زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

هشت سپتامبر - ادامه تگزاس پارتی

امشب یه سری جاها گذاشته بودند که بچه ها عکس بگیرن که مربوط به فرهنگ قدیمی مردم اینجا میشد. ما هم کنارشون ایستادیم و عکس گرفتیم.

 

 

  

مثل اینکه قدیما واقعا توی تگزاس هفت تیر کشی بوده و زندانای اینطوری داشتن و کلانتر داشتن و آگهی های Wanted میچسبوندن. من فکر میکردم اینا مال فیلم هاست یا در نهایت دیگه مربوط به لوک خوش شانس بشه. 

  

 

یه چند تا برنامه هم بود که نشد من شرکت کنم.

یه سری جاها هم گذاشته بودند که از بچه ها در مورد تگزاس سئوال میکردن و اگر کسی بلد بود بهش جایزه میداند. یه سری برگه آماده کرده بودند که بچه میرفتن از کسانی که مسئول هر قسمت بودند (مثل قسمت غذا) امضا میگرفتن که یعنی اینجا بودند. اینطوری همه مجبور بودند که همه قسمت ها رو برن یکبار هم شده ببینن. بعد از اونایی همه برگه ها رو امضا شده تحویل میدادن قرعه کشی میکردن و جایزه میدادند. یه قسمتی هم بود حراجی که از پول هایی کاغذی ای که توی مراسم های دیگه دانشگاه میدادند میشد توی حراجی شرکت کرد و چیز خرید. من از این پولا داشتم اما توی خونه جا گذاشته بودم. البته منصور که رفته بود میگفت که بچه ها پولاشونو گذاشته بودند روی همدیگه و زیر 800-900 اصلا چیزی معامله نشد (من کلا 250 تا داشتم).  

 

 

 

یه قسمت هم رقص دست جمعی بود که من رسیدم تموم شده بود. یه سری دستگاه آبمیوه هم کنار سالن بود که تا قطره آخرشو خورده بودند. سینی کیک و ... بود که اونم هیچیش نمونده بود.

 

 

 

آخر شب هم که شارژ دوربینم تموم شده بود رسیدم یه جایی که عکس بچه ها رو کاریکاتوری میکشید. البته صف اش دیگه خیلی شلوغ بود. دیگه اون ساعتی که من رسیدم تموم شده بود اما به نظرم خیلی حیف شد که نشد عکسمو بکشن. 

 

یه سری جاها هم خلاقیت به خرج داده بودند و عوض کرده بودند. مثلا روی در دستشویی ها زده بودند CowBoys و CowGirls . من اینو که دیدم کلی خندیدم.

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سامان جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ

شما دوری از خانوادتون براتون سخت نیست ودانشجوهای دیگه ایرانی چی جوری بااین مسئله کنار میان ومی خواستم بپرسم شما بعد چه مدت تصمیم دارین بیاین ایران برا دیدن خانوادتون /

من تا حالا که برام سخت نیست. شاید چون فکر میکنم که دیگه باید خودم روی پای خودم بایستم از همه نظر.
من فعلا تصمیمی به برگشتن ندارم چون ویزام هم سینگل هست و احتمالا تابستون هم بخوام فول تایم کار کنم تا هم پس اندازی کنم و هم تجربه ای کسب کنم.

H جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ق.ظ

ای بابا تو هم که به هر چی میرسی تموم شده یا ته کشیده یا خراب میشه . سری بعد اول برو جاهای خوردنیشو زود پیدا کن . اخه نمیشه که همش سرت بی کلاه بمونه ههههههههه

حالا به این همه چیز رسیدم این چند تا هم از دست رفت دیگه. برنامه میذارن خیلی متنوعه آدم به همش نمیرسه.

؟ شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

اگه اشتباه نکنم یه جا گفته بودی که فاند برا 9 ماه تحصیلی هست و اگه کسی اون سه ماه رو کار کنه فاندشو قطع می کنن درسته؟ آیا امکان کار کردن هست؟ به این امید که بتونیم پولی پس انداز کنیم؟
راستش رو بخوای من باید برا همه این کارام پول قرض کنم و بعد این پول رو برگردونم همش دنبال اینم که بدونم اگه پول قرض کنم میتونم با اونجا اومدن همه این پول ها رو در حین تحصیلم برگردونم؟ از یه طرف هم نگران اینم که اونجا هم کار به سختی پیدا بشه

توی سه ماه تابستون امکان کار هست اما غیر از اون نیست. کانادا باز اوضاع فرق میکنه.
در حین تحصیل حتی هزینه تحصیل رو هم نمیتونید با کار کردن جور کنید چه برسه به بقیه هزینه ها. اما برای بعد از تحصیل اگر کار پیدا کنید میتونید هر سال 10-20 هزار دلار پس انداز کنید.

؟ یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ق.ظ

حرفتون درسته ، در صورت گرفتن فاند چی؟ باز هم نمیشه؟

شما اگر فاند بگیری که دیگه از دانشگاه کار داری و پولی که بهتون میدن برای خرج زندگی کاملا کفایت میکنه. اگر صرفه جویی کنید و خونه مشترک بگیرید فکر کنم بشه راحت ماهی 500 تا هم کنار گذاشت. حالا من چند ماه زندگی کنم اینجا بهتون میگم که چقدر میشه کنار گذاشت. اما با فاند دانشگاه زندگی هیچ مشکلی نداره. تابستونا هم میشه کار کرد و ماهی 2000-3000 دلار درآمد داشت (قانونی)

نرگس دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ http://kho0namo0n.bloogfa.com

چه جالب مخصوصا در دستشویی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد