زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

مثالی طبق الگوی از ایده آل تا عمل

راه خداایده آل: رسیدن به خدا. مشخصه که هیچ کس به خدا نمی رسه. ما مثل قوانین حد ریاضی فقط به سمت خدا میل میکنیم. یعنی نزدیک میشیم و هرگز نمیرسیم. این ایده آل بهترین ایده آل زندگی هر کسی میتونه باشه

هدف: بهترین بنده بودن. (چون خود خدا گفته که دلیل آفرینش شما همین بنده بودن هست) درسته که آدم نمیتونه به خدا برسه اما میتونه بهترین بنده بشه. ممکنه بهم بگید که این که نشد هدف این که خیلی با ایده آل فرق میکنه. باید بگم که درسته. وقتی ایده آل شما توی آسمون باشه هدفتون خیلی کوچیکتر میشه. هدف باید قابل دسترس باشه. حالا این رابطه هست: شما هر چی بنده بهتری باشید به خدا نزدیک تر هستید. هرچند که بین بنده بودن و به خدا رسیدن خیلی فرق هست.
استراتژی: عمل به دستورات قرآن, کمک به دیگران, ایجاد موسسه خیریه, و... چون هدف خیلی خیلی بزرگه باید استراتژی های مختلفی برای رسیدن بهش داشته باشید. ممکنه بگید ما که از هزار تا راه نمیریم. از یه راه میریم. باید بگم که اینا همش همون یه راه هست. یعنی جهت مهمه. حالا ممکنه شما دو سه تا استراتژی هم بیشتر نداشته باشید.
قوانین: چون خدا میخواسته شما بهش برسید خودش یه سری قانون داده میتونید از همونا استفاده کنید. همیشه باید نمازهای یومیه سر وقت خوانده شود. روزه در ماه رمضان و... حالا ممکنه شما هم خودتون بهش اضافه کنید. اگر گناه کنیم چی میشه؟ میشه همون انحراف از مسیر.
اعمال: نماز خواندن, روزه گرفتن و ... حالا اگر واجبات رو انجام میدید و از محرمات پرهیز میکنید میشه همون راه رفتن. اینجا دیگه خدا اجازه ایست و استراحت نداده. آخه نیازی به تغییر مسیر ندارید. خودش مسیر رو معین کرده که اینطوری باشه قوانینش رو هم داده. لقمه حاضر و آماده فقط کافیه شما بجویدش. برای بقیه اعمال زندگی خودتون باید همه اینها رو پیدا کنید.

نظرات 4 + ارسال نظر
ساسان جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ http://saros7.blogfa.com

سلام......خوبید؟
آقا فاند گرفتن مبارکه...به سلامتی ایشالاه....ایشالاه رفتی اونور تیلورم میبری خونت و یه زندگی شیرینو با هم شروع میکنید...!!!
زیاد فکر نکن دوست عزیز...بنده قبلا کامنت نذاشتم....اولین بارمه...!!
اسمم ساسانه...رتبه ی ارشدم با لطف و کمک خدا ۹۴ شد امسال...
چندی وقتی هست تو فکر اپلای کردن و رفتنم البته واسه دکترا......
گمون کنم تا ارشدمو تموم کنم و یه چنتا مقاله بدم و یه کمم تجربه اندوزی کنم بره واسه ۴ سال دیگه.......آخه هدفم فاند یا اسکالرشیپه......
کجاشو هنوز تصمیم نگرفتم......
در راستای سرچ های اینترنتی در باب این موضوع به بلاگ وزین جنابعالی برخوردم و بر خودم ۱۰۰ لعن فرستادم که چرا زودتر نیافتم همچین بلاگی را!!!!
سوای از شوخی بلاگت عالیه.....به معنای واقعیه کلمه...از همه مهمتر اینکه مثل خودم بچه مسلمونی و اهل نماز و روزه.....
این پستت رو که خوندم تو دلم یه باریک الله حسابی گفتم بهت....
مدیریت استراتژیک رو کاملا به صورت عامه فهم گفتی....
قلمت واقعا شیوا و رساست..........
دارم از اولین پستات ( شهریور ۸۹ ) میخونم میام جلو...همونطور که خودتون گفتید.....داستانوار.........
حالا بازم حتما مزاحم میشم.....
فعلا خواستم عرض ادب کنم و به خاطر این پست خوبت ازت تشکر........
پس ممنون میشم اسمم رو به خاطر بسپاری....ساسان........
پاینده باشید

سلام
ممنونم. ایشالله که موفق باشید

علی دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:14 ب.ظ

سلام
از این اتفاقی با وبلاگ شما آشنا شدم و ازین که این همه قرابت بین خودم و شما یافتم به وجد اومدم
خیلی حرفام همون حرفای ساسان (پست قبلی)
با این تفاوت که من فقط به فکر اپلای برای آمریکا هستم و هنوزم رتبه ارشدم معلوم نشده.
دوست عزیز بعد از اینکه کلی از مطالبت رو در مورد گرفتن ویزا و سفرت به آنکارا خوندم . گفتم حیفه که از اول آرشیو همچین کسی شروع نکنم. اولین پستت تلنگر حسابی بود به من که گاهی ایده آل هام قاطی میشن. همون وقتایی که ذهنم نتیجه های غیرمنطقی میگیره و از تالی غلط میخواد غلط بودن اصل رو برداشت کنه(از خرابی خداپرستان به خرابی خداپرستی)
خیلی ازت ممنونم که اینجوری لحظه های زندگیت رو ثبت میکنی امیدوارم خالق هستی همین طور که تاالان یارو یاورت بوده ازین به بعد هم مورد الطاف خاص ش قرار دهاد.
با آرزوی بهترین ها
یا حق

سلام
خوش آمدید
موفق باشید

امیده :) دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:26 ب.ظ http://asemankhodaaa.persianblog.ir

ما عینکی ها خوب می فهمیم !!!
گاهی ساعت ها با عینکمان هستیم ولی تا از خومان جدایش نکردیم ممکنه حضورش رو حس نکنیم...اینکه بفهمیم تا حالا هم داشتیم با اون می دیدیم...
حضور بعضی چیز ها خ لطیفه و نیاز به حضوردل داره فهمیدنشون...
خدای لطیف خوبم.....
امیدوارم در راهش استوار باشیم....
فاستقم کما امرت....

کژال یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:23 ب.ظ

میدونی من آدم معتقدیم ولی تو راه رسیدن به خدا استراتژیم کمی فرق داره
شاید غلطه ولی من نه نماز میخونم نه روزه میگیرم
روزه رو چون واقعا مریض میشم ونماز میخوندم گاهی با اکراه و ناراحتی و این بدتر هست میگم من باید با عشق نماز بخونم این نظر منه که میگم باید تمام چیزایی که خدا گفته که کلش میشه عشق ورزیدن وخوبی کردن رو درست انجام بدم وقتی همه چی درسته اون وقت نماز بخونم
نماز خوندن از نظر من تاکید میکنم از نظر من که ممکنه 100%غلط باشه نماز خوندن برای من آخرین کار بندگی هست وقتی نماز میخونم همه چیم تا حد توانم باید درست باشه تا به این درجه نرسم لیاقت خوندن نماز به درگاهش رو ندارم
وقتی نماز میخونم میدونم که کسی رو ناراحت کردم واین ذکر ها فایده نداره انقد تلاش میکنم تا زودی به انجایی برسم که جز خیر و خوبی و برکت و عشق چیزی به دیگران عرضه نکنم واون وقت با طیب خاطر بر سجاده می ایستم البته الان همه با خدا خلوت میکنماااا در موقع طلوع وغروب بیشتر غروب چون صبحا خوابم
چقد زیاد شد...
نماز نباید منجربه ظاهر کاری بشه
عبادت خدا باید قلبی و روحی باشه و با تمام وجودت و همیشه بهش متصل باشی
امیدوارم پروردگار همه ی ما را در مسیر درست زندگیمان قرار دهد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد