زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

اولین جلسه مسابقه اختراع توی دانشگاه

امروز بعد از ظهر یه جلسه ای بود توی دانشگاه که در مورد یه مسابقه ای که سالیانه اینجا برگزار میشه. با شوق و ذوق زیادی رفتم سر جلسه. توی جلسه که نشسته بودم میگفتم خدایا یه عمر آرزو داشتم توی دانشگاه ما یه همچین مسابقه ای باشه هیچوقت پیش نیامد. حالا آمدم اینجا اولین ترم! انگار آرزوم برآورده شده بود. اگرچه فکر نمیکنم امسال برنده بشم اما حتما برای سال دیگه با انگیزه بیشتری شرکت میکنم. با این حال خیلی دلم میخواد که برنده بشم.

توی جلسه چند نفر از بچه های سال گذشته که برنده شده بودند آمدند و راجع به کارهایی که کرده بودند صحبت کردن منم که کلا سرم درد میکرد برای این کارها. بعد از جلسه گفتند که میتونید با شرکت کننده ها صحبت کنید و اگر خواستید شاید هم تیمی پیدا کنید. یه خانم خیلی بانمک هم بود که نمیدونم اونجا کاره ای بود و یا فقط توی غذا دادن و ...کمک میکرد. کلی هم با مهمونا شوخی کرد. مثلا پیتزاهای گوشتی رو میداد اما طرفدارای پیتزاهای سبزیجاتی بیشتر بودند و اونم به شوخی میگفت وای چرا من مشتری ندارم. اون یکی همه مشتری های منو گرفته. بعدش هم رفت پیتزاهای سبزیجات رو گرفت و به اون گفت مشتریهاتو من ازت گرفتم!!! با منم یه کم شوخی کرد و چند تایی هم ازم عکس گرفت. یه آقای دیگه ای هم بود که اونم توی غذا دادن کمک میکرد اما این یکی رو مطمئنم که اونجا یه کاره ای بود. شاید استادی چیزی بود چون هر جایی که گوینده یه چیزی یادش میرفت متذکر میشد و میگفت اینو توضیح ندادیا. 

 

متاسفانه شرکت توی مسابقات باید تیمی حداقل 2 نفره می بود. برای همین به منصور گفتم که اونم اگر دوست داره بیاد با من یه گروه باشیم و شرکت کنیم. سر جلسه که رسیدم دیدم منصور نیامده. بعدش هم تا آخرش نیامد. اونقدری که فکر کردم دیگه نمیتونم با منصور توی یه تیم باشیم. جلسه که تموم شده بود منصور هم آمد.  

  

بعد رفتیم و با یکی از برندگان سالهای قبل صحبت کردیم. اولش فکر نمیکردم که صحبت کردن با اون خیلی هم به درد بخوره. اما بعدش که باهاش صحبت کردم خیلی چیزا دستم آمد. گفت که پولی رو که ما برنده شدیم همشو دادیم برای ثبت اختراع اما خیلی خیلی بهمون از جنبه های دیگه کمک شد. اینکه تونستیم با خیلی آدمای دیگه آشنا بشیم. من چند تا موقعیت کاری خوب بهم پیشنهاد شد. بعدشم از نظر رزومه خیلی نکته مهمی بود که اینجا برنده شده بودیم. منم در مورد یکی از اختراعاش یه پیشنهاد دادم که اینطوری میتونه بهترش کنه و خیلی هم خوشش آمد.  

 

کارت ویزیتش رو که ازش گرفتیم دیدم چقدر کارت ویزیتش کیفیت بالایی داره. اصلا مثل کارت ویزیت های ایران نبود که راحت تا بشه و بشکنه. کیفیت مقواش عالی بود. طراحی اش اما خیلی ساده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد