زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

مدیریت اپلای با اکسل Excel

یک برنامه ای که خیلی به درد میخوره این برنامه Excel هست. هر جایی که لازم دارید یه سری لیست داشته باشید که هر وقت خواستید هر بلایی سرش بیارید این برنامه به درد میخوره. غیر از OneNote که قبلا گفته بودم چطور به درد یادداشت برداری نکات مهم دانشگاه ها میخوره این برنامه هم خیلی مفیده.

شیت 1: اطلاعات دانشگاه ها به همراه کشور و ...

اطلاعاتی که براتون خیلی مهمه توی تصمیم گیری مثل رنک و ... رو میتونید توی این شیت بذارید. اطلاعاتی که من گذاشتم:



  • اسم دانشگاه
  • شهر
  • تایید وزارت علوم
  • مساحت شهر
  • نزدیکترین شهر بزرگ
  • فاصله تا شهر بزرگ
  • نیاز به پست مدارک دارد یا نه
  • مبلغ اپلیکیشن فی
  • ددلاین اپلای
  • توضیحات
  • شانس قبولی از نظر خودم (خوب, متوسط و ...)
  • رنک مهندسی(از USNews)
  • میانگین جی آر ای سال گذشته (از USNews).


هر کسی میتونه فاکتورهای خودشو بیاره. برای یک نفر ممکنه رنک TopUniversities مهمتر باشه اونو بیاره یا چیزای دیگه مهم باشه.

اطلاعات شهر رو هم از WikiPedia و Google Maps در آوردم. بعضی شهرها توی ویکیپدیا مساحت کمی براشون زده اما وقتی توی Google Maps نگاه کنید میبینید یه ناحیه به هم پیوسته ای با یک شهر بزرگ داره. مثلا NJIT توی نیوجرسی هست اما با منهتن نیویورک فقط نیم ساعت فاصله داره و تقریبا نمیشه مرز نیوجرسی و نیویورک رو مشخص کرد. همینطور در مورد GMU که با واشنگتن تقریبا یک منطقه پیوسته شده.

از رنک ها هم برای مشخص کردن وضعیتشون استفاده کردم.

  • سفید = هنوز بررسی نکردم
  • قرمز = نمیخوام اپلای کنم
  • سبز = دوست دارم اپلای کنم
  • زرد = استادی که به من بخوره نداره
  • نارنجی = ددلاینش گذشته
  • سبز لجنی = بد نیست اما نتونستم تصمیم بگیرم که اپلای کنم یا نه. (باید بعدا بیشتر بررسی کنم)
  • صورتی تیره = تایید وزارت علوم نداره, بهتره اپلای نکنم.


من از بالا تک تک دانشگاه ها رو بررسی کردم و سایت هاشونو سر زدم و ریسرچ هاشونو نگاه کردم که ببینم کدومشون بیشتر به من میخوره. اگر یه دانشگاهی هیچ تحقیق مرتبط با کار من نداشت رو حفظ میکردم. اونایی که شهرهاشون خیلی کوچیک بود و جاهایی بود که نمیتونستم هیچ جوره زندگی کنم رو هم بعدا حذف کردم. اونایی که ددلاینشون دیرتر بود یا گذشته بود رو هم حذف کردم. حذف کردم یعنی رنگشو قرمز کردم نه اینکه پاکش کرده باشم.
-------------------
شیت دوم: اطلاعات اساتید
همینطوری که از بالای لیست اول دانشگاه ها رو باز میکردم و ریسرچ های مرتبط رو پیدا میکردم, یه لیست از استادایی که میتونم باهاشون کار کنم هم در شیت دوم تهیه کردم.

  • نام دانشگاه
  • نام استاد
  • ایمیل
  • نام آزمایشگاه
  • آدرس وب
  • تاریخ ارسال ایمیل به استاد

رنگ هر ردیف هم مربوط بود به اینکه بالاخره استاد جواب داد یا نه.

  • سفید = هنوز نامه نزدم به این استاد
  • زرد = منتظر جوابم
  • سبز = استاد جواب داده و جوابش مثبت بوده
  • قرمز = استاد جواب داده و فاند نداشته

-----------------
شیت سوم: دانشگاه های انتخابی
بعد از اینکه بررسی ها رو انجام دادم, دیدم دانشگاه هایی که به درد اپلای میخورن بیشتر از اونی هستن که پول داشته باشم اپلای کنم. برای همین تصمیم گرفتم که اونایی که به درد میخورن رو بیارم توی یک شیت دیگه با اطلاعات مالی بسنجم که برای کدوم اپلای کنم و برای کدوم دیگه اپلای نکنم. همینطور حواسم به وضعیت اپلایشون باشه.

  • اطلاعات شیت سوم:
  • اسم دانشگاه
  • شهر
  • هزینه ارسال ریزنمره
  • هزینه ریپورت تافل
  • هزینه ریپورت جی آر ای
  • اپلیکیشن فی
  • جمع به دلار
  • جمع به ریال (با ضرب جمع دلار در عدد ثابت دلار آزاد)
  • تاریخ ارسال مدارک
  • کدرهگیری DHL
  • شانس قبولی
  • وضعیت ریکامندیشن استاد 1, 2 و 3 (OK یا NO)(سه تا ستون که اگر استادم یادش رفته بود ریکامندیشن بده بتونم پیگیری کنم.)

در واقع تصمیم نهایی برای اینکه چند تا دانشگاه اپلای کنم و کدوم کشورها باشن و کدوم ها رو اپلای کنم که خرج کمتر و شانس بیشتر داشته باشم رو از روی این شیت گرفتم. مثلا دانشگاهی که 2 تا ریزنمره میخواست هزینه ریزنمره هاش بیشتر از اونی بود که کلا آنلاین میشد اپلای کنی. اونی که آنلاین میشد اپلای کنم میرفت توی اولویت. همینطور دانشگاهی که قبلا براش ریپورت تافل فرستاده بودم هزینه ریپورت تافل 0 بود که اونم میرفت توی اولویت. اما کلا نشد دانشگاهی رو فقط به خاطر اپلیکیشن فی کنار بذارم. مثلا Vanderbilt هزینه اپلایش مینیمم بود چون نه میخواست ریزنمره بفرستی و نه نیازی به اپلیکیشن فی داشت. برای همین تصمیم گرفتم اپلای کنم ولو اینکه ریسرچش هم به من نمیخورد.


-------------------

شیت چهارم: اطلاعات اپلیکیشن ها
خب حالا که مشخص شد کجاها میخوام اپلای کنم باید توی سایت دانشگاه ها رجسیتر میکردم. این بود که یه شیت هم گذاشتم برای نگهداری اطلاعات رجیستر.


  • اسم دانشگاه
  • یوزرنیم
  • پسورد
  • آدرس صفحه ای که فرم اپلیکیشن میاد. (برای اینکه بعدا وضعیت رو آنلاین هم بتونم چک کنم.)


اطلاعات بیشتر در مورد هر دانشگاه رو هم همون جلو که جا داشت مینوشتم. مثلا USC به هر کسی که اپلای میکنه یه Student-ID میده که برای ارتباط با دانشگاه باید استفاده بشه. بقیه سایت هایی هم که ثبت نام میکردم و مرتبط با اپلای بود همینجا مینوشتم. مثل https://study.eshipglobal.com که برای ارسال I-20 بود.


----------------
شیت پنجم: اطلاعات پستی دانشگاه ها
اون دانشگاه هایی که لازم داشتن براشون ریزنمره فرستاده بشه رو اطلاعات پستی اشونو استخراج کردم و توی شیت ششم نوشتم.

اسم دانشگاه, آدرس کامل پستی به همراه تلفن و ... (همه چیزایی که برای DHL لازمه), آدرس URL جایی که این اطلاعات رو در آوردم.

------------------
هر کسی میتونه مطابق سلیقه خودش این فایل رو درست کنه و کارهاشو جلو ببره. هر چی زودتر شروع کنید هم زودتر متوجه میشید که چطور باید کار رو پیش ببرید.  

 

----------- 

ویرایش تاریخ 10 مهر 1391 : یک نمونه تمپلیت اضافه شد که از این آدرس قابل دسترسی است.

همه چیز در مورد SOP , همراه با SOP خودم

به طور کلی SOP یک مقاله هست که نشون بده برای چی اپلای میکنید. از این خارجی ها خوشم میاد به خاطر این چیزاشون. هیچی بهتر از یه متن نمیتونه نشون بده که یه نفر چکاره است و اصلا توی کله اش چی میگذره. در مورد SOP فکر کنم به اندازه کافی صحبت کردم. فقط SOP خودم رو نذاشته بودم که اینجا یه توضیحی ازش میذارم.

من سعی کردم SOP ایمو خلاقانه بنویسم, یعنی یک جورایی متفاوت از بقیه.

پاراگراف اول یک داستان جالب راجع به اینکه چرا به درس خوندن علاقه مند شدم.



It is 2 A.M., and I am thinking about my past. I close my eyes and the flashback starts. I am standing ............ ....................... .................. .......................  ..................     ................. (the Story) ................... .............. ..................    ................. ............... .................. ................... ................ .............. This experience also motivated me to take a step forward into the world of research and continue my education at the graduate level.


پاراگراف دوم راجع به اینکه وضعیتم توی لیسانس و بعد از لیسانس چطوری بود و ... (این پاراگراف رو برای دانشگاه هایی که SOP کوتاه تری میخواستن حذف کردم.)



Thinking about the graduate level, I recall those days when I had to make a hard decision about one of the three existing paths. First, I could go to a foreign university in Europe, but neither I nor my family could afford the expenses. Second, I could continue in Azad University (AU) without an entrance exam because of my high GPA (AU offers students with outstanding GPAs of 17/20 or higher an admission without an entrance exam). This was the simplest choice; however, due to limited research opportunities in AU comparing to top universities in Iran, I was reluctant to choose this option. In fact, had I not missed the undergraduate entrance exam due to a sickness, I would have studied in one of these top universities. Third, I could study for several months to pass a highly competitive nationwide Masters Education entrance. To be honest, I believe that it does not matter how far my objectives are, I will do my best to achieve them. That’s why I picked the third option, the hardest one. A few months later, ranking .... in that exam let me enter [My University Name] with full financial support.

پاراگراف سوم راجع به تحقیقاتی که توی فوق لیسانس کردم.



[My University Name] reminds me one of the best periods of my academic life; I had the opportunity to work with top Iranian professors as well as doing research under their supervision. Some courses such as ...., ...., and .... motivated me to focus more on these research areas. I successfully (...about my previous research projects ...). Choosing an innovative research topic for my Master thesis was one of my major goals; therefore, I decided to work on (....My Master thesis subject...) . For this project, I (....what I did to do this research ...) ; the experimental results showed that the (.... the results of my master thesis...) . During this thesis, I overcame many challenging issues (... the limitations and problems during the thesis...), but none of them stopped me from moving on and achieving my goals.

برای همه تحقیقات نباید راجع به مشکلاتش صحبت کرد اما چون تحقیق من یه جورایی جدید بود و نتایجش هم یه جورایی چشمگیر نبود تصمیم گرفتم که یه کم بگم که چه مشکلاتی بود که اینطوری شد.

پاراگراف چهارم, یک مقداری در مورد تحقیقات قبلی ام که به نتیجه خاصی نرسیده بود توضیح دادم. که نشون بدم پتانسیل تحقیق رو داشتم ولی حالا یه جاهایی موفق نبودم. این پاراگراف رو هم برای جاهایی که SOP کوتاهتر میخواستن حذف کردم.


Not all my previous research endeavors were successful. In (... some researches...) . Furthermore, (... some other researches ...); however, its contribution was not significant. In (... some other researches ...) the obtained results were not promising; later, I tried this method on the ... ... 2010 contest, but it could not perform as well as the best methods. As a matter of fact, I believe in this proverb: “Failure is the bridge to success.” One should pass this bridge to become successful.

پاراگراف پنجم, راجع به تجریبات و کارهایی در بیرون از دانشگاه کردم و مهارت هایی که کسب کردم توضیح دادم. اونو هم یه جورایی ربط دادم به تحقیق کردن. برای دانشگاه ها مهم نیست که سابقه کار شما چطوریه اما من زیرکانه گفتم که این مهارت هایی که مثلا در این کار کسب کردم این کمک رو کرد که این تحقیق رو اینطوری جلو ببرم. در واقع سعی کردم بگم که کاری که بیرون کردم این مهارت ها رو به من داد که احتمالا بقیه ندارن یا کمتر دارن. (اگر میخواستم همینطوری بگم من این مهارت ها رو دارم خیلی مستند نبود و تازه سابقه کارم هم نمودی پیدا نمیکرد.)



During my research experiences, I found out that my occupation in industry and my strong background in programming play an important role in my research experiences. ............ ....................... .................. .......................  ..................     ................. (... my experiences in the industry and my important skills ... )............ ....................... .................. .......................  ..................     .................



پاراگراف ششم, چرا این دانشگاه رو انتخاب کردم. و میخوام با کدوم استادا کار کنم. این پاراگراف رو برای هر دانشگاه بازنویسی میکردم. یعنی معمولا 3-4 تا اساتیدی که بودن که میخواستم احتمالا باهاشون کار کنم رو اینجا لیست میکردم و زمینه های تحقیقاتی که علاقه مند بودم رو هم اینجا مینوشتم.



It is 4 A.M., and I remember a few weeks ago while I was surfing university websites. Among all universities in the world, the USC website engrosses my attention. At first glance, it is a well-reputed university, and has a wide variety of research projects. In addition, their research projects are interesting and related to my previous experiences. In particular, the projects of Prof. ... in the ... research group on ... are fascinating because I became familiar with this topic in one of the conferences I participated, and ... . It is wonderful that his team’s research is thoroughly related to two areas of my research experience, ... and ... . In addition, some projects of Prof. ... like .... are amazing as they are related to my experiences on ... . Moreover, Prof. ...'s projects in ... Lab on ... and .... are related to my previous researches on ..., and one of my course projects in using ... for ... . Although it would be great if I could get involved in these projects, I am open to other research projects and areas regarding my interests.


پاراگراف هفتم, بعد از تحصیل میخوام چکار کنم.



 Once again I close my eyes, and this time the flash-forward starts; I have recently graduated from USC, and I have an admission offer for a postdoctoral position regarding my PhD Thesis. I feel satisfied because I have learned many things from the ... PhD program at USC, and now I am prepared to enjoy research more than ever before. Besides, working with the world’s best professors, having presentations in the top-tier conferences, and publishing papers in well-known journals have put me on the right direction of success in an academic profession.


پاراگراف هشتم, اختتامیه!



I open my eyes, and I can see that the sun is rising and shining. The USC application form is in front of me. Before clicking on the submit button, I think to myself that getting an admission offer from USC will be several years of great responsibility and obligation to work hard; however, I am certain that I will succeed due to my academic and professional background, diversity of my experiences and skills. I appreciate their consideration of my application, and I am patiently waiting to know their decision.


----------------------------

نکاتی که باید بهش توجه کنید:


  • پاراگراف 1 باید جالب باشه. یه داستان بهترین چیزه که جذابیت ایجاد کنه. یه چیز منحصر به فرد.
  • پاراگراف 2 از ادامه اون داستانه که حالا من که توی لیسانس علاقه مند شدم به درس و تحقیق و ... چطوری میخواستم ادامه تحصیل بدم. یک مقداری هم خصوصیات خودمو توضیح میدم.
  • پاراگراف 3  باز در ادامه پاراگراف 2 میگه که حالا رفتم فوق لیسانس اونجاها چکار کردم. اینجاها باید تخصصی باشه که استادی که میخونه ببینه واقعا چکار کردید به چی رسیدید و ...
  • پاراگراف 4, زیاد جالب نیست چون یه کم اثر پاراگراف 3 رو خنثی میکنه اما باز میگه که من چه تحقیقات دیگه ای کردم. یعنی بقیه اشو هم بیکار نبودم.
  • پاراگراف 5, میگه حالا که اون تحقیقات رو کردم چه مهارت هایی در کنارش توی صنعت داشتم که بهم کمک کرد. در واقع مکمل 3 هست و خصوصیات و مهارت های منو توضیح میده.
  • پاراگراف 6, تحقیقات و مهارت های منو وصل میکنه به کارهایی که من توی اون دانشگاهی که میخوام برم میخوام انجام بدم. در واقع میگه دیدی من چکارهایی کردم و چه مهارت هایی دارم. اونا رو میتونم توی این تحقیقات و با این اساتید به کار ببرم. مخصوص بودن این پاراگراف برای هر دانشگاه هم نشون میده که من الکی یه تمپلیت درست نکردم که برای همه دانشگاه ها بفرستم.
  • پاراگراف 7, میگه وقتی من این کارها رو توی دانشگاه شما کردم بعدش چکار میخوام کنم.
  • پاراگراف آخر هم که یه اختتامیه ساده هست.
  • همه پاراگراف ها به طور منطقی به هم مرتبط شده اند و یک انشای منسجم را ایجاد کرده اند.
  • هر پاراگراف فقط در مورد یک موضوع صحبت میکنه. 
  • از اول هر پاراگراف معلومه که تا آخرش چی میخواد بگه.
  • آخر هر پاراگراف یک جمله هست که تقریبا پاراگراف رو جمع بندی میکنه.
  • من چون به جز تز فوق لیسانسم کار به درد بخور دیگه ای نکرده بودم, فقط یک پاراگراف در مورد ریسرچم داشتم. برای کسانی که تحقیقات بیشتری دارن 3 تا بهترین رو انتخاب کنن و مثل یک چکیده مقاله یک پاراگراف برای هر کدوم بنویسن.
  • پاراگراف ها نه طولانی و نه کوتاه هستن. (اون پاراگراف هایی که به نظر کوتاه هستن به خاطر اینه که من مطالبشو اینجا حذف کردم.)
  • انشا کاملا to-the-point هست. من دارم برای دکترا اپلای میکنم, پس هدفم ریسرچ هست. هر چیزی که مینویسم باید مرتبط با ریسرچ باشه. حتی سابقه کار بیرون دانشگاهم رو هم ربط دادم به ریسرچ هام. اگر مثلا کسی شناگر ماهری هست و میخواد اینو بگه, باید ربطش بده به ریسرچ. مثلا بگه که استقامتی که در شنا یاد گرفتم کمک کرد که در تحقیق هم استقامت داشته باشم!
  • به اندازه کافی مثال و ... برای توسعه پاراگراف ها به کار رفته
  • انشا برای هر دانشگاه سفارشی میشه. یعنی اسم دانشگاه چندین جا آمده. اسم اساتید دانشگاه آمده. ریسرچ لب هایی که دانشجو میخواد باهاش کار کنه آمده. این نشون میده که دانشجو الکی اپلای نکرده و واقعا بررسی کرده.
  • انشا طولانی نیست. این کلا 2 صفحه A4 میشه که برای اکثر دانشگاه ها خوبه. بعضی دانشگاه های کوچکتر از این خواسته بودن که با حذف اون قسمت ها به اون اندازه میرسید. واقعا بیشتر از این هم خواندنش آزار دهنده هست.
  • در مورد ریسرچ ها دقیقا مطالب علمی و مهم عنوان شده. اینجا مهم نیست که چقدر لغات تخصصی هستن و آیا کسی که میخونه میفهمه که چکار کردید یا نه. اینجا شما باید کاری رو که انجام دادید به رخشون بکشید. باید بفهمن چقدر باسوادید.
  • در کل مقاله (به طور غیرمستقیم) خصوصیات اخلاقی نویسنده به رخ خواننده کشیده شده. مثلا از پاراگراف دوم کاملا مشخصه که نویسنده idealistic هست. و یا در پاراگراف ششم نویسنده نویسنده میگه همیشه دوست داشتم یه ایده خلاقانه رو به عنوان پایان نامه انتخاب کنم, در واقع به طور ضمنی میگه من آدم خلاقی هستم.
  • همه چیز دلیل داره. مثلا هیچ جایی نیست که نویسنده بگه من مثلا به فلان موضوع علاقه دارم و دلیلش رو نگه چرا. و یا بگه من دوست دارم با فلان استاد کار کنم و نگه چرا. در واقع جمله مبهم توی مقاله کم پیدا میشه.
  • کلمات تکراری خیلی کم داره. مثلا بعضی ها مدام مینویسن interesting. به جای این میشه مترادف ها رو استفاده کرد که بهتر باشن.
  • تمام نکاتی که دانشگاه ها دنبالش هستن, توی هر پاراگراف یک قسمت توضیح داده شده.


------------------------

توضیح کلی داستان


یه داستان کلی گذاشتم برای کل SOP که مثلا نصف شبه و میخوام حالا SOP بنویسم و دارم فکر میکنم به گذشته ها. این flashback رو از آهنگ Love Story تیلور گرفتم. اون 2 نصف شب رو هم از دو تا آهنگ دیگه! توی flashback کارهای قبلیمو توضیح میدم. اینجاها رو یه کم رسمی تر و مثل SOP های دیگه نوشتم چون معمولا همین قسمت هاست که کامل خونده میشه که بدونن قراره روی چی کار کنم و به چی علاقه دارم و کلا نمیخواستم که خیلی هم SOP ایم فانتزی بشه.

آخرش که همه داستان گذشته رو گفتم یه flashforward داریم که میگم در آینده میخوام به کجا برسم. این flashforward رو هم از آهنگ Mine تیلور گرفتم! 

در نهایت هم میگم که دیگه خیالات بسه و صبح شده. اون خط صبح رو برای این گذاشتم که خواننده احساس کنه از یک تاریکی 2 نصف شب به صبح رسیده و حس خوبی پیدا کنه و بهم ادمیشن بده! که نامردا خیلی هاشونم ندادن!


به نظر خودم این SOP عالی حساب میشه. دوست من با یه SOP متوسط که تقریبا همش شکل یک تمپلیت بود از کانادا پذیرش گرفت چون استاد پیدا کرده بود. واقعا برای بسیاری از دپارتمان ها به صورت فرمالیته هست. اما اگر اپلای میکنید و استاد ندارید, استادی که دنبال فاند میگرده حتما اینو میخونه. SOP منو 3 تا استاد خونده بودن و بعد باهام مصاحبه هم کردن (اسکایپی و ایمیلی) که اینجا نوشتم چی گفتیم و چی شنیدیم. در شرایط مساوی اپلای هم خب این خودش یک وزنه هست. اگر استاد پیدا کردید که خیلی نمیخواد وقت بذارید برای SOP. اما اگر نکردید حتما وقت بذارید و یه چیز خوب بنویسید. تمپلیت هم زیاده توی اینترنت.

SOP

تجربیات فاند بچه هایی که از نزدیک من دیدم

نفر اول
دو ماه به عنوان internship توی دوره لیسانس رفت انگلیس. از لیسانس به دکترا قبولش کردن, نمره تافلش که کمتر از مینیمم دانشگاه بود رو براش waive کردن. ارزشمندترین بورس دولت انگلیس رو بهش دادن. کل مخارج دانشگاهشو براش waive کردن. آخر سر یک TA هم دادن که خرج زندگیشو هم داشته باشه. و این کارها رو فقط استادی که اون 2 ماه باهاش کار کرده بود انجام داد. فقط یکی دو ماه ارتباط رو در رو با یک استاد این همه مزایا به همراه داشت. (خدا رو شکر وزارت علوم هم قبول کرد که بهش معافیت بده و به زودی ویزا هم میگیره و میره)

نفر دوم
آخرای درسش برای 60 تا استاد توی کانادا ایمیل زد. از اون 60 تا 3 تاشون باهاش مصاحبه کردن و هر سه بهش پذیرش با فاند کامل دادن. یکیشون براش از دپارتمان هم فلوشیپ گرفت. کلا همین 3 تا دانشگاه هم اپلای کرد. شرایطش هم خیلی شبیه من بود. نمره تافلش هم از مینیمم دانشگاه کمتر بود که استاد براش waive کرد. دو سه نفر دیگه هم دانشگاهی های خودم از دانشگاه های پایینتر کانادا مثل شهید کنکوردیا و ... همین شرایط رو به دست آوردن.

نفر سوم
چند ماه به عنوان فرصت مطالعاتی رفت آلمان. همونجا استادی که باهاش کار میکرد بهش فول فاند دکترا داد. البته خودش قبول نکرد و الان داره امریکا میخونه.

نفر چهارم
توی یکی از کنفرانس های که اروپا میره با یک استاد آشنا میشه, با هم صحبت میکنن در مورد کارهاشون. اواخر کنفرانس استاد بهش میگه دوست داری که با من کار کنی؟ بهش پذیرش فول فاند همونجا رو میدن.


نفر پنجم

سال آخر لیسانس چند تا مقاله خیلی خوب داشت (چون توی تیم تحقیقاتی بود). شروع میکنه به ایمیل زدن به اساتید کانادا از McGill فول فاند میگیره. البته بنا به دلایل خانوادگی نمیره. همین فرد از پرتغال نتونست فاند بگیره چون شرایط معدلش و ... کمتر از بقیه بود.


نفر ششم

از پروژه فوق لیسانس با یکی از اساتید توی دانشگاه کلمبیا آشنا میشه و برای تزش مدام از اون کمک میگیره و نظراتش رو توی تحقیقات تزش اعمال میکنه. (این فرد هم رشته ای خودم بود و ریسرچش هم خیلی نزدیک به من بود) امریکا و کانادا امسال 7-8 جا اپلای میکنه و همه رو ریجکت میشه و فقط همون استاد بهش فول فاند میده.


نفر هفتم

برای فوق لیسانس هیچ فاندی نمیگیره و با هزینه خودش میره سوئد (اون موقع ها دانشگاه رایگان بود). دکترای همون دانشگاه با فاند کامل قبول میشه.


نفر هشتم

بدون فاند میره همین دانشگاهی که من قبول شدم. یک ماه نگذشته که استاد یکی از درس هاش ازش میخواد که با اون کار کنه و شهریه ترم 1 رو هم بهش پس میدن و فول فاند میشه و الان فارغ التحصیل شده و داره توی نیویوک کار میکنه. البته من از نزدیک نمیشناسمش اما از یکی از دوستان شنیدم.


نفر نهم

فوق لیسانس دانشگاه UCLA قبول میشه ولی سال آخر فوق لیسانس خودش بوده. ریسک میکنه و درس اینجا رو ول میکنه میره اونجا. با کار توی دانشگاه نصف خرجشو در میاره و نصف بقیه رو از جیب میذاره. فوق لیسانس رو که میگیره مستقیم با حقوق حدود 100 هزار دلار در سال استخدام میشه. این کار رو کرد که دکترا نخواد بخونه و زودتر وارد بازار کار بشه. این فرد رو از نزدیک نمیشناسم و داستانشو از یکی از دوستان شنیدم.


نفر دهم

به اتفاق پدر و مادرش میره امریکا چون پدرش میخواسته بعد از چندین سال تدریس دکترا بخونه. فوق لیسانسش رو از دانشگاه متوسط امریکا (UTArlington) با خرج پدرش میگیره. دکترا رو UCSD فول فاند قبول میشه و بعد از دکترا با حقوق سالی 100 هزار دلار راحت کار پیدا میکنه. البته قبول نمیکنه و برگشته اینجا تدریس کنه.


شاید افراد دیگه ای هم باشن که دور یا نزدیک داستانشونو من میدونم اما دیگه به ذهنم نمیرسه. تجریبات خودم هم که توی این وبلاگ هست.

بحث شیرین فاند

به طور کلی سه جور فاند داریم:


یکی فاندی که جایزه ای میدن و در ازاش هیچ کاری نمیخوان. Scholarship, Fellowship

یکی فاندی که در ازای تحقیق میدن. Research Assistant

یکی فاندی که در ازای کمک استاد بودن میدن. Teaching Assistant


فلوشیپ

برای اولی هیچ کاری لازم نیست کنید. معمولا به کسانی میدن که همه چیزشون در حد عالی هست. مثلا رزومه درخشان دارن, معدل عالی دارن, نمره جی آر ای عالی دارن و ... استرالیا چون فاندهاش تقریبا همه از این جنس هست برای کسی که معدل کمی داره دیگه تقریبا محاله که از استرالیا فاند بگیره. برای امریکا  هم واقعا طرف باید نخبه ای المپیادی ای چیزی باشه که بتونه بگیره. برای کانادا دیده شده که یه مبلغ کمی رو دانشگاه برای سال اول به این عنوان به کسانی که استاد توصیه کنه میده. برای کشورهای اروپایی و آسیایی هم با شرایط پایینتر بورسیه های اینطوری گرفت. در مورد ایتالیا و دانشگاه میلان میدونم که اونقدرها هم سخت نیست گرفتنش.


Research Assistant

اگر قبلا کار تحقیق کرده باشید این شانس رو دارید که یه استادی پیدا کنید که حاضر بشه برای تحقیقاتش به شما فاند بده. که میره توی پروسه پیدا کردن استاد و ایمیل و نامه نگاری. اکثر کسانی که این فاند رو میگیرن یا ارتباط رو در رو با استاد داشتن, یا اینکه یه مدت زمان طولانی (مثلا یکی دو سال) با استاد از طریق ایمیل برای تزشون و یا تحقیقات اینجاشون در ارتباط بودن, یا اینکه میشینن هزار تا استاد پیدا میکنن و اینقدر ایمیل میزنن که یکیشون بخواد بهشون فاند بده. کلا راه اصلی اش اینه که موضوع پایان نامه اتونو با یه استاد دانشگاه خارجی صحبت کنید و برای قسمت های اون مداوم باهاش در ارتباط باشید تا دست آخر که مقاله اشو نوشتید دوست داشته باشه در آینده باهاش کار کنید. اگرنه اون روش 1000 تا ایمیل خیلی مسخره است.


Teaching assistant

یه تعداد خیلی محدودی توی دپارتمان ها معمولا موقعیت تدریس وجود داره که اغلب به دانشجوهای دکترا میدن. اینو دپارتمان به اونایی میده که رزومه و نمره امتحان و در کل شرایط خیلی بهتری نسبت به بقیه دارن.


------------------

برای فاند باید یه چیزی داشته باشید که فاند بگیرید. اگر معدل 15 دانشگاه آزاد هستید و نمره زبان فوق العاده هم ندارید, هزار نفر دیگه هم مثل شما هستن, چرا باید بهتون فاند بدن؟

کسانی که TA میگیرن معمولا یه دانشگاه پایینتر از کسانی میرن که RA میگیرن. چون اساتیدی که RA میدن دیگه سطح اپلیکنت رو در نظر نمیگیرن و به هر قیمت ممکن میخوان که این دانشجو رو داشته باشن. از طرفی دپارتمان فقط به تاپ ترین افرادی که اپلای کردن میتونه TA بده. بنابراین کسی که TA یک دانشگاه پایین رو گرفته حتما میتونسته RA یه جای بالاتر رو بگیره. اما خب استادی که بهش فاند بده رو پیدا نکرده.


برای اروپا اگر جایی فاند داشته باشه مثل ایتالیا دانشگاه میلان (برای بعضی رشته ها) با یه نمره زبان بالا و یا یک رزومه یک مقدار متفاوت میشه از دانشگاه بورسیه گرفت. یه جاهای کمی هم هستن که GRE رو هم میخوان.


بنابراین اگر فاند میخواهید از همین الان اساتیدی رو پیدا کنید که بتونید باهاشون کار کنید و یک زمان طولانیتری رو باهاشون بگذرونید. اگر بتونید رو در رو با هم صحبت کنید خیلی خیلی موثره. اگر نه توقعتون رو بیارید پایین و سعی کنید رزومه و نمرات زبان و ... رو تقویت کنید تا شاید TA بگیرید. این احتمال رو بدید که به مدت یک ترم و یا یکسال هیچ نوع فاندی هم نمیگیرید (برای فوق لیسانس ها کل دوره دو ساله) تا اگر جایی قبول شدید و بدون فاند بود بتونید برید و اونجا خودی نشون بدید و ازشون فاند بگیرید.

اگر میخواهید اپلای کنید, بیرون کار نکنید

کاری که من کردم رو نکنید. من مجبور بودم که بیرون کار کنم و پول در بیارم. خانواده ام هیچ کمکی نمیتونستن به من کنن که خرج اپلای منو بدن. میدونم که شاید خیلی از شما هم در شرایط من هستید و شاید کار هم با حقوق خوب نداشته باشید. اما تا میتونید بیرون کار نکنید و به جاش درس بخونید.

کاری که آدم اینجا میکنه در نهایت میشه ماهی 1 میلیون که 600 دلار هم ارزش نداره. در حالی که اگر یه دانشگاه خوب بورس بگیره درآمدش از همون اول میشه مینیمم ماهی 1200 دلار برای نصف اون زمان کار توی ایران. میخوام دو دو تا چهارتا بگم که کار کردن اینجا فقط ضرر داره. کسی که اینجا کار میکنه, ممکنه زمان اپلای کردنش زیادتر بشه و یکسال بیشتر معطل بشه و یا اینکه اصلا قبول نشه و یا فاند نگیره. خب واقعا این همه ریسک هست اصلا ارزش نداره که آدم بیرون کار کنه.


اما برای کسی که واقعا پول نداره و چاره ای نداره دیگه کاریش نمیشه کرد باید در حد اضطرار کار کنه.


وقت ارزشمندتون رو بذارید برای خوندن زبان و جی آر ای.