما بعیده 1سری واژه ها در وبلاگتون(نفهم-خر و...)
خیلی تعجب کردم. دون شان شما بود
البته می فهمم چقدر عصبانی و رنجیده خاطرتون کردن بعضی ها
بقول اون فیلم خارجیه بعضی ها همیشه درجه 3 می مونند
درست مثل کسانی که باعث شدن وبلاگتون رو بحذفید
اگه خاستید حذف کنید قسمتا پذیرش و مقاله و اینا رو حذف نکنید من بخام اپلای بگیرم بدرد میخوره
فدای شما: خدانگهدار

سلام

"از شما بعیده 1سری واژه ها در وبلاگتون(نفهم-خر و...)"
اول از همه اینکه من یه آدم معمولی هستم و از من چیزی بعید نیست. دوم اینکه من شخص خاصی رو نگفتم که به کسی بی احترامی کرده باشم. سوم "خر" بودن رو به کسانی که گفتم که مدرک جمع میکنن و خیری به کسی نمیرسونن که چیز بدی هم نیست. البته قبول دارم که توهین به مقام خر هست اما خب قرآن هم میگه اونایی که تورات رو برداشتن و عمل نکردن بهشون مثل خرایی هستن که کتاب میبرن. حالا ما هم یه قیاس ناقصی کردیم. البته "نفهم" بی ادبیه اگر نوشتم اشتباه تایپی بوده "نافهم" اما مودبانه تره و هر کسی یه درجه ای از نافهمی رو داره از جمله خود بنده.

من عصبانی نشدم چون میدونستم یه روزی بالاخره یه کسی پیدا میشه که علی رغم همه هشدارها این کار رو میکنه اما ناراحت شدم چونکه انتظار نداشتم اون زمان الان باشه و فکر میکردم حداقل یکی دو سالی مونده باشه. خیلی مطلب داشتم که بنویسم و دیگه نمیتونم اینجا بنویسم.

فخری سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:09 ق.ظ

سلام جناب آقای وودی
من یکی از خوانندگان خاموش شما در این مدت بوده ام که به دلیل برنامه ام برای ادامه تحصیل در آمریکا وبلاگ شما را می خواندم. هرجند برنامه ام تغییر کرد اما اطلاعات مفیدی از شما دریافت کردم و از آنجا که نوشته های شما به نوعی آشنایی با فرهنگ آمریکا نیز بود خواندن وبلاگ شما برای من جالب بود که از این بابت از شما بسیار سپاسگذارم. امیدوارم این عقیده ای که نسبت به دین و مذهب دارید از شما یک متخصص متدین بسازد که در این زمانه کم است و امیدوارم به یاری خدا به همه اهداف متعالی خود دست یابید. اما راجع به دلیلی که شما را مجبور به خداحافظی نمود: فکر نمی کنید که حالتی انفعالی به خود گرفته اید؟ گیرم که کسی شما را شناختَ شما در تمام وبلاگتان حتی قسمت های شخصی مطلبی ننوشته اید که با شناسایی شما مشکلی پیش آیدَ. همه آنچه نوشته اید چیزهایی است که هر دختر و پسری با آنها مواجه هستند و چه بسا در برخی از پست ها توانسته باشید سوالات ندانسته و پنهان برخی را پاسخ گوییدَ بهتر است با توکل به خدا راهتان را ادامه دهید حتی اگر رویکردتان تغییر کند که در پست های اخیر تا اندازه ای هم چنین بوده است. به هر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند. موفق باشید. به امید دیدار مجدد شما در ادامه این وبلاگ.

کاش اینجوری تمام نمشد سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:10 ق.ظ

سلام وودی
امروز هم مثل همیشه اولین وبلاگی که باز کردم بخون وبلاگ تو بود، عنوان پستتو که دیدم شکه شدم خیلی ناراحت شدم. من از شهریور پارسال با وبلاگت اشنا شدم از اون موقع تا الان خیلی بهم کمک کردی خصوصا تو مقاله نوشتن و اگه کمک تو نبود شاید مقاله من خوب از آب در نمی اومد. دوست دارم بنویسم: میشه بازم ادامه بدی، اما میدونم خواسته زیادیه . همیشه ابجیم میگفت که وودی چرا هویت خودشو لو نمیده و ... منم براش دلیل می اوردم اما اون هیجوقت قانع نمیشد. حال اون ادمی که دنبال هویت تو گشت رو میفهمم اما نمیدونم چرا بعد از دونستش بیانش کرد. خب که چی ؟ واقعا تهش چیه؟؟؟؟ فقط به ضرر امثال من شد. خیلی بده که ادم فقط خودشو در نظر بگیره و به اطرافش یه نگاه نندازه شاید آدمایی هم این وسط بودن که بخاطر خودخواهی اون دارن آزار می بینن.

یه بار یه پست گذاشته بودی، من ازت یه سوال پرسیدم اما جوابمو ندادی منم خیلی ناراحت شدم بعد از اون دیگه برات کامنت نذاشتم، اما با دیدن این پستت، متوجه شدم باید خداحافظی کرد. بدون تو ایران کسایی هستن که تو رو بعنوان یه انسان کامل میشناسن و برای موفقیتت تو تمام عرصه ها دعا میکنن و شنیدن اینکه تو بازم به موفقیتای بیشتری رسیدی خوشحال میشن.
خیلی خیلی مواظب خودت باش.با اینکه گفتنش سخته اما خداحافظ

سلام

"بعنوان یه انسان کامل میشناسن"
نمیدونستم. پس خوب شد تعطیل کردم. من یکی از ناقص ترین آدمایی هستم که توی زندگیم دیدم. امیدوارم یه روزی بقیه هم بفهمن که انسان کامل وجود خارجی نداره انسان همیشه به سمت کمال میل میکنه (تابع مجانب)

مهیار سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:23 ق.ظ

تو رو خدا اینکارو نکن

مهیار سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 ق.ظ

فقط میخوام یه چیز بگم. این وبلاگ مسیر زندگی منو عوض کرد. امیدوارم کسی که دلیل این کار بوده به سزاش برسه.

امیرحسین سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ق.ظ

چرااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آقا اصلا آدرس اون یارو رو بده میریم میدوزیمش بهم. شوخی
خیلی وبلاگت خوب بود. من هر روز اینجا رو سر میزدم حتی وقتایی که آپدیت نمیکردین.
سرنوشت وبلاگ به خودتون مربوطه فقط یه خواهش.
اگه جای دیگه شروع کردین به نوشتن آدرسشو بمون بدین.
من همونم که ایمیل زدم گفتم اصفهانم انگلیسی میخونماااااا......
واسم ایمیل بزنید آدرس جدیدو اگه دوست داشتید.
اگر وبلاگ رو خواستید کامل حذف کنید. حداقل پست های مربوط به پذیرش رو بزارید.
مرسی ممنون.
امیدوارم دیگه از اینجور افراد به پستتون نخورد

پ.ن: اون که نوشتم از اصفهانم و اینا واسه خودتون بود که بشناسید بی زحمت از تو نظرا پاک کنید. مررررررررررسسسسسسسیییییییی

صادق سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:56 ب.ظ http://agri-man.blogfa.com

وودی عزیز سلام
متأسفم که همچین مخاطبهایی هم داشتی.واقعاً حلالش نمیکنم.
به شخصه خیلی از خوندن مطالبت لذت می بردم و اینکه با این همه مشغله باز هم می نوشتی خوشحال بودم.امیدوارم هرجا که هستی شاد و موفق باشی و این رو هم حتماً میدونی که اون کسایی که دست به این کارای وقیحانه میزنن (( اولئک اصحاب النار، هم فیها خالدون)) هستن. از خدا میخوام که همیشه نگهدارت باشه دوست عزیز.
امیدوارم باز هم شرایطی پیش بیاد که بتونیم از نوشته هات استفاده کنیم.

در مورد حلال کردن در جواب یکی دیگه سر پست خودش نوشته بودم حتما بخونید
در ضمن کسی با یه عمل نادرست اصحاب نار نمیشه چون شما هم نمیشناسیدش حق ندارید در موردش قضاوتی داشته باشید

افلیا سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام. نمی دونم منو یادت هست یا نه! یه دفعه اینقدر از دستت عصبانی شدم که گفتم دیگه وبلاگت را نمی خونم. ولی راستش بعد یه مدت طاقت نیاوردم و می آمدم سر می زدم از احوالت خبر بگیرم. در مورد بعضی پست هات هم گاهی که بهم فشار می امد با اسامی مختلف کامنت گذاشتم. مثلاْ تو پست معروف جنجال برانگیزت با عنوان ایرانی داخل ایران. هنوز هم به اون چیزهایی که توی آون پست نوشتم معتقدم و امیدوارم بتونی صفت افتادگی را کمی بیشتر تمرین کنی و اصولاْ به دیگران هم حق بدی. بازهم می گم تو پیامبر این وبلاگ هستی و هرکاری باهاش بکنی حق داری ولی قبول کن که شاید پستی که نوشتی و پافشاری که روی بعضی مطالب کردی باعث شد که چنین اتفاقی بیفته.
من یک مادر جوان هستم. دو تا پسر دام مثل دسته گل که توی یک یک و نیم سال گذشته مطالب وبلاگت مثل خیلی های دیگه بسیار به دردم خورد. مملکتم را دوست دارم و از کمک کردن به دیگران لذت می برم. آرزو می کنم روزی برسه که در مورد ایران و ایرانی نیمه پر لیوان را ببینی و به خاکت و جایی که ازش اومدی افتخار کنی.
موفق باشی و خدا نگهدارت.

سلام
هیچپستی با عنوان "ایرانی داخل ایران" ننوشتم. اون پست هم حرفای یه نفر و نظرات من در مورد اون حرفا بود. حالا بعضی اونطوری تعمیم دادن حتما دلایل خودشونو داشتن. اگر چیزی هم از نیمه خالی نوشتم قصد انتقاد داشتم برای بهتر شدنش
موفق باشید

فاطمه سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.withstars.blogfa.com

سلام آقای زیر آسمان خدا
من از اون موقع که هنوز نرفته بودین و هنوز اسمتون وودی نشده بود میخوندمتون. هر روز وبلاگت رو میخونم جزو فیوریتهام هست. واقعا متاسف شدم که دیگه نمیخوای بنویسی ولی یه خواهشی دارم لااقل مطالبی که اطلاعات شخصی نداره و توضیحات مفید مربوط به تافل هست رو حذف نکن. میخواستم بیشتر ابراز ناراحتی کنم که چرا دیگه نمینویسی ولی وقتی کامنتها رو خوندم و دیدم تصمیمتون رو گرفتین و نظر خوانندگان براتون مهم نیست دیگه چیزی نمیگم .
خدانگهدارتون باشه هرجا که هستین

H سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:13 ب.ظ

من خداحافظییییییییییییییییییی نمیکنم.
اصلا وابدا...........
نمیشه یه وبلاگ جدید بزنی مطالبشو فقط به میل اونهایی که خودت تشخیص میدی بفرستی تا اون افراد خاص دیگه نتونت بخوننش؟

ا.ب سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:23 ب.ظ

سلام وودی،وبلاگت یه فرصت تازه بود واسه شناخت جامعه ی آمریکا از فیلتره تو.امیدوارم دوباره بنویسی.دوباره نوشتی خبرم کن بوک مارکت کرده بودم چند روز یه بار چک میکردم.حالا چی؟!
کم پیش میاد همچین کاری کنم واسه وبلاگی و اینکه ایمیل اصلیمو بدم! منتظرتم.

یکی سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:31 ب.ظ

خیلی حیف شد. منم وقتی فهمیدم که میخواستین برید آمریکا رفتم و وبلاگتون رو از اول خوندم و وقتی به قسمت فاند رسیدم اشک تو چشمام جمع شد و گریه کردم. از بس که تو قسمت نظام وظیفه بهتون سخت گذشته بود دیگه با خودم فکر میکردم وای پس کی تموم میشه و از این همه سختی نجات پیدا میکنه. همه اش میگفتم اگه من بودم توی یکی از همون راهروهایی که هی سرگردون بودین راه خروجی رو پیدا میکردم و برای همیشه از خیر خارج رفتن میگذشتم. ولی همین استمرار شما یه درس بزرگ بود برام. همیشه هم به یاد اون کفشاتون بودم که از ترکیه خریده بودین و اون آقاهه که داشت کنار دریاچه به پرنده ها غذا میداد و خیلیای دیگه ازش تعریف کرده بودن. میخوام بگم همه اینا تو ذهن همه مونده و مثل یه خاطره خونوادگی شده. من خودمم چند ماه پیش وبلاگ عزیزمو حذف کردم و میدونم خیلی براتون سخت خواهد بود. ولی دلایل و شرایط متاسفانه همیشه به قوت خودشون باقی هستن. شاید اون آدم بیاد ازتون معذرت خواهی کنه. همونطور که من در مورد شما دچار اشتباه شده بودم و اومدم معذرت خواهی کردم. با کلی عذاب وجدان.

خاطره خونوادگی چه تعبیر جالبی کلی بهش خندیدم

حامد ج سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:33 ب.ظ

سلام وودی جان ... آقا من هم مانند دوستان قبلی که نظر دادن واقعا ناراحتم که یک وبلاگ خوب آخرش به این صورت تموم میشه. بنظرم نباید از این که هویتت آشکار شده بترسی باید خیلی هم خوشحال باشی که از طریق یک وبلاگ به این همه آدم کمک کردی تجربیاتت رو در اختیارشون گذاشتی به عبارت دیگر تعدادی دوست جدید پیدا کردی . حالا دراین میان ممکنه چند نفری باشن که تجسس شون گل کنه و بفهمن کی هستی. من خودم وبلاگت رو به خاطر برادرم دنبال میکردم چون قرار بود کمکش کنم تا از یکی از دانشگاههای آمریکا پلای بگیره (که گرفت) و به اطلاعاتی در مورد اپلای نیاز داشت از وبلاگت و از تجربیاتت استفاده میکردیم. حالا هم که برادرم آمریکاست بازهم بهش میگم از تجربیات وبلاگت استفاده کنه. بنظر من تو اگه هویتت رو مشخص کنی در واقع کار این افراد متجسس رو خنثی کردی . نباید هم از آشکار شدن هویتت بترسی چون هدفت واالاست و کمک به دیگرانه کمک به همنوعته . من رک میگم اگر آپدیت وبلاگت رو متوقف کنی بیشتر ضرر میبینی چون با توجه به روحیه متفاوتی که داری(روحیه کمک به همنوع و ...) خدایی نکرده ممکنه افسرده بشی (بحث زیاده ممکنه نتونم منظورمه خوب برسونم) . بذار کسانی از آشکار شدن هویتشان ناراحت بشن که دزدی میکنن به دیگران ضرر میرسونن و بعبارت دیگر انرژی منفی میرسونن و بسیاری خصوصیات منفی دیگه... امیدوارم اگه آپدیت وبلاگ رو متوقف کنی طور دیگه ای در وبلاگ دیگه ای در یه جای دیگه ای ادامه بدی فقط دیگه نمیدونم اونجا تو رو با چه نامی باید پیدا کنیم

یک پیشنهاد: به جای بستن وبلاگ یکباره بگو فلانی هستی و صفحه فیسبوکم هم اینه اینجا هست که میبینی بازدیدکنندگان وبلاگ چطور به هوادارانت و دوستان صمیمیت تبدیل میشن. مطمئن باش من بعنوان یک دوست این پیشنهاد رو میدم

به هرحال صاحب اختیاری و بهر حال موفق باشی وودی جان

بهنام سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:41 ب.ظ

سلام وودی
آخه چرا من کلی سوال داشتم خودت قول دادی جوابمو میدی و کمکم میکنی ؟من ۲هفته ای کل این وبلاگو با عشق خوندم یعنی تموم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد