زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

از کیزلای تا هتل

برای امروز سه تا کار مهم داشتم. یکی اینکه اون 160 دلار پول سفارت رو بدم و دوم اینکه آدرس دقیق سفارت رو پیدا کنم. سوم اینکه فرم I-20 رو که قرار بود امروز برسه دست یکی از دوستام توی آنکارا بگیرم.اول میخواستم دو تا کار اول رو انجام بدم اما دیدم که کفشم خیلی اذیت میکنه و تازه لب تابم هم روی دوشم سنگینی میکنه. شاید بهتر باشه که اول برم هتل. با وجود اینکه چند قدمی به سمت سفارت رفته بودم برگشتم سمت Ulus که برم هتل.
همون کیزلای نزدیک پارک کوچیکی بودم که دیدم یه شیرینی های خاصی میفروشن که ظاهرا گرون هم نبود. دست کردم توی جیبم و یه یک سکه 1 لیری در آوردم و دادم و اونم دو تا حلقه شیرینی بهم داد.

میتونم بگم که بدمزه ترین شیرینی ای بود که توی عمرم خورده بودم. در واقع مزه کنجد سوخته می داد. اما چون گرسنه بودم همشو خوردم.
یه جاهایی بود که آبمیوه میفروختن و ظاهرا هر 250 سی سی آب پرتغال 2 لیره بود که چون به نظرم خیلی گرون بود نخریدم. اما تازه تازه بود چون دستگاه داشتن و همونجا پرتغال رو میانداختن توش و آبمیوشو میگرفتن.

برای کسانی که بعدا میخوان از کیزلای برن سفارت هم بگم که اگر راستای همین پارک رو توی خیابون آتاتورک همین سمت حدود 15 دقیقه برید به سفارت میرسید. در واقع نباید از چهارراهی که توی کیزلای هست رد بشید (رد بشید میره سمت ulus).

حدود 50 دقیقه ای پیدا توی راه بودم. توی راه سعی میکردم که همه چیز رو خوب نگاه کنم و بعضی وقتا با خیابون ولیعصر تهران و بعضی وقتا با خیابون ماریاهوفر وین مقایسه میکردم. خدا رو شکر آدرس هتل سر راست بود. ماجرای هتل رو که تعریف کرده بودم. البته بعدا فهمیدم که اشتباه کردم کیزلای پیاده شدم چون اتوبوس توی ulus نزدیک هتل هم ایستگاه داشته.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد