زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

یک هفته خیلی خیلی بد - قسمت دوم

از اتاقش که آمدم بیرون دیدم که کلاسم دیر شده. سریع رفتم سر کلاس تمام ساعتی رو که کلاس بودم داشتم به این موضوع فکر میکردم که آخه چرا این همچین کاری کرده؟ انگار که استاده داشت فرانسوی حرف میزد. هیچی نمیفهمیدم که چی میگه. خلاصه کل درس امروز رو نفهمیدم که چی گفت. 

کلاسم که تموم شد آمدم توی دفترم و شروع کردم به نوشتن نامه عذرخواهی. چهار ساعت تموم نتونستم حتی 3 تا خط بنویسم. آخه چی میگفتم مثلا؟ مثلا به دروغ میگفتم از کاری که نکردم پشیمونم؟ یا چی؟ کلا حرفم رو عوض کردم و نوشتم که همیشه آرزوی من بوده که با یه استاد دانشمندی مثل شما کار کنم. با این امید که خودمو گول بزنم که این میتونه هر استادی باشه و این جمله هم به تنهایی درسته و دروغ نیست. خلاصه با این مقدمه بالاخره یه سه چهار تا جمله نوشتم. بعد چون شماره درسش یادم رفته بود یه سرچ کردم توی نامه های قبلی که درش بیارم. همینطوری که داشتم میگشتم دیدم که اون روز بعد از اینکه بهش گفتم ساعت 2 نمیتونم بیام یه ایمیل دیگه زده که پس روز دوشنبه ساعت 3 بیا. 

این ایمیل رو من اصلا ندیده بودم و خیلی هم برام عجیب بود که ندیده بودم چونکه اون روز تا عصر هر چند دقیقه یکبار ایمیلم رو رفرش میکردم که ببینم. از اون عجیبتر اینکه توی لیستم هم درشت نبود و جزو خونده شده ها بود. هر چی فکر کردم اصلا یادم نیامد که اینو خونده باشم. آخه من چند هفته بود که منتظر همچین چیزی بودم چطور ممکنه که خونده باشم و نفهمیده باشم. بعد فکر کردم شاید مثلا با آیپدم باز کردم و دستم رفته روش و خونده شده شده ولی ندیدمش. در هر صورت من اینو ندیده بودم.  

یه کم برام منطقی شد که چرا اون رفته به دپارتمان شکایت کرده. اما خب من ایمیلشو ندیده بودم. بعد یه دفعه دستم راه افتاد که بنویسم و یه نامه عذرخواهی بلند بالا نوشتم و توش 3 بار جاهای مختلف ازش عذرخواهی کردم و 4 بار هم  تاکید کردم که اون ایمیل رو ندیدم و با خودم گفتم خب خوب شد بالاخره درست شد. چون دیگه میفهمه که حالا اشتباهه و پیش میاد. یه ایمیل هم زدم به اون خانمی که امروز پیشش بودم و ازش تشکر کردم و گفتم که من مشکل رو پیدا کردم و نامه عذرخواهی دیگه زدم و فکر کنم دیگه درست بشه. شب دیگه ساعت 11 بود که برگشتم خونه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد