زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

انتخاب دنیا یا آخرت

آخرتامشب داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم اینا رو بهش گفتم. گفتم شاید بد نباشه توی وبلاگم هم بذارم.

قضیه سفال باقی و طلای فانی رو شنیدی؟

میگه اگر آخرت سفالی باقی و دنیا طلای باقی بود. بر عاقل واجب بودی که سفال باقی را به طلای فانی ترجیح دهد. حال آنکه دنیا سفال فانی و آخرت طلای باقی است. دنیا به اندازه لذت بردن از اونچه که بد نیست. رو دوست دارم. اما بیشترش چه فایده ای داره. . شنیدی چند سال پیش پسر شیخ عرب خودکشی کرد؟. نامه خودکشی رو پیدا کردن. نوشته بود من توی این دنیا همه لذتی بردم. هر غذایی که خواستم آماده بود و خوردم. هر شربت و نوشیدنی ای بود خوردم. از هر ماده مخدری کشیدم. با هر دختری که خواستم خوابیدم. و هر ماشینی که خواستم سوار شدم. توی قصری زندگی کردم که برام بهترین بود. فقط یه لذت مونده که نچشیده ام. اونم لذت خودکشی هست. برای همین خودم رو میکشم تا آخرین لذت دنیا رو هم تجربه کنم. ای بابا اون که اونقدر پول داشت و همه حالی توی دنیا کرد. آخرش خودشو کشت. حالا ما که هیچ حالی نکردیم. ما که اصلا نمیتونیم این لذت ها رو هم داشته باشیم. بیایم خودمونو بکشیم. بیایم آخرت هم نداشته باشیم. من خودمو میگم. از دنیا مگه چه خیری دیدم که بخوام بهش فکر کنم. ؟؟؟؟؟؟؟؟. هیچ وقت میتونم مثل پسر اون شیخ لذت ببرم؟. نه. تازه فرض محال که بشه. آخرش مجبورم خودمو بکشم. تا لذت خودکشی رو بچشم که ....

پس این شد که آخرت رو انتخاب کردم. حالا زحمت داره برام. چه میدونم. از روزه گرفتنش هست. همه چیز نخوردنش. نماز خوندنش. و..... اما واقعیتش رو بخوای. اولش زحمت بود. بعد چند سال خودش شد رحمت. اینقدر که الان مشکلم اینه که پایان نامه نمیذاره درست نماز بخونم. اون لذت خوندم نماز رو ببرم. همش حواسم پرته. خیلی وقته. چند ماهی میشه. چه میدونم. حتی نمیتونم کار کنم. پولش رو ببخشم. از اون ببخشش یه لذتی ببرم. خاک تو سر این درس کنن. اما چاره ای ندارم. توی این فکرم که شاید یه روزی به دردم بخوره. بتونم یه موقعیت بهتر پیدا کنم. بعد. راحتتر زندگی کنم. دیگه فکر نون نباشم. و.... تصمیمم این بود. فکر هم میکنم درسته. امیدوارم هم که بتونم به اونچیزایی که میخوام برسم. یه چیزی هم هست. اون اینکه دنیا زود تموم میشه. ایستادنی هم نیست. یعنی نمیشه بگم دنیا یه چند سالی وایسا. من فکرم رو کنم. بعد ببینم چی میشه. یه چیز دیگه هم هست. اونم اینکه. من تجربه ام این بود. یعنی. دنیای واقعی رو کسانی دارن. که دنیا رو نمیخوان. به 2 دلیل. یکی اینکه نمی خوان. خود دنیا میره دنبالشون. یکی اینکه خدا بهشون بده. راستش رو بگم. در مورد من یکی. و حتی خونواده ام. خیلی موردها پیش آمده که در حد معجزه بوده. یکیش همین کنکور ارشد بود. اینو میگم چون میدونی چطوری بود. قبلش اعلام کردن یه ماه زودتر برگزار میشه. من مجبور شدم زود همشو بخونم. با اون وضعیت که دوره نکرده بودم. صد در صد رد میشدم. بعد دوباره عقب افتاد. رسیدم 4 بار دوره کنم. وگرنه اگر تموم نکرده بودم دوره نمیتونستم کنم. بعد وقت امتحان نیم ساعت کم شد. من تمام تست آسونها رو زدم. گفت 5 دقیقه مونده. برگشتم دو تا ریاضی حل کردم. اگر وقت امتحان نیم ساعت کم نشده بود. هیچوقت نمیتونستم. بیشتر از 3-4 تا سئوال ریاضی حل کنم. چون خیلی توی حل ها کند هستم. و احتمالا این رتبه رو از دست میدادم. بعد مدیریت. یه سئوالایی آمد که توی هیچ کدوم از منابعی که خونده بودم نبود. از روی حسی که از خوندن. اون منابع به دست آورده بودم دزم. زدم. شدم 64 درصد. خیلی ها به زود 30 گرفته بودن. چون سئوالاش هیچ نمونه ای توی سالهای قبل نداشت. اینم باعث شد بتونم رتبه بالا بگیرم. تا هر جایی خواستم برم و روزانه باشم. حداقل این 2 سال رو پول ندم. حالا این معجزه نیست؟. اگر نیست چیه؟. من تلاش هم کردم. اما خدا هم روش گذاشت. تلاش من در حدی نبوود که رتبه 7 بشم. فلانی چند برابر من خونده بود. خودت که میدونی. البته جای خوب قبول شد. اما معجزه لازم نداشت. قضیه اون دختره هم که تا آخرش معجزه بود. فکر کن اگر ازدواج کرده بودم. بدبخت شده بودم. اصلا نمیتونستم تحملش کنم. خیلی چیزهایی در موردش بود که برام قابل تحمل نبود. اما با همه اصرار من. خدا نذاشت. دنیا اینه. اینه که خدا راضی باشه. بده. به یکی زیادتر. یکی کمتر. اونیه که راضیه. خدا هم راضیه. اونی که ناراضیه. خدا هم ناراضیه ازش. ما هم همینیم. من خودم وقتی فکر میکنم شرمنده میشم. که لطف خدا اینقدر بوده. در موردم. من نمیدیدم. کور بودم. بعد نتونستم اصلا تشکر کنم. نه سلامتی ام رو دیدم. نه خانواده خوبی که دارم. نه جایی که زندگی میکنم. نه موقعیتی که منو قرار داده. بعد توقع هم از خدا دارم. خوب که میبینم. میبینم همش بدهکارم. جایی برای طلب نمیمونه. اما بازم آدمه. چشم امید داره. حکایت دنیا. از نظر اهل دل اینه. که به اندازه ای که لازمه. یه خوراکی که بخوری. یه پوشاکی که بپوشی. یه سقفی بالا سرت باشه. یه همسری کنارت باشه. و بچه هایی که بتونن بعد تو شکر خدا رو بکنن. تا اینقدر دنیا نیست. بلکه لازمه. از اینجا به بعد میشه زیاده خواهی و دنیا طلبی. به جای 1 خونه هزار تا داشته باشم. 1000000 دست لباس. یه زن عقدی و 3000000000 تا صیغه. و................ من که نمیخواخم. نمیخوام. خوبه که همین مینیمم رو داشته باشم. بقیه اشو هم توشه جمع کنم برای آخرت. یه شکر خدا رو کنم. یه نماز خوبی بخونم. یه سجده خوبی کنم. یه دعای خوبی داشته باشم. به چیزایی که گفته عمل کنم. و کار خوب کنم. کافیه. نه از گشنگی بمیرم و نه دستم جلوی کسی دراز. نه اینکه انتظار بیهوده ای داشتم.

استادمو رنک کن!

ratemyprofessorsامشب به یه چیز جالب برخورد کردم. یه سایت که قبلا بهش فکر میکردم اما امروز دیدم یکی درست کرده. خیلی جالب بود.

http://ratemyprofessors.com/

این سایت پروفسورها رو بر اساس نظر دانشجوهاشون رنک میکنه. این خیلی خوبه. چون وقتی میخواهید وارد یه دانشگاه جدید بشید و نمیدونید که کی چکارس میفهمید. شاید با یکی درس بگیرید شاید نه.

خواب تافل

خواب تافل

قبلا اینطوری نبودم. یعنی اینقدر حساسیت به یه چیزی نشون نمیدادم. نمیدونم الان چرا اینطوری شدم. خیلی حساس شدم. این ترم هم واقعا بهم فشار آمد. هنوزم پایان نامه ام تموم نشده. احتمالا بخوام یه مقاله ژورنال هم از روش بنویسم. از خدا چه پنهون از شما هم چه پنهون دیشب خواب تافل رو دیدم. خواب دیدم امتحان رو دادم و حالا آمدم بیرون و خوشحال بودم که خیلی خوب دادم. بعد همینطوری که داشتم فکر میکردم نمره ام چند میشه یه دفعه یادم آمد که رایتینگ رو ننوشتم. در واقع اسپیکینگ رو که داده بود دیگه اینقدر خوشحال بودم که تونسته بودم صحبت کنم که از امتحان آمده بودم بیرون. بعد خیلی خیلی ناراحت شدم. گفتم این همه زحمت کشیدم حالا به زور نمره ام برسه به 60. بعد داشتم فکر میکردم برم آیلتس بدم. نمیدونم کسی بهم میگفت یا اینکه خودم داشتم فکر میکردم ولی این توی ذهنم بود که تو که میخوای بری استرالیا اصلا برای چی داری تافل شرکت میکنی از اولم باید میرفتی آیلتس می دادی. چند وقتی پلک راستم هم تیک میزنه. نمیدونم عصبی یا یه بلایی سر چشمم آمده. پناه بر خدا. یه وقتهایی کم میشه یا وقت هایی زیاد. این مدت خیلی هم به چشمم فشار آمده که همش پای کامپیوتر بودم و داشتم توی مانیتور نگاه میکردم. ای بابا آخه اینم شد زندگی.

واقعا خسته ام. میخوام این چند روز آخر فقط اسپیکینگ تمرین کنم تا حداقل نمره اش رو برسونم به 20. اگر اینو 20 بشم مطمئنا نمره ام بالای 80 میشه. خدا کنه که موفق بشم. چشمم هم خوب بشه سر امتحان حواسم پرت نشه!

دیگه برم پای درسم.

بی خوابی های شبانه قبل از تافل

بی خوابی

ساعت نزدیک 2 و نیم هست و من خوابم نمیبره. امروز اصلا نتونستم تافل بخونم. صبح که بلند شدم سرم درد میکرد بعد یه نیم ساعتی لغت هایی رو که ریخته بودم توی برنامه ام نگاه کردم. بعد از اون هم ناهار خوردم و با دوستام چت کردم و ساعت 4 هم دیدم اصلا نمیتونم بخونم. گرفتم خوابیدم تا 7. بعد بیدار شدم نمازم و قرآن خوندم. رفتم خرید کردم و خلاصه شد وقت شام. شامی خوردم و بعد نشستم یه مقدار دیگه روی CV ام کار کردم. یکی دو تا ایمیل هم آماده کردم برای اساتید دانشگاه هایی که میخوام اپلای کنم. تا قبل از اینکه بخوام اپلای کنم باهاشون صحبت کرده باشم. باید یه سایت به اسم خودم راه بندازم که بتونم اطلاعاتم رو هم توش بذارم. یه طراحی ساده ای از سایتم کرده ام اما هنوز دامنه براش ثبت نکردم. فردا میرم برای ثبت دامنه اش. ثبت که کنم ایمیل ها رو میفرستم.


توی نامه از استادا خواستم که راهنمایی ام کنم. یکی از دوستام یه ایمیل زده بود به یکی از اساتید امریکا (ژوبین قهرمانی) در جواب بهش گفته بود که خیلی ها بهش ایمیل میزنن و اون فقط میتونه 4-5 تا رو قبول کنه. خیلی آمار وحشتناکی هست. اتفاقا 3-4 ماه پیش داشت میگفت که این آدم خیلی مخه بعد کاشف به عمل اومد که فامیل دورشون میشه. ولی نامه که بهش زده بوده گفته بوده من اصلا پارتی بازی نمیکنم هر کسی بهتر باشه اونو میگیرم! خدا کنه که من از این گیر ها نداشته باشم. یه استاد ایرانی پیدا کردم میخوام به اون ایمیل بزنم. چون به بازی سازی هم علاقه دارم یه استاد دیگه هم پیدا کردم که بازی سازی کار میکنه. همیشه دوست داشتم که بازی بسازم. از همون بچگی. یه چیزایی هم ساختم اما خب موقعیتش نشد که درسش رو بخونم. اگر بتونم برای دکترا بازی سازی بخونم خیلی عالی میشه. حتی حاضرم فوق لیسانس رو توی بازی سازی دوباره بخونم. این کاریه که واقعا بهش علاقه دارم و فکر میکنم علاقه بهترین مشوق هست.


چند ماهی میشه که روز و شبم قاطی شده. شدم night owl. جغدشب! یعنی اینکه شبا بیدارم روزا میخوام بخوابم. خیلی بده ها. شب GRE هم همینطوری بود. خدا کنه شب تافل دیگه اینطوری نشه. قبلا ساعت 10 شب خواب بودم. حالا نمیدونم چی شده. شب نماز شبم رو سحر میخوندم حالا اول نیمه شب مجبورم بخونم. 

شنبه هفته دیگه تافل دارم و اگر بدم یه بار دیگه از روی دوشم برداشته میشه. متاسفانه اسپیکینگ هنوز خیلی خیلی ضعیفم. میخوام 2 روز فقط ایپیکینگ کار کنم. اگر اسپیکینگ رو برسونم به 20 میشه امید داشت که 80 رو بگیرم.

2 هفته دیگه تافل دارم!

خب کلی وبلاگم رو امروز آپدیت کردم. شاید یه دو ساعتی میشه که دارم همینطوری تایپ میکنم. گفتم این مطالب رو بذارم بعدا به درد بخور میشن. GRE رو که دادم. خدا رو شکر بد نشد. حداقل نمره اش قابل ریپورت کردنه! (امیدوارم!) اما 2 هفته دیگه تافل دارم. این مدت هم هیچی زبان نخوندم. دارم شدیدا سعی میکنم که زبان رو درست کنم! برنامه ام اینه که توی این 2 هفته هر روز یه تست کامل تافل رو از صفر تا 100 بزنم تا کم کم هم با لغت هاش عادت کنم و هم با تست هاش. آخه تا حالا تست ازش کم زدم. تجربه ام از GRE میگه که خوبه آدم زیاد تمرین کنه تا زیاد بخونه. راستی یادم آمد یه سری از چیزایی که برای GRE مخصوصا قسمت issue رایتینگ خونده بودم رو اصلا یادم رفته که استفاده کنم. آخه سر جلسه دیگه وقت نبود که به این چیزا فکر کنم. حالا برای IBT دیگه این اشتباه رو نمی کنم. تنها قسمتی رو که هنوز توی IBT گیر دارم speaking هست. تجربه ام از رایتینگ GRE نشون میده که میتونم یه چیزی بنویسم که نمره بگیرم. reading هم که بهترین قسمت برای منه. آخه این مدت توی دانشگاه همش متن های انگلیسی خوندیم (هرچند که لغت کم میارم). Listening ام هم خیلی بد نیست. راستش رو بخواهید فیلم هایی که به زبان اصلی این چند مدت نگاه کردم بی تاثیر نبودن. البته زیاد هم فیلم ندیدم. اما همین هایی که دیدم کفایت میکرد تا بعد یه مدت بفهمم که چیزهای بیشتری دارم درک میکنم. Speaking هم در مورد عادی اش مشکلی ندارم. 45 ثانیه یا 1 دقیقه حرف زدن اونقدر سخت نیست! اما خب اگر موضوعش خفن باشه احتمال اینکه گیرم بندازه زیاده. اما در مورد Integratedش هنوز حتی یکی هم تمرین نکردم. یه مدتیه از تیلور هم خبر ندارم. بس که کار سرم ریخته. قرار بود آلبوم جدیدش این ماه بیاد نمی دونم آمده یا نه. به هر حال وقت ندارم برم سراغش. الان فقط به تافل فکر میکنم. فکر میکنم که اگر بتونم تافل رو 90 بگیریم که عالیه. حالا اگر 80 هم بشه بازم راضی هستم. میشه باهاش امریکا یه 3-4 جایی اپلای کنم. اما خدا کنه که دیگه زیر 80 نشم وگرنه کلا اپلای امسال رو از دست میدم باید بشینم یه سالی صبر کنم و زبان بخونم و... تا بتونم برم! 

از یه طرف هم مقاله هایی که دادم نتیجه اشون توی همین یکی دو هفته آینده میاد. خدا کنه حداقل یکی دو تاش قبول بشه که روزمه ام خوب بشه. مدارکم الان همش آماده است. فقط مونده SOP ام و تافلم. اگر این 2 تا هم با موفقیت انجام بشه دیگه فقط می مونه که اپلای کنم و پایان نامه ام رو تموم کنم و دفاع کنم.