زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

پست آخر - خدانگهدار

هر شروعی یه پایانی داره. این بلاگ هم یه روز شروع شد و ناگزیر یه روز باید تموم میشد. قرار بود آخرش اینطوری باشه که من و سیندرلا توی کالسکه نشستیم ولی خب تراژدی شد دیگه. پریشب خواب میدم وبلاگمو باز کردم 65 تا نظر نخونده داره. مونده بودم چی شده که یه شبه این همه نظر نخونده آمده که ...


ببخشید قول داده بودم یه چیزایی بنویسم که نشد. نه اینکه زیر قولم زده باشم بلکه قبل از اون گفته بودم که این وبلاگ تا زمانی هست که کسی هویت واقعی منو نمیشناسه. یعنی این حرف قبل از اون قول ها بوده.


وودی یه حرفی میزنه برای آخرین حرف یادتون نره. من همیشه به دیگران کمک میکنم و خدا به من کمک میکنه, من به اندازه کوچیکی خودم و خدا به اندازه بزرگی خودش. 


خب دیگه وقت خداحافظیه. از همگی ممنونم که همراهم بودید و امیدوارم که توی زندگیتون همیشه موفق باشید.


خدانگهدار

نظرات 506 + ارسال نظر
later شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام سلام

اقا من اصلا حال نمیکنم بعضی دوستان در ازای پاسخ های وودی جان واسش هدیه میارن ها...

بابا من کلی سوال دارم هنووووووووز...
این جوری وودی بد عادت میشه...خخخخخخ
منم که انقد سوال دارم که اگه بابت هرکدوم بخام یه هدیه بیارم وودی جون میتونه بشه بابانوئل بچه ها...
البته وودی میدونه من چی میگم ;-))

:))

فدای وودی...

یه سردرگم دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:58 ق.ظ

یه دنیا ممنون دکتر
یه چندتا سوال دیگه دارم اگه سرتون خلوته جواب بدید

1-من اون قسمت کنکور رو پیدا کردم خوندم چندتا سوال واسم بوجود اومد معمولا کتابهای کنکور بعد درسنامه یه سری تست تالیفی دارند بعد تست سراسری حالا شما چه کردید در اون زمان تالیفی ها رو هم کار کردید ؟

2-برای مثال 10 تا درس داریم اول از درس 1 شروع کنم بعد برم درس 2 و به نوبت تا درس 10 و برای مرور دوم دوباره بیام رو درس 1 و همینطور تا آخر یا همزمان روی چندتا درس کار کنم ؟

4-آیا درسی رو به طور کامل حذف کردید ؟ و کلا روی کنکور ارشد چند ماه وقت گذاشتید ؟

لینک مربوط به کنکور برای دوستانی که مثل بنده درگیر کنکور اند :
zireasemanekhoda.blogsky.com/1390/10/02/post-252

سلام

1- من همه رو زدم. ولی برای مرور نهایی فقط تست های سراسری رو (اگر دانشگاه آزاد بود فقط آزاد رو) بیشتر مرور کردم.

2- درس 1 رو میخونید با تست. بعد فرداش درس 1 رو یه مرور میکنید و میرید سر 2 و تست هاش. همینطوری الی آخر. وقتی زیر نکاتی که یادتون میره رو خط بکشید خوندن درس 1 روز اول اگر 1 ساعت زمان میبره. فرداش باید یک ربع زمان ببره و پس فرداش ده دقیقه. یعنی روز به روز که میگذره سرعت خوندن درس قبلی باید بیشتر بشه

4- نه. من همه درس ها رو خوندم. هیچی رو حذف نکنید. هر درسی یه سری تست های ساده داره که با یکبار خوندن میشه زد. یعنی مینیمم 10-20 درصد میشه ازش گرفت. من خودم از مهر خوندم تا اسفند. ولی سال قبلش بدون خوندن رتبه ام نزدیک به آخرین نفراتی بود که مجاز به انتخاب رشته شدن. یعنی میدونستم با همینقدر خوندن میتونم سراسری قبول بشم. همچنین کار رو به طور کامل تعطیل کردم و هر روز 12-14 ساعت میخوندم

موفق باشید

یه سردرگم سه‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:04 ق.ظ

سلام مرسی که وقت گذاشتید سپاسگذارم ازراهنمایی کاملتون

ببخشید من سوال 3 مو حذف کرد گفتم زیاد نپرسم ولی بزارید اینم بپرسم خیالم راحت شه

3-توی اون پستتون عرض کردید:
هر کتاب رو هم مجزا خوندم. یعنی اول کتاب 1 رو تموم کردم, بعد کتاب 2 و بعد ...

منظورتونو خوب متوجه نشدم کتاب 1 رو تموم کردید واسم گنگه
برای مثال کتاب ده فصلی زبان تخصصی رو در عرض دو هفته با روشی که تو سوال دوم پاسخ دادید تموم کردید .
الان این شد یک دور .
و توی این دو هفته رو هیچ کتاب دیگه ای کار نکردید .
و به نوبت تمام کتابارو تموم کردید. برای مثال بعد از 70 روز همه کتابا مرور اولش تموم شد اومدید برای مرور دوم از زبان تخصصی شروع کردید .
درست فهمیدم ؟؟

سلام.
بله همین کار رو کردم. فقط یادتون نره که مرور ها سریعتر میشه چونکه توی خوندن هم چندین بار هی مرور شدن
موفق باشید

شاداب جمعه 4 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:15 ب.ظ http://rival.blogfa.com

وااااااااای سلاااااااااااااام...من خواننده خاموش بودم ولی یهو دیدم رفتین.. الان انقد خوشحالم که دیدم جواب دادید..
خواهش میکنم بازم آپ کنید :(

سلام
من همچنان سئوالای بچه ها رو با ایمیل و اینجا جواب میدم. در مورد نوشتن هم بازدید اینجا برسه به 1 میلیون یه بلاگ جدید میزنم یه چیزایی مینویسم. امیدوارم فقط به زودی نرسه چونکه خیلی کار دارم هنوز
موفق باشید

محمد شنبه 5 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام وودی جان، امیدوارم سالم وسلامت باشی.
من با وبلاگت واقعا به جاهای خوبی رسیدم و خیلی استفاده کردم . ازاین بابت تشکر میکنم. یه سوالی داشتم از شما با نوجه به اینکه شما هم زندگی در ایران وهم امریکا رو تجربه کردی به نظرت کسی که دکترا بگیره در یه رشته مهندسی (رشته خودم عمرانه) از لحاظ بازار کار اونجا واینجا چه امتیازاتی نسبت به هم دارند. البته فقط در رابطه با کار یعنی با وطن و غربت یا وضعیت اقتصادی و... این طور چیزا کاری نداشته باشیم.فقطوفقط بازارکار. تشکر

سلام
سئوالتونو نفهمیدم درست. از نظر بازار کار اینجا موقعیت های بیشتری هست. برای کسی که کار بلد باشه هم کار گیر میاد. به نسبت ایران پارتی بازی کمتره ولی رقابت خیلی بیشتره و امنیت شغلی وجود خارجی نداره. کارهای اینجا معمولا سطح اش از ایران بالاتر هست و مسائلی که در حال حل اش هستن مسائل و مشکلات آینده است. دیگه نمیدونم هنوز سر کار نرفتم که تجربه اشو داشته باشم.
موفق باشید

محمد یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:35 ق.ظ

سلام ممنونم جوابم رو گرفتم.

هستی چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام وودی.خوبی؟ امروز یهویی یاد وبلاگت افتادم گفتم بیام یه سر به وبلاگت بزنم
ای کاش بازم مینوشتی.
راستی دیدم همه ازت سوال میپرسم گفتم منم بپرسم :
کسی که کارش برنامه نویسی باشه ( php css و...) یعنی برنامه نویسی سایت میتونه اونجا کار خوب پیدا کنه؟ منظورم اینکه به مدارک خاصی بنظرت نیاز داره؟ به کسی که تو ایران یه برنامه نویس معمولی هست اعتماد میکنند و میتونه کار پیدا کنه.
ممنون میشم اگر تجربه ای در رابطه با کار برنامه نویسی تو امریکا داری بگی.
و یه سوال دیگه هم دارم البته نمیدونم رشتتون مرتبط با کامپیوتر هست یا نه ...بنظرت ارزش داره برای پذیرش فوق تو شاخه ی نرم افزار تلاش کنم؟؟ فرض کنیم بتونم این رشته رو تو امریکا بگذرونم اون وقت چه مزیتی میتونه برام داشته باشه؟!
بدون ارشد نمیشه پیشرفت کرد؟!
مرسی از پاسخت

سلام
دوست یکی از دوستای من اینجاست همین رشته شما و لیسانس از ایران داشته. اون شانس آورده و گرین کارت رو با لاتاری گرفته بوده. اینجا آمده و چندین ماه گشته تا یه جایی کار گیر آورده و بعد از یکسال شرکته تعطیل شده یا تعدیل نیرو کردن نمیدونم هر چی بوده دوباره بیکار شده. دوباره کلی گشته اما کار خوب پیدا نکرده. چند وقت پیش آمده بود پیش من که ببینه برای دانشگاه چکار کنه. چون هر جایی که میره ازش تحصیلات اینجا رو میخوان. متاسفانه حتی اگر گرین کارت هم داشته باشید اول و آخر یه مدرک از دانشگاه های اینجا لازمتون میشه که بتونید کار خوب گیر بیارید. اگر گرین کارت هم ندارین که اصلا فکرشو هم نکنید. پذیرش فوق هم بدون فاند برای رشته های مهندسی خیلی سخت نیست با فاندش نمیدونم چطوریه معمولا فاند برای دکترا هاست. بازم اگر قصد کار توی امریکا رو دارید به نظر من چاره ای به جز ادامه تحصیل ندارید
موفق باشید

سارا چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:42 ب.ظ

سلام .
دو تا سوال:
1- وضعیت اینترنشیپ برای کامپیوتر چه جوری هست؟ شما خودتون تونستید چایی کارآموزی برید؟؟

2- اگر من بخوام برای یک دانشگاه برای دکتری مستقیم اقدام کنم، ولی اگر ارشد هم بشه موردی نیست، چه جوری باید اقدام کنم؟!( یعنی اولویت با دکتری هستش ولی اگه اون نشد برا ارشد)

ممنون بابت کمکتون

سلام

1- خوبه. من نرفتم. ترجیح دادم روی آینده شغلی ام ریسک کنم

2- همونطوری که اپلای میکنن. فرقی نداره. فقط از دانشگاه بپرسید که دکترا مستقیم میگیره یا نه. بعضی جاها وقتی دکترا اپلای میکنید اتوماتیک اگر نشد برای مستر در نظر میگیرن بعضی جاها باید جدا جدا اپلای کرد. بعضی جاها هم میگن فقط برای یکیش اپلای کنید. از ادوایزر دانشگاه ها باید بپرسید.

سارا پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 05:16 ق.ظ

مرسی بابت پاسختون

منظورتون از اینکه روی آینده شغلیتون ریسک کنید چیه؟!

منظورم همین بود که اینترنشیپ نرفتم چونکه اینترنشیپ خیلی مهمه. ترجیح دادم روی پروژه خودم کار کنم که به نتیجه برسه. اگر نرسه خیلی ضرر کردم.

Qasem پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:41 ق.ظ http://applynr.blogsky.com/

سلام وودی
میتونم باهات در ارتباط باشم
http://applynr.blogsky.com/
راستی الگوی من تا اینجا شما بودید
یادتون هست که ارشد رو طبق برنامه شما خوندم
و دانشگاه تهران قبول شدم
موفق باشید

سلام
خیلی خوشحال شدم که یه جای خوب قبول شدید. ایشالله موفقیت های بیشتر و بالاتر.
موفق باشید

هستی پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:41 ق.ظ

ممنون از پاسختون...
فکر نمیکردم اینقدر تحصیلات کشور براشون مهم باشه بیشتر فکر میکردم رزومه کاری مهم باشه. حالا از چندنفر دیگه هم بپرسم ببینم چی میشه...
موفق باشی وودی

بله خیلی مهمه
درست برنامه ریزی کنید

شاداب پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:34 ب.ظ http://rival.blogfa.com

خیلی هم عالی :) پس حتما وبلاگ جدید زدید حتما آدرسشو بذارید... باور کنید وقتی اینجا میام انگیزم خیلی زیاد میشه کلا وقتی توی حال و هوا قرار میگیرم بهتره دیگه ..چون دوست ندارم از جو دور بشم... ممنون که هستین:)
من تازه ارشد قبول شدم هنوز کلی راه دارم :(

خواهش
کسی که تلاش کنه میرسه بالاخره
موفق باشید

سجاد شنبه 12 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:10 ب.ظ

سلام وودی، داشتم رد میشدم گفتم یه سلامی بهت کنم و تشکر از وقتی که میذاری واسه جواب به سوالا.
موفقی، موفق تر باشی وودی عزیز.

سلام
خواهش
شما هم همینطور

reza شنبه 12 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:52 ب.ظ

ادرسو واسه من هم بفرست

شاداب شنبه 12 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:09 ب.ظ http://rival.blogfa.com

راستی وبلاگ جدید زدید اینو دیگه حذف نکنیدا.. چون خیلی چیزاش به دردمیخوره

نه نمیکنم.

محمد یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 04:09 ب.ظ

سلام وودی جان امیدوارم سرحال و سلامت باشی
میخواستم بپرسم برای زبان من نمیدونم از کجا شروع کنم مثلا من رفتم شروع کنم اینترچنج بخونم ولی از یه سایتی خوندم گفته بود اگه زمان کافی ندارید بهتره برید دنبال منابع تافل و اونارو بخونید مثل 504 و غیره... حالا من موندمو کلی منابع مختلف چیکار کنم . به نظرت چه کتابایی رو شروع کنم بخونم من 1/5 سال وقت دارم روزی 3ساعت سطح زبانمم خوب نیست. باتشکر

سلام
یک سال و نیم زمان خوبیه. شما این برچسب های تافل و زبان انگلیسی رو که گذاشتم بخونید متوجه میشید چکار کنید

http://zireasemanekhoda.blogsky.com/tag/TOEFL
http://zireasemanekhoda.blogsky.com/tag/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C
موفق باشید

محمد دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:38 ب.ظ

مررررسسسسسیییییییییی

یک بنده خدا دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:52 ق.ظ

سلام آقای وودی حال شما خوبه؟
ببخشید یه سوال داشتم
من دانشجوی ترم های آخر پزشکی عمومی با معدل حدود هجده و نیم در دانشگاه تهران هستم و میخواستم ببینم با نمرات جی ار ای و تافل که دارم کدوم دانشگاه آمریکا میتونم برای تخصص اپلای کنم؟هاروارد یا استنفورد یا یو سی ال ای؟
Toefl:115
Gre verbal:700
Quantitative:790
Analytical:5

آیا علاوه براین ها مقاله هم باید ثبت کنم؟
ممنون از پاسخ ارزشمندتون

سلام
ببخشید من رشته ام مهندسی بوده اصلا از پزشکی ها هیچی نمیدونم. بعدشم با این نمره هایی که شما دارید شما باید به من راهنمایی بدید :)
ببینید به نظر من برای همه این دانشگاه هایی که گفتید شرایطش رو دارید. منتهی اینا ظرفیت هاشون محدود هست و ممکنه سر ظرفیت نتونن شما رو بگیرن. به نظر من ارزش داره که سرمایه گذاری کنید و یه کم پول خرج کنید و برای همه اونایی که میخواهید اپلای کنید تا ببینید از کدومش میگیرید بالاخره. رنک های پایینتر هم اپلای کنید که اگر نشد بی نتیجه نمونه این همه زحمت هایی که کشیدین. ایشالله که یه جای خیلی خوب قبول بشید. روی اس او پی و ریکامندیشن ها هم کار کنید یه سر چیزایی الکی مثل اونا از رقابت جا نمونید
به نظر من هیچ نیازی به مقاله ندارید.
موفق باشید

زیبا دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:41 ق.ظ

سلام ... من مهندسی قدرت دارم از یکی از داشگاه های متوسط شهرستان(مرکز استان هم نیست) معدلم 16.78 شده
میخوام برای ارشد اپلای کنم ... به فاند هم نیاز دارم ...
با این نمرات زبان شانسی دارم برای فاند
تافل: 110
جی ار ای:
Gre verbal:700
Quantitative:740
Analytical:4.5

سلام
به نظرم رزومه اتون خوبه برای دکترا مستقیم. اگر میخواهید دکترا بخونید حتما برای دکترا اپلای کنید و ایشالله فاند هم میگیرید. اگر نه حتما میخواهید مستر باشید باز برای فاند گرفتن شانس دارید
موفق باشید

مرتضى دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:38 ب.ظ

سلام آقا،
بالاخره همه ى پست هاتون رو خوندم تموم شد،
عالى بود،
یه دنیا تشکر،
خیلى خیلى خیلى ممنون،
هر جا که هستى سلامت باشى و خوشبخت،
کاش خیلى از آدما از تو یاد میگرفتن آدمیت رو،
سعى کن زود تر سایتت رو دوباره به روز کنى،اینطورى چند نفر هستن دعاى خیر کنن برات.

زیبا سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 05:37 ب.ظ

من ریکام و مقاله ندارم .... بازم برای فاند شانس دارم و اینکه بهتره ارشد ایران بخونم بعد بیام یا همین خوبه برای اومدن؟

ریکام از همین استادایی که توی درسشون خوب بودید میگیرید خب. اون که چیز مهمی نیست.
نه با شرایط شما حتما یه جایی قبول میشید به نظر من وقتتون رو توی ایران تلف نکنید. دکترا مستقیم اقدام کنید و یا مستر یه جایی که بتونید فاند هم بگیرید.
موفق باشید

زیبا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:17 ق.ظ

استاد مطرحی هم نداشتیم اونجا که من بودم .. ی استادیار معمولی بود (البته بهترین استادمون بود و از علم و صنعت دکترا داشت) ....

اگه توی امیرکبیر یا علم و صنعت یا تربیت مدرس یا خواجه نصیر :)
هم ارشد بخونم بازم وقتم رو تلف کردم؟؟ این دیدگاهی که تو شما به وجود اومده میتونم بپرسم منشاش چی بوده ؟ و اگه فعلا تو همین ها ارشد بخونم میشه بگید چه کارهایی میشه کرد که این اتلاف وقت به حداقل برسه؟

سلام
شما اگر توی دانشگاه تهران و شریف هم ارشد بخونید به نظر من وقت تلف کردید. هیچ کاری نمیشه کرد که مینیمم بشه. هر دانشگاه بهتری که باشید خب وقت بهتر استفاده میشه.
دیدگاهی که میگید از وقتی آمدم اینجا به وجود آمده. اینجا فرصت برای رشد خیلی خیلی بیشتره. نظام آموزشی ایران چیزی کم نداره حداقل تا مقاطع فوق لیسانس اما فرصت های زندگی اینجا چندین هزار برابره. هر سالی که دیرتر برسید اینجا خودتون بیشتر میفهمید که چقدر فرصت رو میتونستید داشته باشید و از دست دادین. البته این نظر منه. میتونید نظر بقیه رو هم بپرسید
اگر قرار شد ارشد ایران بخونید هر وقت قبول شدید و دانشگاهتون مشخص شد باز بیایید براتون بنویسم که چکار کنید
موفق باشید

زیبا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:29 ق.ظ

مرسی .... ده بیست دیقه بود داشتم ری فرش میکردم تا جوابتون رو ببینم !!! میدونستم این وقتها جواب میدید !!!ممنون .... چشم .... به شرطی که تا اون موقع شما باز هم جواب سوالا رو اینجوری بدید !!! مرسی و مرسی و مرسی !!!

زیبا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:38 ق.ظ

ی چیز دیگه :
این که میگید فرصت های زندگی اونجا بیشتره .... یعنی چی؟؟؟ من چه ایران باشم چه اروپا چه آمریکا نهایتا باید دوره ای که درس میخونم سرم تو کتابام باشه دیگه ..... به قولی وقت کارای دیگه رو ندارم که !!! چه کاری میشه کرد اصلا موقع درس خوندن ؟؟؟؟ من با دیدگاه ی ایرانی که نمیدونه اونجا چ خبره این برام کافیه که اساتید خوبی داشته باشم و بتونم ازشون چیز یاد بگیرم ....
و ی چیز دیگه .... با توجه به این که دانشگاه من خیلی معمولی بوده من اعتماد به نفس بالایی هم ندارم برای اپلای کردن ..... شما خودتون رو وقتی از دانشگاه آزاد لیسانس گرفتی(فکر کنم آزاد بودید) در نظر بگیر؟؟؟ اصلا اون موقع یکی به شما میگفت با اون میتونی اپلای کنی و پذیرش بگیری شما براتون (معذرت میخوام) مسخره نبود؟؟؟ (با این عدم اعتماد به نفس چکار کنم؟؟)

این که میگم باید ببینید. به عنوان دانشجو خیلی راحت در معرض آخرین تحقیقات و کارهایی قرار میگیرید که اصلا توی ایران شنیدن اسمش هم براتون عجیبه. بعدش میتونید روی موضوعاتی کار میکنید که واقعا سودمند هستن. برعکس ایران که پایان نامه ها اکثرا فرمالیته برای مدرک گرفتن هست.

من درک میکنم که شما دانشگاه خوبی نبودید اما باور کنید کلی ها از همین دانشگاه آزاد آمدن امریکا. بعدشم شما جی آر ای و تافل بالایی دارید که کاملا کاور میکنه دانشگاه و معدل رو. من دیدم با نمرات کمتر از شما برای فوق لیسانس فاند کامل هم گرفتن. من که میگم دکترا اقدام کنید که دیگه خیالتون از فاند هم راحت باشه. میفهمم چه شرایطی دارید. من که ایران خوندم علتش این بود که هیچی پول نداشتم و سطح زبانم هم خیلی پایین بود. در حد دبیرستان بودم و خودم رو کم کم توی فوق بالا کشیدم. تا سال آخر فوق لیسانس هم نمیدونستم جی آر ای چی هست. شما فرق میکنید.

به نظر من که همه جوره ارزش داره آدم فوق لیسانس اش رو هم خارج از کشور بخونه.

sahand چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:27 ب.ظ

ابولا اومده دالاس ... شنیدی؟؟؟ مواظب خودت باش ... باهت کار دارم حالا حالاها!!!!!

خبری نیست نگران نباشید.

زیبا جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:25 ق.ظ

شما تو شریف بودید ... استادای اونجا و دانشگاه هایی که گفتم تقریبا بهترین ها بودن تو ایران و عموما خارج تحصیل کردن ... چطور ممکنه کارایی که میکنن فرمالیته و صرفا برای دادن مدرک باشه؟؟؟؟؟ حتی میشه موضوعات تحقیقاتی روز رو از تو سایت دانشگاههای خارج از کشور هم پیدا کرد ...... میشه یک مقدار بیشتر توضیح بدید ....؟؟

بعد یک چیز دیگه : خیلیا میگن اگه تو اون دانشگاه خوبا درس بخونی میری با استادایی که پروژه های خوب میگیرن لینک میزنی و بعدش با اونا کار میکنی و کلی پول درمیاری .... شما این رو دیدید و داشتید ؟ و اگه داشتید چطور نرفتید پیش اونها تا کار کنید؟؟

من نگفتم همه کارها هم فرمالیته است گفتم اکثرا و در مورد کل ایران گفتم و نه یه دانشگاه خاص. توضیح من هیچ کمکی به شما نمیکنه تا اینجا نباشید درک نمیکنید. موضوع پایان نامه فقط یه چیز کوچیکیه. اون چیزی که ایران نیست کنفرانس ها و ارتباطات با آدمهای تاپ اون زمینه هست.
من دیدم بچه هایی که دانشگاه های خوب بودن و راحت کار گیر آوردن. کلی پول در آوردن یه موضوع دیگه است. من دارم یه کارهایی میکنم که چند وقتی طول میکشه که به نتیجه برسه. اگر خدا خواست و به نتیجه رسید میترکونم :)

زیبا جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:27 ق.ظ

خیلی خوشحالم که مایه ی سرافرازی ایرانی ها میشید ... میشه ی کوچیکش رو توضیح بدید؟؟ (کنجکاوی زنانه ی من رو برانگیختید!! :) )

ی چیز دیگه ... اگه این کاری که میگید دارید انجام میدید رو تو ایران انجام میدادید بازهم به همون نتیجه میرسید یا صرفا بخاطر شرایط امریکا ممکنه بترکونه؟

تا به اونجا برسه که مایه سرافرازی بشه که خیلی مونده و شاید نرسه اما من تا اینجا کارهایی که کردم راضی هستم.
نمیخوام در موردش صحبت کنم فقط بگم که توی ایران زیرساخت هاش نیست و به دلیل بعضی شرایط اصلا نمیخوان که باشه و بنابراین کاری که دارم اینجا میکنم توی ایران اصلا نمیتونستم بهش فکر کنم.

نازنین شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 05:21 ق.ظ

سلام، من از طریق دوستم با این سایت آشنا شدم، خیلی عالی بود مطالبش ، واقعا ازتون تشکر میکنم. یه سوال: بعضی از بچه ها برا دکتری مستقیم میرن، بعضی برا ارشد، میخوام بدونم کدومش پذیرش گرفتنش راحتتر هست؟! بعد اگر ارشد از یه دانشگاه خوب ادم پذیرش بگیره، شانسش برا دانشگاههای تاپ مثله استنفورد زیاد میشه ؟!
ممنون

برای ارشد خیلیییییییییی راحتتره اما فاندش کمتره. قطعا ارشد یه دانشگاه خوب شانس رو برای جای تاپ بیشتر میکنه اما فقط بگم من در حد استنفورد نمیدونم. باید با یه استنفوردی مشورت کنید. من تا همینجا عرضه ام بیشتر نبوده

نازنین یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:32 ب.ظ

این چه حرفیه! شما در حد استنفوردی ولی یه جای دیگه!
پس من اگر میخوام مطمئن شم که حتما پذیرش میگیرم برای فوق اقدام کنم و نه برای دکتری مستقیم!؟
با تشکر

بهترین کار اینه که از ادوایزر رشته توی دانشگاه بپرسید. بعضی جاها اجازه میدن که برای یکیش فقط اقدام کنید. بعضی جاها وقتی برای دکترا اقدام میکنید اگر قبول نشدید اتوماتیک شما رو برای مستر در نظر میگیرن. بعضی جاها هم میتونید برای دو تاش اپلای کنید ولی باید دو تا اپلیکیشن پر کنید. برای پذیرش توی مستر خب شانس خیلی بالاتره ولی شانس فاند خیلی کمتره.
موفق باشید

Pezhman یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:20 ب.ظ

Hi Woody, How's it going?
I've put comment here once before.
Our professor in the uni has asked us to write a code in C# (.net) which creates a new folder in any folders that exist in the computer. I dont't know how to make that code. I just know how to write a code that creates a folder in a certain path and how to create another in that folder. Like this:
CreateDirectory("C:\\newfolder", IntPtr.Zero) (with using API methods)
Would u help me write that code? If u give me some tips and the instructions which are needed I'll find the way. Our professor has said we should use the instruction "foreach". We should give that project (If it could be named a project :D) by this thuresday.
Thank u very much!
Best

Hi Pezhman,

I am sorry, but I can't help you with that. I hope you can find the solution yourself.

Best,
Woody

مسیح دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:34 ق.ظ

سلام ... خوبید؟ من برای جی ار ای و تافل مطالبی که گذاشته بودید رو 3 بار خوندم .... ولی همش ی بار گفتید این کتاب خوبه ی بار گفتید بده .... میشه اینجا بطور خلاصه بگید برای جفتش باید چی ها رو خوب خوند تا نمره های بالا گرفت؟

سلام
من به جز چیزایی که نوشتم چیزی نمیدونم. چیزی که شما میگید رو یادم نمیاد. برچسب های مربوط رو بخونید مثل:


http://zireasemanekhoda.blogsky.com/tag/TOEFL
http://zireasemanekhoda.blogsky.com/tag/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C

موفق باشید

مهدی دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:35 ق.ظ

سلام
استاد بنده یک سوال دارم سپاسگذارم پاسخ دهید
من زبان انگلیسی خیلی ضعیفه از حد دبیرستان داغون تر ،توان مالی مناسبی ام ندارم کلاس برم و 25 سالمه من بخوام زبان شروع کنم با چه کتابی شروع کنم و یا با چه روشی شروع کنم تا این 4 فاکتور رو تقویت کنم خوندن ،نوشتن، شنیدن ،صحبت کردن ؟
خدا خیرتون بده

سلام
من خیلی نمیدونم. از کسی که استاد زبان هست بپرسید شاید بهتر باشه. به نظر من از خود کتابای دبیرستان شروع کنید و همه تمرین هاشو حل کنید. من که خودم کلاس نرفتم (به جز اون اواخر برای یک ترم که اونم برای تافل آماده شدن بود و خیلی هم به دردم نخورد) به نظرم کسی که بخواد بخونه خودش میتونه بخونه و کلاس هم نره باز میتونه خودشو بالا بکشه. فیلم نگاه کردن و کتاب خوندن و لغاتش رو در آوردن و حفظ کردن ... که کلاس نمیخواد. خودتون باید به خودتون کمک کنید
موفق باشید

زندگی سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:30 ب.ظ

سلام وودی جان. اگر وبلاگتو به روز میکردی، حتما این سوال رو ازت می پرسیدم که: از زمانی که امدی امریکا مدتی گذشته. میخواستم ببینم که تغییری در عقایدت ایجاد نشده؟ و ... یا اینکه بعضی هاشون نیاز به ویرایش داره؟ موفق باشید.

سلام
سئوالی سختیه برای جواب دادن. تا جایی که در خودم میبینم توی اصولم هیچ تغییری ایجاد نشده اما بدون شک تغییراتی زیادی کردم. تقریبا میشه گفت از یه آدم خجالتی که نمیتونست با هیچ کسی به سادگی ارتباط برقرار کنه تبدیل به یه آدم نیمه اجتماعی شدم. در مورد عقاید هم ژرف نگر تر از گذشته شدم.

Angel چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:11 ب.ظ http://mahalandish.blogfa.com

سلام دوباره
ببخشید من برای پست قبلی شما کامنت گذاشتم
ممنون میشم بهم جواب بدید در صورت امکان

مهندس تنها سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام وودی جان
من الان یک سالی هست پا در راه مهاجرت تحصیلی گذاشتم و تونستم مقاله هام رو جمع و جور کنم فارغ التحصیل کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی در تهران هستم٬ زبانم هم خوبه٬ معدل ۱۷ ولی الان یک هفته ای هست سرد شدم چون تجربه ۷ سال تنها زندگی کردن در تهران رو دارم(خوابگاه نرفتم هم خونه هم نگرفتم) از تنها موندن اونجا می ترسم٬ وقتی تنهایی اگه یه سرمای ساده هم بخوری هیچ کس نیست یه لیوان آب دستت بده یا اگه دستت تو باشگاه در بره هیچ کس نیست کمکت کنه٬ می دونی تنهایی سخته٬ به خاطر همین خسته ام نمی خوام دیگه طعم تنهایی رو تو یه مملکت دیگه بچشم٬ هر چند اینجا هم برام غیر قابل تحمله ٬لطفاْ راهنماییم کن٬ امیدوارم موفق باشی دوست قوی من

سلام
یه جایی بری که ایرانی زیاد داشته باشه این مشکلات اصلا نیست. والا من دوستایی که اینجا پیدا کردم و آدمایی که باهاشون رفت و آمد میکنم هزار تا یکیشون توی ایران پیدا نمیشدن. اینقدر آدمای با فرهنگ و با شعور و با سطح سواد بالا اینجا میبینم که توی ایران نمیدیدم.
دوستایی امریکایی هم پیدا میکنی اما خب همزبان یه چیز دیگه است. به جرات میتونم بگم که از این بابت ها دالاس یکی از بهترین جاهای امریکا برای ادامه تحصیله.
موفق باشید

Qasem چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:12 ق.ظ http://applynr.blogsky.com/

وحید شنبه 10 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 04:48 ب.ظ

سلام دکتر جان . وقت شما بخیر باشه . سوالاتی داشتم که ممنون میشم نظرتون رو بگید. سوالاتم اعتقادی هست و فقط میخوام از نظرتون ایده بگیرم.

1-وظیفه روح در بدن انسان چیه ؟ از نظر علمی ثابت شده که مغز انسان همه کارهای درک و تجسم و فکر رو انجام میده .

2-چطور می تونم به عالم غیب اعتقاد پیدا کنم ؟ چطور می تونم به وجود فرشته اعتقاد پیدا کنم ؟

نمی دونم سخنرانی های آقای بازرگان( پسرشون) رو شنیدی یا نه ؟ در youtube هست . اونجا ایشون میگن که فرشته ها کارگزاران خدا هستند . این یعنی چی ؟ مگه خدا در جایی دور از دنیاست که کارگزار داشته باشه ؟ یا فرشته ها نیروی خدا هستند یا به عبارتی دستان خدا هستند یا اصلا یعنی چی این حرف ها ؟

اصلا عالم غیب برای من قابل درک نیست و این باعث میشه مفهوم معاد و نبوت و حتی توحید برای من غیرقابل باور بشه

البته مفهوم خدا برای من معنی دار هست . به همون معنای بیگ بنگ . به همون معنای آفریدگار و جهش دهنده ژن ها و... و کلا خدایی به وسعت همه چیز و بزرگتر از اون

3-سوالات خیلی زیادی هم از قرآن برام بوجود اومده . مثلا اینکه کافر رو باید دست و پاش رو ضربدری قطع کرد(سوره مائده آیه 33
). یا اینکه برای تربیت زن میشه اونها رو تنبیه بدنی کرد و عیبی نداره ( سوره نسا ایه 33 یا 34 بود به نظرم) . اینها به نظرم انسانی نیست

لطفا نظرتون رو بگید . مرسی

سلام
دلم میخواست فرصت داشتم میتونستم خیلی بهتر از این بنویسم و توضیح بدم. مطالبی که از من خواستید رو واقعا نمیشه در حد چند جمله نوشت و منم ذهنم الان اونطوری دست بندی نیست که بتونم به اختصار همه چیو بنویسم.

1- اول اینکه روح اصلا "در" بدن نیست که وظیفه ای داشته باشه :) روح در عالم دیگری منطبق بر این عالم هست که این عوالم بر هم تاثیر دارن. خود پیوستگی روح با ماده یکی از عجایب هست که باعث حیرت عرفا هم هست.

اون مباحث "از نظر عملی" همه منحرف کننده هست. اینا اصلا دو تا عالم جدا هستن که به هم متصل شدن. مثال میزنم. قبلا میگفتن که بارون رو خدا میفرسته. بعد یه عده ای گفتن بارون که از آسمون میاد. گفتن خب خدا بارون رو از آسمون میاره. بعد گفتن بارون که از ابر میاد. ربطی به آسمون نداره. گفتن خب خدا ابر ها رو میاره و ابر هم بارون می باره. بعد گفتن باد ابر رو میاره. گفتن خب خدا باد رو به وزش در میاره و ... یعنی این سلسله علت مادی که هی گذاشتن در طول اراده خدا. عالم ماده یه سری قوانین داره که داره بر اساس اون میچرخه و خواست خدا این بوده که این قوانین باشه که آدما بتونن درک کنن و کاراشون رو پیش ببرن اما در کنارش حداقل یک عالم دیگه ای هست (حالا اسمش عالم امر و ... هست و بعضی میگن چهار تا عالم و بعضی میگن دو تا و ... رو کاری نداریم, من میگم احتمالا اونم نهایت نداره). فهم اون یکی عالم (که سئوال بعدی شماست) ابزارش ساینس نیست که اونجا بیشتر میگم.

در مورد مغز اما اینکه آدمی فرای مغز هست دلایل خیلی زیادی وجود داره. آقای حسن زاده آملی چند تا دلیلش رو در کتاب معرفت النفس خودش به طور کامل باز کرده. قشنگ ترینش به نظرم دلیلی هست که ابن سینا میاره که تجسم انسان در یک فضای خلا بدون اینکه هیچکدوم از حس های پنجگانه اش کار کنه هست و شرحش طولانیه و اگر واقعا طالب معرفت هستید پیشنهاد میکنم اون کتاب رو بخونید. دلیلی که من خودم قبول کردم ساده تر از اوناست. اون اینه که اگر من مغز بودم باید میتونستم روی بدن خودم همه جور کنترلی داشته باشم مثلا بتونم ضربان قلبم رو کم کنم یا زیاد کنم و یا مثلا سلول های بدنم رو از بین ببرم یا بهشون غذا بدم یا مثلا بگم که چربی اینجا ذخیره بشه یا نشه. از نظر علمی میدونیم که مغز توانایی همه این کار ها رو داره. بسا دارو میدن که تحریک بشه و یه ماده ای ترشح کنه که مثلا فلان بیماری رو خوب کنه. خب من اگر خود مغز بودم که باید خودم میتونستم بدون دارو همون ماده رو ترشح کنم! یه کم فکر کنید به این موضوع خودتون میفهمید که اون چیزی که بهش میگید "من" مغز نیست. یا اینکه کسی نباید دیگه سرطان میگرفت. حالا اینکه تجسم و ... با مغز هست باز بحث منحرف کننده است. بدون شک تاثیری که در روح اتفاق میفته در تن هم دیده میشه "چون تن ز جان و جان ز تن مستور نیست". ولی مهم اینه که آدم بفهمه علاوه بر مغز چیز دیگه ای هم درگیره (که بهش دل یا قلب میگن) که در واقع مغز فقط نمایش واکنشی از اون چیزی هست که در دل اتفاق میفته. یه مثال ساده بزنم که مثلا وقتی ناراحت هستید تاثیرش میشه اشک چشم و مطمئنم شما هم میخندید به کسی که بگه که از نظر علمی ناراحتی در چشم اتفاق میفته! ناراحتی توی دل اتفاق میفته حالا تاثیرش بر تن میشه اون گریه. حالا شما بیا مراحل جاری شدن اشک از چشم رو از مغز پیگیری کن بگو که فلان سلول مغز اگر فلان ماده بهش بخوره فلان جور میشه و ...


2- اول ببینیم عالم غیب چیه. ما در بدن پنج تا حس داریم و عالم رو با این پنج تا حس درک میکنیم. هر چیزی که درکش نیاز به چیزی غیر از این پنج حس داشته باشه رو من میگم عالم غیب. حالا چطوری این عالم غیب درک میشه با حس های دیگه ای که باید فعال بشن. مولوی میگه
پنج حسی هست جز این پنج حس
آن چو زر سرخ و این حسها چو مس
یعنی نیاز به حسگر های دیگه ای هست تا اون عالم درک بشه. توی مهندسی اینو خوب میبینید. مثلا موبایلی که حسگر نور داره میتونه صفحه اش رو با نور بیرون تنظیم کنه. موبایلی که اون حسگر رو نداره اصلا نمیدونه که نور بیرون چقدره. موبایلی که دوربین نداره اصلا نمیتونه تصویری از بیرون ببینه. این نیست که بیرون هیچی وجود نداره فقط اون نمیتونه ببینه. توی مثنوی حداقل ده تا مثال آمده که چطوری این حس کردن ها فرق میکنه. مثال انسانی بزنم درکش راحتتر باشه. یکی که کور باشه نمیفهمه رنگ یعنی چی. میگن یه کوری پرسید سفید چیه؟ گفتن رنگ غاز سفیده. گفت خب غاز چیه؟ گفتن یه پرنده ایه که بزرگه و بال داره. حالا فهمیدی سفید چیه؟ گفت آها! قضیه وقتیه که شما حس خاصی رو ندارید و میخواهید با حس های دیگه اونو پوشش بدید و بفهمید که واقعیت چیه که این راهش نیست.
یه مثال دیگه: فرض کنید توی شب روی یه تپه ای نشستید و دارید به دور دست نگاه میکنید. میبینید که یه فانوسی از سمت چپ دید شما آروم آروم داره میره راست. چیزی که با چشم میبیند فکر میکنید یه فانوس هست. چیزی که با عقل درک میکنید اینه که یه چیزی مثلا یه نفری داره این فانوس رو میبره. اما اگر یه دوربین دید در شب داشته باشید میتونید بفمید که واقعا قضیه چیه. شاید واقعیتش این باشه که یه ماشینی رد میشده و یا اینکه چشم های درخشان یه حیوان بوده و یا هر چی. ولی تا اون دوربین دید در شبه نباشه (حسگر جدیدی که به حس بینایی شما کمک میکنه) نمیتونید بفهمید حقیقتش چیه.

عالم غیب هم یه جورایی شبیه همینه که یه چیزی هست اما چون حسگرش رو نداریم نمیتونیم درک کنیم. گفتم حسگرش رو نداریم اما واقعیتش اینه که همه حسگرش رو دارن فقط به طور کامل فعال نیست و باید روش کار بشه که فعال بشه. حالا ببینیم حسگر عالم غیب چیه. حسگر عالم غیب دل انسان هست. شما خیلی چیزا رو درک میکنید اصلا ربطی به حس های پنجگانه اتون نداره. راحتترینش عشق (یا اگر تجربه نکردید محبت) هست. وقتی یکی رو دوست دارید هیچکدوم از حواس پنجگانه اتون درگیر نیست. تنها چیزی که ساینتیفیک ها تونستن بگن اینه که این مربوط به شیمی میشه و مثلا مولکول های بدن اون فرد به مشام شما میرسه و عاشقش میشید!!! زهی دلیل خنده دار. آدم داشتیم عاشق یکی شده فقط از روی خوندن نوشته هاش. خب این چه مولکول شیمیایی داره؟ یا مثلا عکس یکی رو دیده یا صداش رو شنیده و عاشقش شده. حالا این توی یه کشوری و اون توی یه کشور دیگه. اگر تا حالا کسی رو دوست نداشتین و اینو درک نمیکنید من نمیتونم هیچ دلیلی برای اثبات وجود "دل" براتون بیارم. هیچ چیزی عقلی و فرمول بندی ای براش نیست. شما خواه نا خواه قلب دارید و یه سری چیزا رو با این قلبتون درک میکنه که دلیل سانیتیفیک هم نداره.

یه دلیل سختتر برای فهم عالم غیب هم خواب هست. خواب قابل درک ترین پیوند انسان با عالم غیب هست. حالا هر چی این دل شفاف تر بشه و پاک تر بشه این خواب ها هم صادقانه تر میشه و حتی میتونه از آینده خبردار بشه چون روح زمان و مکان نداره. کسی هم دل ناپاکی داره کابوس خوراک شب اش میشه " این سخنهای چو مار و کژدمت *** مار و کژدم می شود گیرد دمت (مولوی) خب اگر آدمی مغز باشه و عالم دیگه ای غیر از این عالم نباشه چطور میتونه یه چیزی ببینه که مثلا از آینده خبر بده یا اصلا چرا باید یه چیزی ببینه که برای خودش ترسناک باشه و شب با ترس از خواب بپره؟ خواب خودش یه دریچه ای به عالم غیب هست. مشکل ساینتیفیک ها اینه که هی سعی میکنن که یه دلیل فیزیکی برای همه این مسائل پیدا کنن و یه چیزی پیدا میکنن که باز معلول علت اصلی و به علت اصلی نمیرسن هیچوقت چون توی یه اون توی یه عالم دیگه ای هست.

بحث دین هم کلا همینه که آدم "ایمان" داشته باشه به توحید و نبوت و معاد که این ایمانش رهنمونش بشه به "درک" حقیقت. یعنی از اولش نمیتونید درکش کنه باید اول ایمان پیدا کنید که هست و بعد برای درکش تلاش کنید. کسی که ایمان پیدا نکنه که همچین چیزی هست اصلا دنبالش هم نمیره که پیداش کنه و کسی هم که دنبالش نره هیچوقت پیداش نمیکنه و هدف خلقتش برآورده نمیشه. برای همینه که اصلا دین آمده وگرنه بشر رشد میکرد و اخلاقیات هم پیشرفت میکرد و همه میتونستن آدمای خوبی باشن بدون اینکه دینی وجود داشته باشه. من با زبان الکنم سعی کردم چیزی رو که فهمیدم بگم اما هر کسی خودش باید بره بفهمه.

مفهوم خدا هم با چیزی که میگید معنای بیگ بنگ و ... اصلا برای من قابل درک نیست. مفهوم خدا برای من چیزی هست که در دلم حس میکنم و همیشه باهام هست و میدونم درکم میکنه. خدا اصلا "در" عالم فیزیکی نیست که با بیگ بنگ تعریف بشه. خدا مفهوم کل همه کل هاست و به همین دلیل هرگز برای انسان قابل درک نیست چون انسان نمیتونه محاط به خدا بشه اما میتونه تجلی خدا رو با هر حسی که داره درک کنه. حالا این تجلی به گفته عرفا در عالم غیب هزاران برابر دلربا تر از تجلی در عالم ماده هست. اینا اصلا دو تا عالم متفاوت هست که بر هم تاثیر دارن. اراده خدا در عالمی باعث تجلی ای در عالم دیگری میشه و خلق رو انگشت به دهان میکنه که چطور یه DNA میلیون ها کد رو نگه میداره و تکامل خلقت رو پیش میبره. وقتی اینا دو تا عالم جداست دیگه مسخره است با قوانین یکی بخواهیم اتفاقات اون یکی رو اثبات یا رد کرد. حالا فکر کنید چقدر بحث مذهبیون و ساینتیفیک ها در مورد مسائلی مثل معراج پیامبر و ... خنده دار و تاسف آوره. معراج پیامبر در یه عالم دیگه که فقط با دل درک میشه اتفاق افتاده و اینا دنبال دلایل فیزیکی در رد معراج که اصلا اون بالا هوا نیست و خلا هست و اونا دنبال دلایل متافیزیکی رد اثباتش هستن !!!

در مورد سخنرانی های اقای بازرگان من چند تاشو گوش دادم و بسیار هم لذت بردم. اگرچه به نظر من بعضی جاها خیلی به خطا رفتن (مخصوصا مباحثی که در مورد عشق و مولوی توی یکی دو تا سخنرانی ها داشتن که مشخصا به دلیل تجربه نکردن موضوع هست) ولی کاری که میکنن بسیار قابل تقدیر هست. به نظر منم هر کسی مسئول سعادت خودش هست و باید تلاش کنه که بهفمه چکار کنه که بهش برسه. ایشون هم همین کار رو میکنن و از این نظر احترام بسیار زیادی براشون قائل هستم. وقتی میرسید به "این یعنی چی ؟" یعنی خیلی از مسائل زیرش رو نمیدونید و حالا میخواید یه چیز خیلی بالاتر رو درک کنید. مثلا یکی جمع و تفریق یاد گرفته و حالا یه معادله لاپلاس گذاشته جلوش میگه این یعنی چی؟ خب شما کلی مطلب رو قبل از رسیدن به این معادله هنوز نمیدونی نمیتونی حلش کنی. یه کتابی از آقای حسن زاده میخوندم هیچی نفمیدم. دو بار دیگه هم خوندم هیچی نفهمیدم. کلا قاط زدم که اصلا این داره چی میگه. چند سال بعد همون کتاب رو خوندم و دیدم چقدر مسائل روان و قابل درک هستن. یعنی خیلی چیزا رو نمیدونستم و میخواستم یه چیز خیلی بالاتر رو بفهمم و نمیشد. اون چیزای دیگه رو که یاد گرفتم تازه فهمیدم آقا دارن چی میگن. بعدشم الان چه فرقی میکنه برای شما که فرشته ها چی هستن و چیکار میکنن! شما اول مباحث اصلی اصول دین رو برات خودت حل کن بعد برس به فرشته ها.

3- چیزایی که از قرآن نوشتید که اصلا سئوال نیست. در کل فقه و هر چیزی که از احکام میاد چه توی قرآن آمده باشه و چه نیامده باشه وابسته به زمان و مکان هست. هر چیزی هم که وابسته به زمان و مکان باشه باید در جای خودش بررسی بشه. به نظر من هر چیزی که به اسم فقه به زور به خورد مردم میدن بر اساس عقل جمعی بشریت قابل تغییر هست. اینا بازی مذهبیون هست که یه آیه قرآن رو بر میدارن و میگن خدا گفته این بیا اینم کتابش و بر اساس اون از اسید پاشیدن روی دختر مردم گرفته تا سر بریدن و برده گفتن زن و بچه مردم چه جنایت ها که نمیکنن. یا حتی نه به این حد شدید مثلا همین زور کردن حجاب و ... هر چی کلا. اینا اصلا جزء دین نیست. دین اینه که شما بفهمید که عالم دیگه ای غیر از این عالم ماده وجود داره که سرانجام بشریت به اون سمت میره که وارد اون عالم بشه (معاد) و اونجا اتحاد کل خلقت با خالق برای همه قابل درک میشه (توحید) و خدا برای رسید آدما به اونجا پیامبرانی رو فرستاده که یاد آورشون بشه و بشارت بده (نبوت). راه درکش هم فقط از طریق "دل" ممکنه و دل هم از طریق صاف شدن که با عمل صالح و اخلاقیات و پرهیز از کارهای بد ممکنه میشه و اول باید بهش ایمان آورد و برای درکش تلاش کرد.

موفق باشید

later دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:30 ب.ظ

وودی جان سلام
دیگه دکمه لایک و تشکر که نداره.
مجبوریم پست بذاریم.
خیلی ممنونم که انقد خوب توضیح دادی واسه دوستمون.
حالا این مهم نیست که من نه سوال دوستمون رو فهمیدم نه یک کلمه از توضیحاتت رو خخخخخخخخخ
اخه من یکی نه به اون لاپلاسه رسیدم نه به اون جمع و تفریق.

ولش کن بزار برم جی ار ای مو بخونم. کلی کار دارم فعلا.

مهم اینه خاستیم دوباره بگیم خیلی چاکرتیم.
فدایی داری.
هر جا هستی موفق و موید باشی دوست گلم.

سلام
خواهش

Qasem دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:42 ب.ظ http://applynr.blogsky.com/

من چقدر باید سر بزنم تا بشه یه میلیون بازدید
ولی بازم میام.به شرطی ک سر حرفت باشی
وودی

وحید دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام . ممنونم از توضیحات مفصلتون . خوشحالم از اینکه با فردی روبرو هستم که وقت گذاشته و در این موارد مطالعه و فکر کرده .

دکتر ، فکر کنم دید شما نسبت به دین، عرفانیه. من طمع عرفان را نصفه و نیمه چشیدم و تا حدودی در اندازه قدرت تفکر خودم می تونم درکتون کنم .

ولی الان ادم واقع گرایی هستیم ( نه مادی گرا یا علم گرای محض ) .
در هر بخش نظرم رو در مورد صحبت های شما میگم و سپس سوالم رو مطرح می کنم ، شما هر موقع فرصت کردید پاسخ بدید . نمیخوام افکار شما رو بیخود درگیر کنم و وقتتون رو بگیرم.

1- تعریفی که از روح کردید برای من جدید بود . شبیه تعریفی که برام آشنا بود ولی بهش فکر نکرده بودم . چند روز پیش مقاله ای در مورد فیزیک کوانتوم و جهان های موازی و کالبد های موازی از انسان ها می خوندم که در حد فرضیه هست . به نظرم اینا نمی تونن بی ربط به هم باشند .
1-1: بگذارید بحث رو از مثالی که ابن سینا در کتابشون اوردن ادامه بدم ، ابن سینا تا جایی که یادم مونده گفته بود : اگر انسانی در شرایط خلا قرار بگیرد باز هم "من" خود را درک می کنه .
نظر من اینه که ابن سینا مقایسه مع الفارق کرده ، چون هدف مورد آزمایش او انسانی است که قبلا با استفاده از احساسات و تجاربی که در زندگیش داشته "من" اش شکل گرفته . مثلا منی که گل رز را دوست دارد ، گرم مزاج است و...
ولی اگر یک انسان بدون تجربه از حواس پنچگانه رو در خلا بگذاریم منی در کار نخواهد بود . چون داده ای در مغزش وجود نیومده .
مثلا من در مقاله ای علمی می خوندم که افراد کور نابینا ، خواب هایی که درک می کنند متشکل از صداست و نه تصویر . چون "من" اونها داده ای تصویری تا بحال نداشته .

2-1: و اما در مورد بخش کنترلی و خودکنترلی مغز . بخشی از اعمالی که ما انجام میدیم در حوزه کنترلی است . مثلا من تصمیم میگیرم بنویسم : شما را دوست دارم . ولی وقتی خودکنترلی مطرح میشه منظور اعمالی هست مثل ترشخ بزاق در دهان یا تپش قلب یا کار کردن مداوم سیستم گوارش و غیره . مثلا بیماری هایی عصبی وجود دارند که همین سیستم خودکنترلی را از کار میندازن و مثلا یکباره فرد کبدش از کار میفته ، بخاطر نقص در بخشی از مغز . اینکه من نمی تونم کبدم رو کنترل کنم بخاطر این هست که در بخش کنترلی مغزم نیست و در بخش خودکنترلی هست . اینکه نمی تونم آموزشش بدم بخاطر اینکه دسترسی بهش ندارم و ساختار مغزم این اجازه رو به من نمیده .


3-1: در مورد عشق نوشتید . اره من هم عاشق شدم متاسفانه یا خوشبختانه و مفهوم دل . من اینطور فکر می کنم که ما انسان ها یکسری معیار ها بخاطر داده هایی که در طول زندگی بدست میاریم در مغزمون انباشته میشه . مثلا من تصوری از دختری در ذهنم هست که موهاش بور باشه ، نگاهش این مدل باشه ، صحبت کردنش مودبانه باشه و مثلا اعتقادش و مذهبش فلان باشه و از این قبیل ویژگی ها . همه اینها در مغز من توسط شبکه عصبی مدل میشه و ذخیره میشه . بخشی دیگه از ویژگی ها هم به بخش خودکنترلی بدنم مربوط میشه . مثلا همین مثالی که در مورد تطابق بدن ها از نظر ترشح هورمون و این حرف ها نوشتید که باعث عشق میشه ولی شما ردش کردید . این پیش زمینه ها ذهنیم باعث میشه که من با دیدن این انسانی نزدیکه به تصوراتم ، آدرنالین در خونم جریان پیدا کنه ، ضربان قلبم بره بالا ، با بودن در کنارش احساس آرامش کنم و ... .
به نظرم عشق یعنی این ، اینکه من با این فرد می تونم زندگی آرام و مناسبی داشته باشم . خونه امن و خانواده سرزنده و شادابی داشته باشم و ...

2- من شدیدا اعتقاد دارم که به هیچ وجه توجیه غیرماده با ماده درست نیست . پس هیچ وقت بدنبال اثبات معراج پیامبر با مثالی که زدید نیستم . ولی مثال هایم ساده تر از اینهاست .
مثال های من در مورد اتفاقاتی مثل اصحاب کهف و طوفان نوح و... نیست .
گرچه خیلی سوال در این موارد از نظر عقلی وجود داره . مثلا چظور ممکنه آب در کل کره زمین به اون میزان بالا بیاد که کشتی حضرت نوح تا بالای کوه بالا بره ؟ در حالیکه از نظر زمین شناسی اب در کل کره زمین بصورت همزمان نمی تونه بالاتر از چند سانتی متر بالاتر از سطح اب های ازاد بره و جو کره زمین فشاری رو وارد می کنه که این کار شدنی نیست از نظر علمی . ولی خب اینجا مذهب ادعا می کنه که غیرماده بر ماده تاثیر میزاره و این خلاف نظر من و شماست که خط جدا کننده ای بین ماده و غیرماده قائلیم .
از این بحثا بگذریم . من سوالم دقیقا اینجاست . در قرآن گفته شده که پدر میتونه فرزندش رو تنبیه بدنی کنه ( کلمه عربی :ضرب) ولی این کار از نظر روانشناسی بشدت رد میشه . یا مثلا در قرآن اورده شده که کافران رو به صلیب بکشید و از این دست مثال ها . برای من سوال هست که واقعا این کار ها در هر زمانی ، در هر مکانی و در هر شرایطی قابل توجیه هست یا نه ؟ در ایات دیگری از قران اومده که همه ایات قران در هر زمان و مکانی لازم الاجرا هستن و کسی که این کار رو نکنه منافق هست

3- در مورد چشم سوم صحبت کردید ( غیرمستقیم ) شما خودتون تجربه ماورایی داشتید ؟ یکی از راه های گرفتن اطلاعات از عالم غیب برون فکنی هست ، شما همچین تجربه ای داشتید ؟ برای من جالبه که بدونم شما داده ای از عالم غیب سنس کردید یا نه ؟

4- در مورد پاکی دل صحبت کردید . کمی در این مورد توضیح بدید . ببینید مثلا من دروغ نمی گم ، پول حلال در میارم ، ریا کاری نمی کنم ، به دنبال حق هستم ، حق الناس رو رعایت می کنم و از این دست کارها . البته ایراداتی هم دارم که کم نیستن . ولی اغلب مردم منو ادم سالم و صادقی می دونن و منم هیچ خود شیدایی ندارم که خودم رو بهتر ببینم . دقیقا چطور می تونم از راه دل ( که شما گفتید ) عالم غیب رو درک کنم ؟ این ایمان قبل از علت برای من عذاب اوره . همیشه عادت کردم که علت ها رو بررسی کنم اگر درست بودن ایمان پیدا کنم . انجام دادن برعکسش برای من عجیبه و راستش غیرمنطقی . چطور می تونم عالم غیب رو درک کنم ؟ دوست دارم به یقین برسم

ببینید بزارید یکم توضیح بدم تا من رو درک کنید . فرض کنید من به شما میگم یک قوری در مدار سیاره نپتون در حال گردش هست . شما حرف منو باور می کنید ؟ علت نمیخواید ؟ یا مثلا میگم من موجودی را می بینم که شما نمی بینید . آیا باور می کنید ؟ فرض کنید من یک فیلسوف بسیار کارکشته هم هستم و استدلال هایم در سایر موارد غیر از این موضوع دیدن موجود ، کاملا عقلانی هست و این ادعا را می کنم .
حالا اوضاع را کمی گسترده تر کنید و من دستوراتی را به شما میدم و رهنمود هایی می کنم و اجبار می کنم که برای رستگاری باید به این ها عمل کنید و گرنه مجازات میشید . این دستورات شاید بعضیشاون از نظر شما عقلانی نباشه و بعدش که شما علت میخواید ، به شما میگم عقل شما محدوده و نمی فهمید . وقتی علت می پرسید شما را به عالم غیب و ویژگی های نامحدود اون هدایت می کنم و جوابی به شما نمی دهم . مثلا میگید چطور امکان داره شق القمر اتفاق بیفته و حیات در زمین از بین نره . من میگم این اتفاق خواست خداست و همین و بس

6- سوال اخرم در مورد خدا سوالی هم داشتم . به نظر من خدا بعد از بیگ بنگ ، کنار رفته و جهانی که آفریده با قوانین دقیق داره کار می کنه . اصلا به نظر من خدایی که برای اجرای هر لحظه قوانین حضور داشته به نظرم خدا نیست . تصور شما از خدا چطوریه ؟ شما به خدای وحدت وجود اعتقاد دارید ؟
سپاس گذارم

سلام
1- تعریفی که کردم از خودم نیست و چیزی بود که توی کتاب ها خوندم و برام قابل درک بود.
1-1 : اصلا بحث همینه که انسان با داده های مغزیش تعریف نمیشه! من انسان یک هویت هست که تغییر ناپذیره (ذاتش). این چیزایی که شما به عنوان من تعریف میکنید "من" نیست. اینا خیلی راحت هم عوض میشه مثلا من تا دیروز چیزای ترش دوست داشتم اما مزاجم کم کم عوض میشه و حالا چیزای شیرین رو بیشتر دوست دارم. مثلا من از دخترای مو سیاه خوشم میامد تا دیروز و از امروز موی بور دوست دارم. پس این "من" به معنای هویتی که میگیم نیست. مشکل مباحث فلسفی و عقلی رو شما اینجا راحت میبیند که هر دلیلی که بیارید بالاخره یه سری پیش فرض ها داره. ابن سینا نمیتونه یک انسانی رو برای شما مثال کنه که از نطفه به دنیا نیامده باشه. حالا داده های مغزی رو بذاریم کنار اگر ثابت هم بشه اینا داده مغزی هم نیست (که میشه) باز ایراد هست که اینا داده هایی هست که توی ژن منتقل شده. حالا بیا ثابت کن که "من" ربطی به ژن هم نداره. بنابراین دلایل عقلانی همونطوری که قبلا هم گفتم وسیله درک این موضوع ها نیست. اما میتونه کمک کنه که بفهیم یه چیزی غیر از این بدن هم هست که توی مورد بعدی توضیح میدم.

1-2: این پاراگراف رو هیچ کسی غیر از شما ننوشته بنابراین بعد از اینکه این قسمت رو خوندید و برگردید و ببینید چی نوشتید و بهش فکر کنید. این چیزی که نوشتید بزرگترین تایید بر حرفهای قبلی من هست. اول اینکه شما مغز رو دو تیکه کردید یکی خود کنترلی و غیرخود کنترلی. این ثابت میکنه که شما خود "مغز" نیستید و منم همینو میگفتم. جملاتتون رو بخونید میگید "مغزم" میگید "{من} بهش دسترسی ندارم" میگید "ساختار مغزم این اجازه رو به من نمیده" به وضوح شما برای خودتون هویتی غیر از مغزتون قائل هستید و همه هم همینن و منم همینو دارم میگم. شما "مغز" نیستید. حتی اون قسمت هایی که فکر میکنید دسترسی هم دارید باز مواردی پیش میاد که از دسترس خارج میشن اما شما همیشه "من" هستید و هیچ وقت خودتون رو با کسی اشتباه نمیگیرید! بحث هم همینه که انسان هویتی فرا مادی داره. خب این هویت با بدن در ارتباط هست اما هیچ عضو مادی ای در بدن پیدا نمیشه که این هویت رو جا بده. دست و پا و ... که جای بحث نداره. فقط مغز هست که مشکوک هست که با همین دلایل ساده مشخصه شما خودتون رو جدای از مغزتون میدونید. وگرنه نمیگید "مغزم" میگید "من". بنابراین حتی بدیهی ترین چیزا در مورد مغز از شما پنهان هست. مغز شما فقط یک وسیله برای ارتباط با این عالم ماده هست. وسیله ای که شما رو به این دنیا میچسبونه و اجازه میده یک بدن رو به حرکت در بیارید. در عوالم دیگر بدن های دیگری دارید که قوانین دیگری بر اونها هست. شما به خواب های غیر عقلانی خودتون مراجعه کنید میبینید که اگر مغز بود و همه چیز منطق بود اصلا نباید یه همچین خواب هایی هیچوقت دیده میشد. مثلا چطوری 7 تا گاو لاغر 7 تا گاو چاق رو میتونن توی خواب بخورن اما توی عالم ماده نمیشه؟ یا مثلا چطوری میشه توی خواب پرواز کرد اما توی بیداری دو متر هم نمیشه بالا پرید؟
در کل مشکل اینه که موضوع رو با عقل درک کنید و نمیشه. اما همینقدر که با عقل بفهمید یه چیزی غیر از این مغز هست که هویت "من" رو داره کافیه. بعدش باید "من" رو دید که فهمید دقیقا چیه.

1-3: در مورد عشق خیلی به غلط دارید میرید.

علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشنگرست
لیک عشق بی‌زبان روشنترست
چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب

اصلا عشق که میاد عقل تعطیل میشه حالا شما میخوای دلیل عقلانی بیار برای عشق. من رد نمیکنم که هر چیزی که مربوط به روح میشه به دلیل اتصالش به جسم یه تاثیری هم ممکنه داشته باشه مثل همون هرمون ها. مثلا وقتی یکی خوشحاله ممکنه توی مغزش هورمون دپامین ترشح میشه. خب که چی؟ بحث سر اینه که علاوه بر اون هورمون یه ماهیتی یه هویتی هست که اون خوشحاله و اون مادی نیست. اون حرفای مدل شدن شبکه و اینا هم تخیلات شماست و مبنای علمی نداره. من این بحث رو با یکی ادامه دادم و آخرش به اینجا رسید که اصلا ربطی به مغز نداره و اینا توی ژن هست حالا بیا ثابت کن که از ژن منتقل نشدن. اون چیزی که گفتید اصلا عشق نیست. عشق جایی هست که اصلا عقل بره کنار.

2- نود و نه درصد ایراداتی که من دیدم به داستان های قرآن میگیرن بر اساس پیش فرض های غلط هست. یه کسی بود یه مدت نوشته های انتقادی در مورد قرآن مینوشت به صورت خیلی تند و من میرفتم بخونم ببینم آخر چیزی که یه نفر میتونه بد بگه و رد کنه قرآن رو چی هست و با کمی دقت کاملا مشخص بود که همه بحث هاش بر اساس پیش فرض های غلط هست و از اونجا یه بحث منطقی رو پیش میکشه و میره جلو و مشخصا به نتیجه غلط میرسه. مثلا همین داستان حضرت نوح که میگید. خب پیش فرض غلط اینه که همه کره زمین رو آب گرفته! حالا فرض کنید که کل ماجرا در یک محدوده جغرافیایی بوده و فقط همون قسمت که یک کوهپایه ای بود اتفاق افتاده. حالا بحث های خنده دار متفکرین رو ببین که مثلا فیل رو چطوری بردن توی کشتی یا کانگورو از کجا آوردن یا پشه رو دیگه برای چی برد توی کشتی!!! خب یه پیش فرض غلط میذارن و نتیجه میشه این سئوالات بی معنی.

اینکه غیر ماده بر ماده تاثیر میذاره حرف عجیبی نیست. روح شما هر لحظه بر ماده بدن شما تاثیر میذاره و عملی از شما صادر میشه! اما خب در مورد اون ماجرا اون حرف فقط یه توجیه هست. از این چیزا زیاده. فقط خلاصه بگم قرآن کتاب ساینس نیست که یکی بره بگرده توش بگه این توی قرآن آمده و اصلا از نظر ساینسی امکان پذیر نیست! بلکه کتاب تذکر هست. طوری نوشته شده که کسی که میخونه روی حالات روحیش تاثیر بذاره و همین باعث هدایتش بشه. مثلا جایی که در مورد سختی قیامت میگه به آدم ترس وارد میکنه. جایی که در مورد مغفرت خدا میگه به آدم آرامش میده. کسی که بهش اعتقاد داشته باشه و بدونه اینا درسته وارد اون امواج روحی میشه و دلش بالا و پایین میشه و همین هدایتش میکنه (سوای از اینکه ظاهر قرآن هم هدایتگر هست). کسی هم که اعتقاد نداشته باشه اصلا براش معنی و مفهومی نداره و هی میره توی ظاهر قرآن یه چیزی پیدا کنه که ردش کنه و بیخیالش بشه. خب پیدا هم میکنه چون میخواد غافل از اینکه اصلا موضوع چیز دیگه ای هست. خیلی از مسائل قرآن مثال هست و مفاهیم مهم هستن و نه ظاهر قضیه.

ببینید مباحثی که در مورد قرآن مطرح میکنید مثل "پدر میتونه فرزندش رو تنبیه بدنی کنه" خیلی از نظر من ناپخته بحث میکنید. بذارید بازش کنم. مثلا میخواهید بگید که قرآن گفته بچه هاتونو بزنید و الان علم فهمیده که نباید بزنیم پس قرآن غلط گفته و ادامه ماجرا. خب از آدمی که دنبال حقیقت و علم هست بعیده اینطور بحث کردن. همونطوری که گفتم احکام هر چی که باشه تابع زمان و مکان (یا به طوری کلی شرایط) هست از جمله همین. اول اینکه من یادم نمیاد همچین چیزی رو توی قرآن خونده باشم خوشحال میشم اگر رفرنس بدید. دوم اینکه فرض کنیم باشه یا اصلا توی دین آمده باشه یا هر چی اونم تابع شرایط خودش هست. من یادمه یکی از فامیل های ما رفته بود روانشناس در مورد تربیت بچه اش و گفته بود هر وقت کار بد کرد بزن پشت دستش. خب حالا ما بیایم بگیم این آدم اشتباه کرده یا کلا روانشناسی اشتباه هست یا اصلا بحث کنیم که بچه رو باید زد یا نباید زد. اینا همه سفسطه های بی نتیجه هست. اصلا همه این قوانین باید در جای خودش مطرح بشه. برای همینه میبینید هر چی حدیث داریم یه چیزی برعکسش یه نزدیک به برعکسش هم یه جای دیگه پیدا میشه برای اینکه اون برای یه شرایطی بوده و این برای یه شرایط دیگه. مثلا حضرت رضا در این مورد میگه: "او را نزن ولی با او قهر کن اما قهر خودت را هم طولانی نکن" شما خودت عقل داری میفهمی چی کجا درسته اگر نمیفهمی میتونی بری بپرسی تحقیق کنی بفهمی. این کودکانه است که یه بخواهید یه چیز اینطوری برای خودتون دستمایه کنید و نادونسته به قرآن اشکال بگیرید.
چنین چیزی اصلا در قرآن نیست: "در ایات دیگری از قران اومده که همه ایات قران در هر زمان و مکانی لازم الاجرا هستن و کسی که این کار رو نکنه منافق هست" اگر ادعا دارید هست بیارید. اتفاقا برعکسش هست که میگه یه آیاتی منسوخ میشن و جاش یه آیات دیگه ای میاد و در همون زمان پیامبر هم همینطور بود که قوانین تابع شرایط عوض میشد. همین الان هم کلی آیه هست که ظاهرش اصلا قابل انجام نیست. مثلا انفال آیه 60 میگه: "و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده بسیج کنید " (ترجمه آقای فولادوند) بقیه ترجمه ها هم همین لغت اسب رو دارن. خب شما الان بیا بگو کی میاد برای جنگ اسب جمع کنه؟ بلکه اصل تجهیز کردن هست که برای همیشه می مونه. از اینا زیاده.

3- من نمیدونم تجربه ماوایی منظورتون چیه. من به نظرم عشق هم یه تجربه ماورایی هست! من نتونستم برون فکنی کنم. سعی کردم اما نشد. ظاهرا دستورالعمل هایی که هست ناقص هست یا یه چیزی هست که من نمیتونم. آقا شما هر چی که حس میکنی و با حواس پنجگانه نیست رو میتونی بگی از عالم غیب حس کردی. مثلا شنیدی میگه "به دلم افتاد که" و همون اتفاق میفته. خب از کجا بود؟ اما اینکه اون داستان هایی که شنیدم و احتمالا شما هم شنیدید که مثلا برون فکنی میکنن و میتونن با گذشتگان یا آیندگان ارتباط برقرار کنن و یه اطلاعاتی بگیرن که درست باشه و ... رو نه من تجربه نکردم و اصلا نمیدونم چطوری هم کسانی که تجربه کردن تجربه کردن. هر چیزی هم که به عنوان دستورالعمل نوشته شده و پیدا کردم و خوندم و انجام دادم به جایی نرسید.

4- اینو باید کسی جواب بده که خودش رسیده. من هنوز نرسیدم. مولوی میگه که همینه که هست:
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
چیزی که شما میخوای همه میخوان. منتهی راهش عقلانی نیست که شما میخوای علت داشته باشه که از روی علتش قبولش کنی. نداره حالا شما بگرد. شما وقتی به یکی کمک میکنی و احساس خوبی پیدا میکنی داری عالم غیب رو درک میکنی. شما وقتی گناهی میکنی و حس بدی پیدا میکنی داری عالم غیب رو درک میکنی. اما اگر واقعا میخوای ببینیش خب "جد و جهد اینجات باید سالها" من چی بگم که خودم بعد از این همه وقت به هیچ جا نرسیدم؟ من فقط میدونم راهش همینه. کی میرسه و چطوری میرسه و مقصدش کجاست و ... رو دیگه نمیدونم. آقای حسن زاده میگه کسی که اعتقادی هم نداشته باشه اما تابع شریعت محمدی باشه حتما میرسه چه برسه به کسی که اعتقاد هم داشته باشه و واقعا دنبال کنه.

ایمان مراتب داره. نمیتونید ایمان کامل داشته باشید تا نبینید اما باید با دلایلی که پیدا میکنید حداقل بفهمید که ماهیت "من" غیرمادی هست و بعد برید دنبالش. بذارید من مثال قوری ایتونو ادامه بدم. من قبول نمیکنم اما رد هم نمیکنم. بعدش شما به من یه سایه نشون میدی میگی ببین شکل قوریه پس یه قوری ای اونجا هست اما اگر بخوای ببینیش باید دور نپتن بچرخی یا یه ماهواره بفرستی اونجا. من وقتی اون سایه رو میبینم اعتقاد پیدا میکنم که یه چیزی هست شاید قوری باشه و شاید یه چیز دیگه باشه. بعد تلاش میکنم تا ببینم چیه و کسی که تلاش میکنه آخرش میرسه. اما من اگر از اول بگم برو بابا با اون قوریت. اصلا چیزی به اسم قوری وجود نداره چه برسه دور نپتن هم باشه اونوقت حتی اگر بخواد سعی هم کنم که ببینم چی دور نپتن هست همه تلاشم اینه که ثابت کنم قوری نیست. حتی اگر قوریه رو هم بببینم باز انکارش میکنم!

" من دستوراتی را به شما میدم و رهنمود هایی می کنم و اجبار می کنم" : در این مورد باید بگم که این همون چیزی که خیلی ها به غلط رفتن. اصلا در دین هیچ اجباری نیست و کسی نمیتونه ادعا کنه که اطاعت ازش واجبه مگه اینکه معصوم باشه و با خدا مستقیم در ارتباط باشه که در حال حاضر نداریم. در واقع اصلا پیامبر خاتم الانبیا شد که کسی از این غلطا نکنه. دینی که به شما میگن کاملا برعکسه. دین هست چه شما بخوای چه نخوای اما این شما هستی که تصمیم میگیرید که قبولش کنید یا نه. اینکه چیو انجام میدید و چیو انجام نمیدید . شما اینجا هستید و اگر قبول میکنید که آفرینشتون هدفی داشته تنها کسی که مسئول در موردش خودتون هستید. صد تا دلیل از همین قرآن میتونم بیارم که اصلا کسی نمیتونه به شما اجبار کنه که چکار کنید که رستگار بشید. وظیفه خودتون هست که برید و ببینید چیکار باید کنید. هر چیزی عقلانی نیست و نمیفهمید اصلا نباید انجام بدید چه برسه یکی دیگه هم بهتون بگه. اگر آدم خوبی باشید و اشتباه هم کنید خدا میبخشه و هدایت میکنه. اگر هم آدم بدی باشید همون بهتر که بیفتید توی چاهی که خودتون برای خودتون میکنید. این فلسفه منه. از قدیم هم همین بوده. منتهی کم کم برعکس شده. پیامبر آمد و گفت این حرف منه میخواهید قبول کنید میخواهید نکنید. خودش هم توی کارا از مردم مشورت میگرفت و از عقل جمعی استفاده میکرد! بعدش مردم برای اینکه بهتر دین خدا رو اجرا کنن شروع کردن پرسیدن از دانشمندا و کسانی که مطالعه زیاد داشتن که چکار کنن و اونا هم بر اساس عقلشون و دانششون نظرشونو میگفتن و مردم هم قبول میکردن چونکه اونا رو عالم تر میدونستن. این روند باعث شد که جریان عوض بشه و یه عده دیدن که مردم از اینا حرف شنوی دارن یه فرصتی دیدن برای سوء استفاده و کم کم دین برعکس شد. نظر خواهی مردم از یه عده تبدیل تبدیل به تحمیل نظر یه عده به مردم شد. الانم همین مونده. کلا هم فراموش شد که هر کسی مسئول سعادت خودشه و یه عده که همینو قبول کردن و همینطوری ادامه دادن و یه عده هم شدن روشنفکر رو سعی در تغییر قوانین اجباری کردن. یه عده هم کلا خودشونو از این بازی ها کنار کشیدن و رفتن دنبال عرفان. خیلی شنیدید که میگن : "آقا بالاخره ما این کار رو بکنیم یا نکنیم!" من فقط تاسف میخورم وقتی اینو میشنوم. شما هر چی بهت بگن بکن و نکن آخرش خودت باید جواب پس بدی چرا کردی یا نکردی. هیچ کسی رو توی قبر اون یکی نمیذارن و هیچ کسی مسئول گناه اون یکی نیست. اصلا همچین چیزی نیست که اگر کسی بزرگتر و عالمتر بهت گفت یه کار غلطی کنی و کردی فردا خر اونو بگیرن. از اون مهمتر اینه که چه شعورتون برسه و چه نرسه مسئول سعادت خودتون هستید و به همین دلیل اگر میگن فلان کار رو کنید و شما اعتقاد دارید که غلط هست نباید کنید و برعکس. من اینطوری اعتقاد دارم. حاضرم با هر کسی هم که قبول نداره بحث علمی کنم و با آیات و روایات ثابت کنم که درسته. اصلا اگر اعتقاد نداشتم درسته انجام نمیدادم. حالا به شما میگن نماز بخون و شما نمیخونی اگر فردا این نخوندن نماز شما رو نرسوند به هدف آفرینشتون شما تنها مقصر هستید ولی این تصمیم با شماست که نماز بخونید یا نخونید. به شما میگن برو روی صورت دختر مردم اسید بپاش که دیگه بی حجاب نگرده. اگر همچین غلطی کردی و به هدف آفرینشتون نرسیدی خودتون مقصر هستید. فردای قیامت هم در مورد هر کاری که کردید میپرسن و باید دلیل قانع کننده داشته باشید (در مثل). دیگه فکر کنم نمیتونم از این واضح تر بگم که قوانین و احکام وظیفه شخصی شماست. بحث جامعه ایش یه کم طولانیه که فکر نمیکنم شما هم دنبالش باشید. بحث "شق القمر" میره توی موضوع قبلی و پیش فرض های غلط که دیگه بهش بر نمیگردم.

6- دیدگاه من همون دیدگاهی هست که عرفا میگن. من تصوری از خدا ندارم و خدا قابل تصور هم نیست. اما بله من خدای وحدت وجود اعتقاد دارم و چیزی که میگید رفته کنار و حضور نداره اصلا قابل درک نیست برام. اگرچه قوانین هستن و خودش هم گذاشته تا مردم بتونن درک کنن و زندگی کنن ولی یک لحظه وجود خدا از عالم بره کنار عالم عدم میشه چون خدا همون "هستی" هست. فقط در این حد بگم که شما وقتی "میخواهید" یه کاری رو انجام بدید اون خواستن در عالم غیر ماده اتفاق میفته و تنها کاری که شما میکنید همون خواستن هست و باقی رو خدا میکنه. این شما نیستید که یه چیزی رو بر میدارید یا ماده رو تکون میدید یا هر چی بلکه خداست که این کارها رو میکنه و اینجا منظور نه ذات خدا که جلوه خدا در عالم ماده هست. در واقع چیزی جز خدا نیست ولی دیدنش برای ما امکان پذیر نیست. این چیزیه که من قبول کردم و اما به یقین نتونستم هنوز ببینم. ظاهرا هدف آفرینش اینه که آدم به این یقین برسه.

سجاد سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام وودی عزیز
یه سوال داشتم. میخواستم ازت بپرسم مهمترین تفاوت آزمون های آیلتس و تافل چبه. ممنونم.

http://zireasemanekhoda.blogsky.com/1389/08/01/post-38/
http://zireasemanekhoda.blogsky.com/1391/03/29/post-412/

وحید چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام . دکتر جان آخرین کامنت من به شما رسید ؟ دومین کتمن من برای شما بود

سلام
بله رسیده. میخوام سر فرصت جواب بدم. گفتم سئوال بقیه روی زمین نمونه فعلا :)

وحید چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:03 ق.ظ

اصلا نمی خوام وقتتون رو بگیرم . هر موقع فرصت داشتید پاسخ بدید .
من هم روی پایان نامه کار می کنم و هدفم این هست که برای دکتری بیام امریکا . برای تافل هم میخونم .
نوشته های شما به من خیلی کمک کرده و مثل چراغی بوده که همیشه راه رو برای من روشن کرده
مخصوصا در انتخاب موضوع پایان نامه که من رو از انتخاب یه موضوع جدید و سخت برگردوند و انتخابی متعادل کردم که هم جدید بود و هم روش کارهای زیادی انجام گرفته بود

ایام محرم را خدمت شما و همه دوستان شیعه تسلیت عرض می کنم .

شما لطف دارید.

مهندس تنها چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:41 ق.ظ

سلام وودی جان
ممنون دوست عزیزم از پاسخت٬ امیدوارم اگه تونستم بیام اونجا با آدم ها مثل شما آشنا بشم٬
وودی جان یه سوال دیگه هم داشتم٬ تو اونجا چقدر مطالعات اعتقادی و دینی داری؟ ٬ چقدر فرصت می کنی تو کارای خیر شرکت کنی؟ اگه تو ایران بودی وضعیتت چجوری بود؟ بزرگترین حسن زندگی اونجا برای شما چی هست؟
ببخشید وودی جان می دونم از اینجور سوالا زیاد جواب دادی٬ من پیشاپیش از شکیبایی و بزرگواریت تشکر می کنم

سلام
من اینجا کمتر از ایران مطالعه دارم. بعضی وقتا دلم میخواد و یه روز تعطیل میکنم و فقط مطالعه میکنم اما در کل بیشتر از 7-8 ده ساعت در ماه نمیشه.

توی ایران بودم تازه سربازی ام تموم شده بود داشتم دنبال کار میگشتم :)

در مورد کارهای خیر میتونم بگم 3-4 چهار برابر ایران. هم اینکه میتونم بچه هایی که تازه میان رو کمک کنم و هم اینکه پولی که میگیرم اونقدری هست که دست چند تا دیگه رو بگیرم. و این تازه دانشجویی هست.

بزرگترین حسن ها: 1- استرس تقریبا صفر هست 2- اینجا امید به آینده دارم و راه برای پیشرفت نه تنها باز که هموار هست 3- استقلال خودم رو دارم و وابسته به خانواده نیستم 4- اونقدری در میارم که بتونم به بقیه هم کمک کنم و شرایط زندگیم اجازه میدم چندین برابر ایران به دیگران کمک کنم (هم از نظر مالی و هم از نظر وقت) به نظرم محاسن اش زیاده.

مهراز پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام وودی عزیز،
خواستم در مورد دانشگاه Texas at Arlington ازت بپرسم که اطلاعاتی در موردش داری؟ کلا چجور دانشگاهیه؟ شهر آرلینگتون چطوره؟ اگه هر اطلاعاتی داری بهم بدی ممنون میشم

سلام

رنکش بالا نیست و ایرانی زیاد داره و خوب هم ادمیشن میده. بعضی دپارتمان هاش پول هم دارن که فاند بدن مثل کامپیوتر. آرلینگتون شهر کوچیکه البته خیلی نزدیک مرکز شهر دالاس هست ولی چون هزینه بنزین زیاده و رفت و آمدش زمانبر و دالاس هم اجاره بالاتر هست اکثرا همونجا خونه میگیرن و میمونن. من بعضی بچه های دانشگاه اونجا رو دیدم. در کل دانشگاه ما خیلی بهتره و کسانی که از اونجا ترنسفر کردن و آمدن اینجا میگن اصلا اونجا خوب نبوده. من خودم چند بار رفتم آرلینگتون. فضاش فضای شهر کوچیک هست. حتی اینجایی هم که ما هستیم همینطوریه اما باز بهتر از آرلینگتونه

موفق باشید

later پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 06:33 ب.ظ

وودی جان
وبلاگ لنگرگاه ارامش رو هم انقد فضولی کردن
که نویسندش وبلاگ رو بست.
دقیقا مثل حالت شما.
این جماعت ، عجب داستانی دارن با این دخالت هاوفضولی ها و حماقت ها و تفکرات...
هعععیی خوشحالم که دلایل زیادی واسه رفتن دارم واسه همین انگیزم هیچوقت کم نمیشه...
به قول یه دوستی :
" میگفت چند تا دلیل هست که منو از اپلای می تونه منع کنه
یکیش مرگه.
بقیش هم یادم نمیاد "

موفق و موید

جای تاسفه واقعا. این بلاگ ها جریان خوبی هستن برای فرهنگ سازی و آشنا شدن با افکار دیگران. من خواننده اونجا نبودم اما میدونم چقدر سخت و وقتگیر هست که تجربیاتت رو با بقیه در میون بذاری که اونا اشتباهات تو رو نکنن و مسیر موفقی که تو رفتی رو بدونن. حالا اشکال نداره. من چند ماه دیگه که اینجا برسه به 1 میلیون و سرم هم خلوت تر بشه یه بلاگ دیگه میزنم و یه سری تجربیات و افکارم رو مینویسم. ممکنه اونجا رو پسورد بذارم که هر کسی سرش رو نندازه بیاد تو!

محمد پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 09:05 ب.ظ

سلام. وودی چه خبرا حالت چطوره. خوبی الحمداالله. آقا یه سوال در مورد زبان داشتم و اونم اینکه خوندن دیکشنری المنتری برای قویتر کردن زبان به نظرت خوبه. چون در یکی از وبلاگها میخوندم نوشته بود . برای همینم من مثلا حرف Aرو نوشتم رو فلش کارت کلاشد400کلمه. به نظرت برای شروع اینطوری خوبه؟ چون حداقل آدم مطمین میشه اکثر لغتها رو خونده. بعد بره به سمت منابعی که شما برای تافل معرفی کردی؟البته زمانبرهست حدود8الی9ماه طول نیکشه ولی در عوض کل لغات عمومی رو خوندی اینطوری.....

سلام
نه به نظرم کار خوبی نیست. لغت رو بهتره توی متن یاد بگیرید. به جای اینکار متن های علمی و ... بخونید و لغات اونا رو در بیارید و حفظ کنید. اینطوری هم ماندگار تر هست و هم اینکه با خوندن آشنا میشید که مهارت بسیار مهمی هست.
موفق باشید

سجاد جمعه 16 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:20 ق.ظ

سلام به وودی عزیز و همه دوستان
وودی میخواستم ازت یه سوال بپرسم راجع به زبان دیدم یکی از دوستان گفته که وبلاگ لنگرگاه آرامش هم به سرنوشت وبلاگ تو دچار شده. من از طریق لینک تو وبلاگ تو با اون وبلاگ آشنا شدم و امشب دوباره رفتم دیدمش، خوشمون بیاد یا نه باید قبول کنیم که غالب ما(نه همه) مردم ایران به شدت فضول، حسود و در عین حال پر ادعا هستیم و متاسفانه از اونجا که این سه ویژگی به شدت مشمئزکننده در عین حال به شدت هم برای صاحبانش نامحسوس هستند خودمون خیلی وقتا خبردار نمیشیم. یعنی واقعا این همه دیدن موفقیت سایرین برای یه عده دیگمون سوزناکه که برای آروم کردن آتش وجودمون از هیچ کار زشتی دریغ نمیکنیم؟ توی کار دوست و اشنا و غریبه سرک میکشیم و فضولی میکنیم که چی؟ که آخرش یه چیزی پیدا کنیم و با غرور به خودمون و بقیه بگیم بابا فلانی هم که این همه ادعاش میشد(هرچند که خود اون بنده خدا شاید هیچ ادعایی هم نداشته باشه و تنها گناهش این باشه که یا موفقه یا خوشحاله یا در حال پیشرفته یا داره یه نفعی به بقیه آدما میرسونه) خلاصه همچین لکه سیاهی هم تو زندگیش هستا و... .
اول به خودم یاداوری میکنم بعد به بقیه میگم که هروقت دیدیم داریم تو کار یه آدم دیگه سرک میکشیم و تو پیدا و پنهان زندگیش دنبال عیوبش هستیم، حتما حتما حتما یه جای وجودمون یه حس پر رنگی از حقارت، گناه و عقده های فروخفته داره بال بال میزنه که ناخوداگاه واسه خفه کردنش رو به همچین کارایی پست و لجنناکی! آوردیم.
کاشکی به جای این همه کمپین جورواجور یه حرکت اساسی راه مینداختیم تو این مملکت(با شروع از خودمون) که یاد بگیریم به هم احترام بزاریم. به شخصیت هم به حریم شخصی هم و به دنیاهای هم و یادمون باشه که اولین قدمش هم اینه که این روحیه ی فضول و عیب جو رو در وجودمون از بین ببریم.

shake it off سجاد جان

سجاد جمعه 16 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 02:53 ق.ظ

عصبانی و ناراحتم وودی. از سردرد خوابم نمیبره.

later شنبه 17 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 04:52 ق.ظ

دوستان گلم
اقا وحید
و جناب وودی عزیز

ببخشید من میتونم مکالماتتون رو واسه دوستانم جای دیگه کپی کنم؟
اجازه میدید؟
کلا به دردم میخوره.
واسه کمک به چند ت از دوستان که مشکل و ابهام در دین دارن .
یه فرومه.
بدون نام منتشر میکنم.فقط دوتا مکالمه ی خالی.
البته خیلی ببخشید قبلا قسمت اول رو کپی کردم
ببخشید دیگه

سلام
هر جا دوست دارید بذارید. فقط پیش فرض هایی که توی صفحه اول گذاشتم هم بگید. اول اینکه اینا همه نظرات شخصی یه جوان 30 ساله هست و هر وقت بهم ثابت بشه غلطه عوضش میکنم.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد