زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

روزهای تکراری من

صبح بیدار میشم. سریع صبحانه میخورم و راه میفتم میرم سر کار. توی راه از همون پادکست ها که معرفی کرده بودم گوش میدم. بعد تا ساعت 5-6 کار میکنم. وسطش برای تفریح(!) اگر بتونم یه کم لغت حفظ میکنم. بعد دوباره میام خونه. توی راه باز پادکست گوش میدم (بعضی موقع ها هم تیلور گوش میدم). شب خیلی خسته ام. یه چیزی میخورم و اگر رمقی باشه لغت حفظ میکنم و نباشه یک کم تلویزیون میبینم و میخوابم و باز فردا...

تنها چیزی که این وسط گم شده همون پایان نامه ام هست. اصلا وقت نکردم روش کار کنم. امیدوار بودم که اون هفته تموم بشه نشد. حالا این هفته هم انگاری تموم نمیشه.

اگرچه خیلی خسته کننده هست از روزهام راضی هستم اما کاش پایان نامه ام رو زودتر دفاع میکردم که راحت میشدم. هر وقت بهش فکر میکنم پشت پلکم میزنه!

خدا میدونه که فردا چطور بشه.