زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

ارتباط با ایمیل برام سخته, لطفا همینجا برام پیام بذارید

سلام

چندین بار هست که بعضی دوستان پیام میذارن و میخوان که باهاشون از طریق ایمیل در تماس باشم. باید بگم که با عرض شرمندگی ارتباط با ایمیل برام سخته. اگر سئوالی باشه همینجا توی وبلاگ بذارید سعی میکنم جواب بدم. وبلاگ رو هم هر روز چک نمیکنم اما سعی میکنم دوهفته دیرتر نشه تا وقتی که سرم خلوت بشه و بتونم بیام بیشتر بنویسم. خواهش میکنم پست ها رو هم بخونید تکراری نپرسی!

ممنونم

رمزی برای زدودن غم و ترس از دل

چند وقت پیش داشتم قرآن میخوندم و به این آیه برخورد کردم.


الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فى سبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذًى

لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ

وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ

(بقره آیه 262)

کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده اند، منت نمیگذارند و آزارى نمیرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است ،
و نه ترسى دارند، و نه غمگین مى شوند
همون جا بود که تصمیم گرفتم قسمتی از پولی رو که پس انداز کرده بودم بدم در راه خدا و خیلی زود غم از دلم رفت بیرون.

تصمیم قطعی برای ادامه تحصیل در دکترا

اول از همه خاک توی سر این بلاگ اسکای که وقتی نتونه درست بفرسته گیر میکنه و هیچی ذخیره نمیشه و باید از اول بنویسی. بعدش بقیه :

این چند مدت همش توی این فکر بودم که برای آینده ام چکار کنم. چهار تا کار اصلی میتونستم انجام بدم:

1- برم دنبال معافیت پزشکی بعدش که گرفتم یه فکری کنم.
2- برم سربازی و ببینم تا 2 سال دیگه چی میشه. همین مدت هم ازدواج کنم و دیگه زندگی رو شروع کنم.
3- با ویزای 476 برم استرالیا (تا آبان یا آذر توی استرالیا میبودم!) که در این صورت میتونستم 2 سالی کار کنم و با پولی که جمع میکنم بیام اینجا خونه هم بخرم و توی اون مدت اقامت هم بگیرم و وقتی گرفتم با هزینه کمتر اگر خواستم دکترا رو هم بخونم. البته مشکلاتی داشت و یکیش اینکه 15 میلیون پول بی زبون رو از اول از دست میدادم و اینکه ممکن بود اصلا کار گیر نیاد و بری اونجا و کلی هم خرج کرده باشی و دست ار پا درازتر برگردی و از صفر.
4- بشینم تافل و GRE بخونم و برای سال بعد دانشگاه ها اقدام کنم و همین مسیری رو که به سمت امریکا  میرفتم رو برم. ریسک اصلی اش این هست که ممکنه که بخونم و باز نتونم از جایی فاند بگیرم و از اون بدتر اینکه فاند هم بگیرم بعد ویزا ندن! و باز برم سربازی

این مدت خیلی فکر کردم تا امروز تصمیم گرفتم که استخاره کنم و ببینم چی جواب میاد. گفتم بنویسم تا اونایی که شرایط منو دارن بدونن که چطور تصمیمی گرفتم.

----
گزینه 1 که برای خودم حذف بود. آخه معافیت پزشکی به این سادگی ها نمیدن که. طرف حتی مریض هم رو به موت باشه بهش نمیدن. استخاره هم که کردم گفت چاله هست! گفت آخرش هم به هیچ جا نمیرسه.

گزینه 2 منطقی ترین گزینه برای ادامه زندگی اینجا (و حتی مهاجرت) هست. این خر سنگ رو از سر راهت بر میداری و توی این مدت هم میشه کارکرد و یه زندگی ای تشکیل داد و اگر خوب بود همینجا موند. فقط مشکلش اینه که دیگه هیچ پیشرفتی توی زندگی ات نیست. استخاره هم که کردم خوب آمد. گفت که فقط خیلی زحمت داره که با تجربه ای که از "خیلی زحمت داره" دارم میدونم که برم اینا پدرمو در میارن. تازه گفت که آخرش هم حیات طیبه هست. پیش خودم گفتم که با این حساب معلوم نیست از سربازی ای جون سالم هم به در ببرم. به هر حال خودم از سربازی متنفرم.

گزینه 3 که این روزها خیلی برام مهم شده بود, مزایای خیلی زیادی در مقابل ریسک زیاد داشت. رفتن به استرالیا و کار کردن و اقامت گرفتن اگرچه غیرممکن نیست اما ساده هم نیست. و همه چیز منوط به این هست که شما بتونی کار پیدا کنی که اقامت بگیری, اگرنه همه رشته ها پنبه میشود. بدتر از اون هم اینکه دیگه نمیتونی برگردی و اگر دیر برگردی 6 ماه هم اضافه خدمت میخوری. البته بگم باز حاضر بودم این ریسک رو بپذیرم. چون مطمئن بودم که از اینجا موندن بهتر هست. استخاره که کردم گفت که خیلی گیر داره و آخرش هم پشیمونی هست. گفت خوب نیست و زحمت بسیار زیادی داره.

گزینه 4 هم که دیگه توضیح لازم نداره. همین مسیری هست که دارم میرم. قبلا استخاره گرفته بودم و برای امریکا و استرالیا و اروپا خوب آمده بود و برای کانادا بد آمده بود. برای همین هم امسال کانادا اصلا اقدام نکردم. استخاره گرفتم برای چند تا کشور اروپا, برای ایتالیا و آلمان بد آمد و برای سوییس هم گفت که خوبه اما آخراش هم زحمت داره و هم اون نتیجه ای رو که میخوای بدست نمیاری!
---------
من که از سربازی خوشم نمیاد بنابراین با حذف 3 تا گزینه اول فقط همون گزینه 4 یعنی ادامه دکترا میمونه. البته انتخاب منطقی هم همین گزینه بود چونکه شانس اینکه میشد توی چند ماه با اون وضعیت ما پذیرش گرفت واقعا کم بود. منم که همه مراحل رو طی کردم و فقط با نمره بالاتر GRE و تافل شانس گرفتن پذیرش با فاند کامل رو هم دارم. در بدترین حالت هم میتونم از بعضی دانشگاه های اروپا پذیرش بگیرم. تازه شاید استرالیا هم سال دیگه با توجه به نمره بالای زبانم بتونم بورسیه بگیرم.

چیزی که این وسط جالبه برام اینه که یا خدا میخواد منو بفرسته سربازی یا امریکا! آخه یکی از دوستام بود که شرایطش خیلی مشابه من بود و امسال از 3 تا دانشگاه کانادا پذیرش با بورسیه گرفت. منم اگر اقدام کرده بودم حتما بهم میدادن. این یعنی اینکه خدا نمیخواسته من برم کانادا اصلا. اگرنه ترم دیگه کانادا بودم. از یه طرف هم اروپا و استرالیا پروپوزال میخواست که من نمیرسیدم تهیه کنم, در نتیجه فقط به امریکا میرسیدم! چون سربازی هم دلم نمیخواد برم پس باید برم برای دکترا. البته بخواهیم واقع گرایانه هم به موضوع نگاه کنم, شاید بهترین انتخاب من هم همین بود و استرالیا فقط وسوسه کننده بود. آخه من اگر برم استرالیا باید 4 سال میموندم تا پاسپورت بگیرم و شاید دیگه بعدش هم درس نمیخوندم. از اون بدتر اینکه شاید اصلا کار هم پیدا نمیکردم که یعنی خیلی ریسکش بالا بود. باز ادامه تحصیل ریسکش کمتر هست. اصلا شاید تیلور هم بخواد با دانشجوی دکترا توی امریکا ازدواج کنه تا یه نفر کارمند یه جایی توی استرالیا. کسی چه میدونه. ظاهرا این مدت که مدام قاطی بودم اصلا یادم رفته بود که میخواستم چکار کنم.

پس پیش به سوی تافل و GRE و دکتر, خدا رو چه دیدی شاید سال بعد توی UCLA بودم.

نوروز مبارک

ببخشید که مطلب کپی هست. با ایمیل به دستم رسیده بنابراین منبع ندارم.

جشن نوروز
 سال ٣٧٤٩ ایرانی برابر با ١٣٩٠ خورشیدی
 
جشن نوروز جمشیدی، روز اهورامزدا، روز نخست فروردین ماه، آغاز بهار همراه با شکوفه‌ی درختان و سرسبزی نهاد (طبیعت) بر پایه‌ی سنجیده‌ترین اندازه‌گیری اخترشناسی و گاهشماری جهان است. جشن نوروز بزرگترین و باشکوه‌ترین جشن کهن در همه‌ی شهرپ‌های (ساتراپ‌های، ایالات) ایران بزرگ است که از روزگار بسیار دور برای ما به یادگار مانده است، همانگونه که بسیاری از بزرگان همچو فرزانه فردوسی از آن یاد کرده‌اند.
 
اگر به گذشته باز گردیم و آیین‌های فراموش شده‌ایی همچون بابانوروز (عمو نوروز)، خواجه پیروز (حاجی فیروز)، پنجه یا بهیزک و... را نیز به آن بیفزاییم، خواهیم دید که جشن نوروز بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که امروز برگزار می‌شود.

 
چرا نوروز را جمشیدی گویند؟
ریشه‌ی میتُختی (اسطوره‌ای) نوروز را به جمشید شاه پیشدادی پیوند می‌دهند، همچنان که این جشن تا به امروز به نام جشن نوروز جمشیدی آوازه‌مند است.
گویند به زمان جمشید شاه، سرما و توفان بزرگ ایرانویچ را فرا می‌گیرد و در پایان سال سوم، در آغاز بهار سرما و توفان به پایان می‌رسد و به شادی آن، جشن بزرگی برپا می‌کنند، که جشن نوروز می‌نامند.
 
داستان دیگری چنین گوید که جمشید شاه پس از یک زنجیره بهسازی چپیره‌ای (اجتماعى) بر تخت زرین نشست و دوری میان دماوند تا بابل را در یک روز پیمود و آن روز، روز هرمزد از فروردین ماه بود. چون مردم این شگفتى از وى بدیدند جشن گرفتند و آن روز را نوروز خواندند.
 
 برگزیدن زمان نوروز
 ایرانیان باستان از چندین هزار سال پیش آغاز به اندازه‌گیری روز و شب کردند و در پی آن رهروی خور {خورشید} را در آسمان اندازه‌گیری کردند و دریافتند که سالی دوبار روز و شب برابر است، که همان دگرگشت (انقلاب) تابستانی یا زمستانی است. از این رو سال را به دو واره (فصل) بخش ‌کردند و نوروز، جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان، جشن آغاز زمستان بزرگ جای گرفت و از این رو این دو جشن با هم برابری می‌کرده‌اند.
سپس در زمان هخامنشیان دو واره (فصل) به چهار واره‌ی سه ماهه بخش شد.
 
هفت سین
یکی از آیین پیک نوروزی، سفره‌ هفت سین است که بدین شمارند:
سیر: نماد اهورامزدا
سبزه: نماد اردیبهشت امشاسپند، راستی
سیب: نماد سپندارمد امشاسپند، مهرورزی و فروتنی
سنجد: نماد خورداد امشاسپند، رسایی و دلدادگی
سرکه: نماد امرداد امشاسپند، جاودانگی
سمنو: نماد شهریور امشاسپند، توانایی و باروری
سماک (سماق): نماد بهمن امشاسپند، منش نیک
 
چرا هفت تا؟
در آیین زرتشت اهورامزدا دارای هفت فروزگان (صفات خدایی) است، که به آن هفت امشاسپندان گویند. نام یکی از این هفت امشاسپند نام خود اهورامزدا است، پس هفت امشاسپندان، نام هفت فرشته نیست.
به هر روی ایرانیان باستان به نماد هفت امشاسپندان، هفت خوراکی بر خوان نوروزی ‌چیدند، که هر کدام نماد یکی از فروزگان اهورامزدا است.
 
چرا با سین آغاز می‌شود؟
پژوهشگر شادروان دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری، ریشه‌ی واژه‌ی هفت سین را از چیدن "هفت سینی" بر خوان نوروزی می‌داند که به آن هفت سینی می‌‌گفتند و هفت خوراکی را در سینی می‌گذاشتند! با  گذشت زمان و افتادن "ی" پایانی آن به گونه هفت سین در آمد.
به گفته‌ی دکتر بهرام فره وشی هنوز هم در برخی از روستاهای ایران این سفره را، سفره‌ی هفت سینی می‌‌گویند.
 
چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟
در این باره دکتر ناصر انقطاع می‌گوید: هفت سین‌ها باید دارای این پنج ویژگی باشند: نام‌های آنها پارسی باشند، با وات (حرف) سین آغاز شوند، دارای ریشه‌ی گیاهی باشند، خوردنی باشند، نام‌های آنها از واژگان آمیختاری، مانند سبزی پلو، سیرترشی، سیب زمینی و مانند آنها ساخته نشده باشند.
به گفته‌ی دکتر ناصر انقطاع بر این پایه؛ سنبل (به پارسی خوشه) و سکه (به پارسی تَنکه) خوراکی نیستند و اَربی (عربی) هستند، سماور هم خوراکی نیست و روسی است و... با نگرش به پنج نکته‌ی بالا، می‌بینیم که در بیست میلیون واژگان پارسی، نمی‌توان هشتمی را برای هفت سین‌های نوروزی یافت که دارای این پنج ویژگی باشند.
 
تخم‌مرغ رنگی
تخم‌مرغ نماد آغاز زندگی نو، زایش و باروری است، همانگونه که یک جوجه با شکستن تخم‌مرغ زندگی نویی را آغاز می‌کند.
 
رنگ سفره‌ی هفت سین
رنگ سفره‌ی هفت سین سبز است. در نزد ایرانیان باستان رنگ سبز نشانه‌ی زندگی، بالندگی و سربلندی بود. رنگ سبز در آیین زرتشت نماد امرداد امشاسپند "بی مرگی و جاودانگی" است.
در آیین زرتشت، رنگ سبز بسیار مُغدیس (مقدس) است، تا جایی که جامه‌ی اَروس (عروس) سبز است و پارچه‌ی توری سبز رنگ روی سر می‌اندازد و همچنین داماد، کلاه سبز رنگ بر سر دارد و روی شانه‌ی راست، دستمال سبز می‌اندازد و روی آن کشتی میگذارد. هاتا (حتی) سفره‌ای که در برابر اَروس و داماد گسترده می‌شود سبز رنگ است.
 
نیایش سفره‌ی هفت سین
نیایش سالگشت (تحویل سال) در ایران باستان بخش‌هایی از هفت یشن بود. هفت یشن همان هفت امشاسپندان است که هفت سین از آن گرفته شده است.
پس از آمدن اسلام، تنها زرتشتیان این سروده را در زمان سالگشت تا به امروز می‌خوانند. سپس در زمان صفوی نیایش « یا مقلب القلوب و...»  نوشته شد که هیچ ریشه‌ی اَربی (عربی) یا کیشی ندارد، همچنین هیچ پیوندی با خوان نوروزی ندارد.
 
همانگونه که می‌دانیم، چون نوروز یک جشن ایرانی و فراگیر است و از آن همه‌ی تیرگان ایرانی با زبان‌ها، کیش‌ها و نژادهای گوناگون است، و همچنین پارسی زبان هَنباز (مشترک) همه‌ی ایرانیان است، پس درخور است، این نیایش پارسی باشد.
از سویی، نیایش هفت یشن و سفره هفت سین که از هفت امشاسپندان برگرفته شده‌اند، به هم پیوند خورده‌اند و با هم به خوان نوروزی شکوه مینوی می‌دهند. نبود یکی به مانی (معنی) کاستی و کمبود در آیین نوروزی است.
 
این نیایش در دو بخش است .
تو را ای اهورا مزدا می‌پرستم، که اشا را بنیاد نهادی، آب‌ها و گیاهان و روشنایی را آفریدی، همه‌ی گیتی و روزی‌ها را نیک آفریدی.
می‌ستاییم روان یلان و پهلوانان و مردان و زنان نیک اندیشی که با دین (وجدان) نیک در برابر بدی‌ها برمی‌خیزند.
می‌ستاییم مردان و زنان نیک اندیش و جاودانه را که همواره با منش پاک زندگی می‌کنند و همواره سود رسان هستند.
 
سپس دست در دست هم بخش دوم نیایش را می‌خوانند:
همان شود که آرزو کردیم. بشود که از اشون‌ها باشیم. همازوریم. همازور کرفه کاران باشیم. دور از وناه و وناهکاران باشیم. هم‌کرفه‌ی بسته کشتیان و نیکان و وهان هفت کشور زمین باشیم. دیر زیویم. درست زیویم. شاد زیویم. تا زیویم به کامه زیویم. گیتی مان به کامه‌ی تن باشد. مینویمان به کامه‌ی روان باشد. همازور باشیم. همازور هما اشو باشیم.
 
اشا = راستی
اَشو= بهشتی، پاک، مغدیس
همازور= همیاری، همکاری، هم اندیشی، همبستگی
کرفه= کار نیک
وناه=گناه
وهان=بهان
بسته کشتیان= کسانی که کُشتی یا کمربند سپند زرتشتی را می‌بندند.
 
نشان سالگشت (تحویل سال)
بر سفره‌ی هفت سین، تخم‌ مرغ را روی آینه می‌گذارند یا برگ سبز و نارنج را در کاسه آب می‌اندازند و گویند هنگام سالگشت تخم مرغ یا برگ سبز و نارنج تکان خواهند خورد.
میتُخت‌های (اسطوره‌های) زیبای ایرانی می‌گویند، در میان دریای بیکران، یک ماهی شناور است که گاوی را بر پشت دارد و زمین بر شاخ گاو نهاده شده است. به هنگام سالگشت گاو زمین را از یک شاخ به شاخ دیگر می‌اندازد و همین مایه لرزش زمین می‌شود و در پی آن تخم ‌مرغی که روی آینه گذاشته‌اند یا برگ سبز و نارنجی که در کاسه‌ی آب انداخته‌اند، می‌چرخد.
همچنین اندکی پیش از سالگشت بر خوان نوروزی اسپند را در آتش می‌ریزند.
 
سبزه یا ششه
ایرانیان باستان ده روز مانده به جشن نوروز به انگیزه‌ی فراوانی در سال نو سه سینی سبزه از گندم و جو و ارزن به نماد هومت = پندار نیک، هوخت = گفتار نیک و هوورشت = کردار نیک، می‌کاشتند. باز رنگ سبز آن همانگونه که پیشتر گفته شد، رنگ مردمی ایرانیان است که از آیین زرتشت سرچشمه می‌گیرد.
 
همچنین در تالار پادشاه، دانه‌‌های گندم، جو، برنج، لوبیا، میچوک (عدس)، ارزن، نخود، کنجد، باسمر (باقلا)، کاجیله، زرت، و ماش به شماره‌ی دوازده ماه در ستون‌هایی از خشت خام بر می‌آوردند و بالیدن هر یک را به نیک شگون می‌گرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو مایه‌ی فزونی و باروری خواهد بود و کشت آن را به کشاورزان پیشنهاد می‌دادند.
 
اندیشه و فرزانش خانه تکانی
ایرانیان باستان بر این باور بودند که فروَهر مردگان، که واژه‌ی فروردین از آن گرفته شده است، در این روز‌ها برای سرکشی بازماندگان خود به زمین فرود می‌آیند و اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند دلشاد می‌شوند و برای باز ماندگان خود نیایش می‌کنند وگر نه، اندوهگین و افسرده باز می‌گردند.
همه‌ی خانه برای پاکیزگی زیر و رو می‌شد، چیزهای کهنه را به دور می‌ریختند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگی‌ها و اندوه‌های یک ساله بود بایسته می‌دانستند. آیین شکستن کوزه در جشن چهارشنبه سوری هم انجام می‌شود.
خانه تکانی همچنین نشان از فرزانش کهن ایرانی دارد که در پی آشفتگی، آراستگی و پاکیزگی می‌آید.
 
ماهی کرمز (قرمز)
گویا ماهی کرمز آیین چینیان است و هشتاد سالی است به ایران آمده است. هر سال هزاران ماهی کرمز کرپانی (قربانی) می‌شوند، از این رو بیایید ماهی کرمز را از سفره‌های هفت سین بزداییم.
 
نخستین بامداد نوروز
زرتشتیان و یا ایرانیان کهن د‌ر نخستین بامداد نوروز در کنار چهار چوب پایین در ورودی خانه اندکی آویشن می‌ریزند که نشان برپایی جشن در آن خانه است. آنان در نخستین روز سال نو به نیایشگاه مکان زندگی خود می‌روند تا سال نو را با همبستگی با یکدیگر و نیایش به درگاه اهورامزدا آغاز نمایند و سپس مانند هر ایرانی دیگر به دیدار بزرگان، خویشاوندان و آشنایان می‌روند.
 
آرامگاه پادشاه کورش بزرگ
به تازگی چندسالی است که ایرانیان به پاس گرامیداشت پادشاه کورش بزرگ، بنیان گذار ایران بزرگ، هنگام سالگشت در کنار آرامگاه او گرد هم می‌آیند و جشن نوروز را در آنجا برگزار می‌کنند.
 
  نوروز شما فرخنده باد!