زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

درس دانشگاهی لیدی گاگا!

لیدی گاگا مجله تایم لیدی گاگا را در فهرست ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان ذکر کرده است

دانشگاه کارولینای جنوبی در آمریکا، به تازگی واحد درسی جدیدی را ارائه کرده که به بررسی ابعاد شخصیتی، شغلی و اجتماعی لیدی گاگا، خواننده مشهور این کشور می پردازد.

"لیدی گاگا و جامعه شناسی شهرت" نام این واحد درسی جدید است که به پیشنهاد پروفسور "متیو دفلم" بنیانگذاری شده است.

برای این واحد درسی وبلاگ ویژه ای هم طراحی شده و قرار است که نخستین دوره تدریس آن در ترم تحصیلی بهار ۲۰۱۱ آغاز شود.

پروفسور دفلم، که متولد بلژیک است، تا کنون در زمینه های مقابله با تروریسم، پلیس بین الملل و کنترل جرایم اینترنتی پژوهش هایی انجام داده است و می گوید از طرفداران جدی لیدی گاگا است.

'ابعاد اجتماعی لیدی گاگا'

پروفسور دفلم در گفت و گو با روزنامه دانشجویی "دیلی گیمکاک"، گفت: "ما می خواهیم به لیدی گاگا به عنوان یک پدیده اجتماعی نگاه کنیم. موضوع یک نوع موسیقی یا یک شخص نیست. داشتن ۱۰ میلیون طرفدار بر روی شبکه فیس بوک و شش میلیون نفر تعقیب کننده در تویتر، یعنی اینکه این یک پدیده اجتماعی است."

این واحد درسی بر آن است که ویژگی های جامعه شناختی لیدی گاگا را از زوایای موسیقی، طراحی لباس، نما آهنگ ها و جنبه های هنری فعالیت او بررسی کند.

لیدی گاگا متولد ۲۸ مارس ۱۹۸۶ در آمریکاست.

او در سال ۲۰۰۳ کار خود را با اجرای موسیقی راک در بخش های جنوبی نیویورک آغاز کرد و در اوت ۲۰۰۸ نخستین آلبومش، شهرت (Fame) را به بازار داد که به سرعت به پرفروش ترین آلبوم در بریتانیا، کانادا، آلمان و چند کشور دیگر تبدیل شد.

مجله تایم لیدی گاگا را در فهرست ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان ذکر کرده است.


-------------------------------

این دیگه از اون چیزای مسخره امریکایی هست. البته بررسی جامعه خیلی خوبه اما نتیجه این درس چیه؟ واقعا چرا انحطاط جامعه امریکایی تا به این حد رسیده که یه خواننده ای که حجب و حیایی نداره و جز چرت و پرت خوندن چیز دیگه ای نداره رو باید بذارن توی درس های دانشگاهیشون؟
تیلور (مال من)امروز ویدئو آهنگ mine تیلور رو دانلود کردم. واقعا قشنگ بود. هر چند که این آلبوم جدیدش فرسنگ ها با آلبوم قبلی فاصله داره (به نظرم عقب تره) اما به هر حال از این آهنگ خوشم آمد. کلا توی جامعه ای که فساد اخلاقی اینطور فراگیر شده کسانی مثل تیلور رو فقط میشه نعمت دونست! توی این آهنگ مثلا عاشق یکی میشه و باهاش ازدواج میکنه و وقتی دعواشون میشه یاد دعوای پدر و مادرش میفته و بعد با هم آشتی می کنن و زندگیشونو ادامه میدن و بچه دار میشن. ویدئو آهنگ پر است از صحنه هایی که افراد رو به داشتن خانواده تشویق میکنه. لذت های زندگی خانوادگی به طرز زیبایی تصویر شده و البته مضمون خود شعر هم همینطور هست. اینکه یه نفر توی امریکا با اون وضعیت اخلاقی جامعه اینطوری عمل میکنه برای من جای تعجب داره. بعضی وقتا به خودم میگم شاید اتفاقی باشه اما باز یه دلیل دیگه ای پیدا میکنم!
به این جناب پروفسور که رفته درس لیدی گاگا گذاشته به بهونه اینکه 10 میلیون طرفدار فیس بوکی داره باید گفت که تیلور با سن کمتر و فعالیت کمتر جزو همون لیست بوده و  همین تعداد طرفدار رو روی فیس بوک داره و تاثیر بیشتری بر روی جامعه گذاشته! شاید بد نبود اون درس رو حذف کنید و یه درس برای تیلور بذارید که ببینید چطور یه نفر توی همچنین جامعه ای بر خلاف اکثر هنرمندان عمل میکنه و موفق هست. راهنمایی میکنم: انسان فطرتا دنبال خوبی هست. امیدوارم که تیلور بتونه به این روند خلاف جهت حرکت کردن کسانی مثل گاگا و بریتنی ادامه بده.

چرا خارجی ها اینطوری هستن؟ هی عوض میشن

taylor_swift_innocentبعد از مدت ها آلبوم جدید تیلور رو گرفتم. اما حتی یکبار هم نتونستم درست بشینم گوش کنم. اصلا سبکش کامل عوض شده بود. نمیدونم چرا این خارجی ها اینطوری هستن. یه باره خودشونو گم میکن. یه دفعه فکر میکنن باید یه جوری دیگه باشن. باید بگم که Speak Now خیلی خیلی ضعیف تر از آلبوم قبلیه.

شاید خود تیلور عوض شده. شایدم عوضش کردن! شایدم میخواسته عوض شه! نمیدونم اما از نظر من خیلی خیلی بده. این عکس مربوط به اجرای شعر "بیگناه" هست. آخه نمیفهمم این دیگه چه آرایشیه. اصلا برای چی آرایش میکنن؟ اونم اینطوری؟

میخواستم برم امریکا حالا حالم گرفته شده. این چه وضعیتیه. چرا این امریکایی ها تعادل ندارن؟ یکی خواننده توشون بد نبود اینم که اینطوری از آب درآمد. نمیدونم شاید فکر میکنن حالا که مثلا پیشرفت کردن باید مثل بقیه قبلی هاشون بشن. من فقط از سادگی شعرا و خودش خوشم میآمد که اینم از دست رفت. حالا اشکال نداره من نمره تافلم میخواست خوب بشه که شد!

حالا این یکی عکس رو هم ببینید. کجاش این دو تا عین همه. 

ای بابا اصلا نمیشه با این celebrity ها کنار بیای. منم دارم اشتباه فکر میکنم که یکی توشون آدم پیدا شده!

Untouchable - قشنگ ترین شعر انگلیسی ای که شنیدم

تیلور - دور از دسترسسه چهار روز پیش که یه کم سرم خلوت شده بود رفتم چند تا آهنگ از تیلور دوباره گرفتم. آهنگ باورنکردی untouchable رو ده بار یا بیشتر گوش دادم. واقعا قشنگه. برام خیلی جالبه که چطوری یه دختر 20 ساله عشق رو به این معنا درک میکنه. خیلی جالبه. استثنا این شعر رو میذارم توی وبلاگم.



دور از دسترس هستی

مثل آسمان الماس مانند دور

من دارم به آخر میرسم

و فقط نمیتونم بهت بگم چرا

من فدای تو میشم

من فدای تو میشم


دور از دسترس

روشن تر از خورشید میدرخشی

و وقتی نزدیک هستی

حس میکنم دارم طاقتم رو از دست میدم


تیلور دور از دسترسدر نیمه های شب

وقتیکه من در این رویا به سر میبرم

مثل این می مونه که

یک میلیون ستاره کوچیک

اسم تو را صدا میزنن

تو باید بیای, بیا

بگو که همیشه با هم می مونیم

بیا, بیا

طعم اندکی از بهشته


هنوز یه نیمه مونده

و من همه روز رو اینجا صبر نمیکنم

میدونم میگی که بهتر بود اینجا میموندی

به هر جال (در واقع در فارسی باید اول میآمد)


ولی تو دور از دسترس

روشن تر از خورشید میدرخشی

و حالا که نزدیک هستی,

حس میکنم دیگه طاقت ندارم


در نیمه های شب

وقتیکه من در این رویا به سر میبرم

مثل این می مونه که

یک میلیون ستاره کوچیک

اسم تو را صدا میزنن

تو باید بیای, بیا

بگو که همیشه با هم می مونیم

بیا, بیا

طعم اندکی از بهشته


در نیمه های شب

ما میتونیم این رویا رو با هم درست کنیم

میخوام حس کنم که کنارم هستی

و درست پیش من ایستادی

تو باید بیای, بیا

بگو که همیشه با هم می مونیم

بیا, بیا

طعم اندکی از بهشته

عید قربان مبارک

اینقدر درگیر کارهای درس هام شدم که عید و غیر عید اصلا ندارم. با این حال عید همگی مبارک. 

رحمت خدا بر ابراهیم و اسماعیل و همه بندگان مخلص اش.


روز تافلم گذشت - چه روز خوبی بود امروز

بوفه موسسه امیربهادرامروز بالاخره از دست تافل راحت شدم. از فردا هم باید برم سر کار و هم روی پایان نامه ام کار کنم. دو تا مقاله هنوز باید بنویسم. هم اینکه روزمه ام بهتر بشه و هم اینکه نمره پایان نامه ام بهتر بشه. امیدوارم که بتونم انجام بدم. اما تجربه من از تافل:

دیشب خیر سرم ساعت 10 و نیم رفتم بخوابم. خیلی خسته بود. ساعت 11 و ده دقیقه که شد موبایلم زنگ خورد. خدا بگم چی بشه این دوستم قرار بود شب زنگ بزنه دیگه فکر نمیکردم یه دفعه ساعت 11 زنگ بزنه. سریع قطعش کردم. همینطور خمیازه میکشیدم و داشتم میخوابیدم که یه دفعه اس ام اس اش آمد. باورتون نمیشه اما نیم متر پریدم هوا! هیچی خواب از کله ام پرید. تا دوازده و نیم هی قلت میزدم و خوابم نمی برد. دیگه بلند شدم نماز شبم رو خوندم و یه مقداری دعا کردم. ساعت رو نگاه کردم دیدم یک و نیم هست. جایم رو عوض کردم و همینطوری که ذکر لاحول و لا قوه الا بالله میگفتم خوابم برد.

صبح ساعت 5 و ده دقیقه نمازم رو خوندم و دوباره خوابیدم. میخواستم تا 7 بخوابم بعد راه بیفتم. نشد. ساعت 6 مامانم صبح فرنی درست کردنش گرفته بود و هی این ملاقه رو میزد کف قابلمه. هیچی دیگه بد خواب هم شدم. رفتم توی اتاق اونوری و گرفتم خوابم. یه ربع به 7 مامانم بیدارم کرد! خلاصه صبحانه فرنی رو خوردم و راه افتادم. فقط قبل از رفتنم چون مامان برگه ثبت نام رو خیس کرده بود باید دوباره پرینت میگرفتم. به بهونه پرینت دو تا آهنگ تیلور رو هم گذاشتم و به خودم گفتم مگه نمیخوای بری امریکا پیش تیلور؟ پس بهتره که برای تافل سعی ات رو بکنی.

سالن C امیربهادرتوی راه یه مقدار اندکی قرآن خوندم. بماند که راننده تاکسی هم کلی علافمون کرد توی ترافیک. رسیدم اونجا و تا مراحل رو طی کردیم شد ساعت 9 و ربع. دو تا از دوستام هم همونجا تافل داشتن اما توی یه سالن دیگه ای بودند. رفتیم توی سالن که متاسفانه خیلی گرم بود. به گرما خیلی خیلی حساسم. نگهبانه دم در هم نمیذاشت بریم بیرون. یه دوباری سعی کردم برم بیرون اما خلاصه نذاشت. عکسی که میبینید شبیه سالنی هست که توش بودم تقریبا از زاویه دید خودم هم هست. (البته ما B بودیم اما اینجا هم C هست که شبیه هستن)

ساعت 10 امتحان شروع شد. شانس ما تست بزرگه خورد به ما. یعنی عوض 3 تا ریدینگ من 5 تا ریدینگ داشتم. خلاصه بگم. دو تای اولی در مورد زمین شناسی بود. دو تای دومی هم در مورد زیست شناسی (مورچه و ...) بود. یکی هم در مورد هنر بود. خلاصه با بدبختی ای اینا رو زدم. هر ریدینگ 20 دقیقه بود. اول یه 20 دقیقه دادن. بعد دو تا 40 دقیقه. البته چون اولش ETS ازمون امضا گرفته که سئوالات رو افشا نکنیم نمیتونم چیزی در مورد سئوالا بنویسم.

لیسنینگبعد رسیدم به لیسن راستش رو بخواهید همه موضوعش رو و خیلی از جزئیاتش رو میفهمیدم اما سئوال هاش خیلی خیلی پرت بودن. فقط 3 تا سئوال رو بود که اصلا نشنیده بودم اما تعداد کمی سئوال رو هم مطمئن زدم. گزینه هاش واقعا یه جوری بودن. با وجود اینکه جواب رو میدونستی اما توی گزینه ها نبود. باید یکی نزدیکش رو انتخاب میکردی. تازه بعضی گزینه ها هم کامل غلط بود اما نزدیک به جواب بود. دو تا لیسن آخری با یه پدیده عجیب مواجه شدم. داشتم گوش میدادم دیدم اونطرفی ام داره حرف میزنه. بعد صدای یکی هم از پشت سرم میآمد. خلاصه از هزار طرف صدای ویز ویز دیگران میآمد. یکی دوبار گفتم برگردم بهشون یه چیزی بگم. اما همینطوری که توی این فکر ها بودم یه دفعه فهمیدم که اینا دارن اسپیکینگ رو میگن. فقط تعجبم از این بود که چطوری به این زودی رسیدن به اون بخش. وقتی که صدا پخش میشد زیاد بد نبود اما وقتی که باید به سئوالا جواب میدادی صدای دیگران واقعا اذیت میکرد. لیسن ها هم در مورد اتفاقات توی دانشگاه و ستاره شناسی و بزینس بود.

لیسن ها که تموم شد 10 دقیقه استراحت بود. آمدم پایین تازه فهمیدم که چه خبره. چند نفری هم با من آمدند پایین و داشتن شکایت میکردن که بهشون لانگ تست خورده (یعنی مثل من 2 تا ریدینگ بیشتر داشتن) تازه فهمیدم چرا وقتی من بدبخت داشتم لیسن حل میکردم اونا صحبت میکردن. آمدم نمازم رو بخونم اما فکر کردم شاید فرصت نشه. برای همین سریع برگشتم بالا. وقتی برگشتم فقط یک دقیقه از اون 10 دقیقه مونده بود.

اسپیکینگ رو شروع کردم. من که شروع کردم صدای تق تق کیبورد کل سالن رو گرفته بود. اما از اونجایی که خدا بخواد تونستم تمرکز کنم. تست اول و دوم رو بد نگفتم. دوتاش در مورد موضوعات دانشگاهی بود. اما سومی رو وقت کم آوردم. در مورد یه چیزی توی دانشگاه بود. چهارمی رو خوب گفتم. در مورد یه موضوع علمی بود. پنجمی کاملا نصفه موند. یعنی مطلب رو یه جورایی گفتم اما داشتم قسمت دوم رو توضیح میدادم که وقت تموم شد. از اون بدتر اینکه اصلا یادم رفت نظر خودم رو بگم. ششمی هم راجع به ماهی ها بود که اصلا یادم رفت اسم اون ماهی ها رو بیارم! بعد از اینکه تموم شد تازه فهمیدم!

به رایتینگ که رسیدم دیگه سالن خالی شده بود. به غیر از چند نفری بودیم که به نظر میرسید ما همه لانگ فرمت داشتیم! سکوت و آرامش خوبی بود. اولین رایتینگ در مورد یه جونوری بود که توی امریکا زندگی میکرد. خیلی خیلی رایتینگآسون بود به نظرم. متنم که تموم شد و ریوایز کردم دیدم 270 کلمه نوشتم. البته باید 225 تا می نوشتیم. تازه conclusion هم ننوشته بود. دیگه وقت هم نبود کمش کنم. دیگه همونطوری رفت سئوال بعد. آخرین رایتینگ هم در مورد یه چیزی در مورد بچه ها بود. موضوعش به نظر خیلی سخت آمد آخه من چی میدونم بچه مشکلش چیه. حتی میخواستم بگم نیازمندی بچه ها نمیدونستم چه عبارتی استفاده کنم. با بدبختی 3 تا دلیل جور کردم و نوشتم. فقط اگر راستش رو بخواهید با وجود اینکه خیلی هم هر دلیل رو توضیح دادم اما آخرش موضوع گنگ گنگ میموند. اما دیگه وقت نبود بخوام چیز دیگه ای بنویسم. توی ریوایز پاراگراف سومم بودم که وقتش تموم شد. دیگه حتی نرسیدم ببینم کم نوشتم یا زیاد! اما خب نوشتم. اگر به محتوا زیاد گیر ندن بد ننوشتم. هم مثال زیاد زدم و هم in addition و furthermore و از این چیزا زیاد توش گذاشتم. خلاصه همه چیزش خوب بود بجز محتوا و احتمالا چند تا کلمه و گرامر اشتباه.

نمره ام هم یه چیزی بین 70 تا 90 میشه احتمالا. ببخشید نمیشه اصلا درست بگی. ریدینگ که 2 تا ریدینگ اضافه حل کردم. شاید بین 18 تا 25. لیسن هم که خیلی تست هاش فضایی بود. اونم 16 تا 22 . اسپیکینگ هم که چند تاش نصفه و نیمه موند. تازه توش گیر هم کردم و حتی یه چیزایی رو خودم فهمیدم که اشتباه کردم. آمدم درست کنم باز گیر هم کردم و ولش کردم. اونم بین 12 تا 18. رایتینگ هم دومی رو چرت و پرت زیاد نوشتم ولی اولی خوب بود. بین 18 تا 26.

حالا جمع نزنید بگید که اینا که کمتر از 70 میشه یا بیشتر از 90 نمیدونم. حدودی گفتم دیگه.

در کل خیلی خیلی از امتحان دادن خودم راضی بودم. اصلا فکر نمیکردم توی اسپیکینگ بتونم درست حرف بزنم. راستش رو بخواهید توی فارسی هم گیر میکنم اما خب امروز واقعا تونستم صحبت کنم. هر چند که شاید اشکال زیاد داشت اما حرف زدم. حتی توی تمرین هایی که توی خونه هم میکردم هیچ کدوم رو نتونسته بودم به خوبی امروز بگم! برای همین خودم رو یه پیتزا مهمون کردم. اولش میخواستم ساندویچ بگیرم اما تصمیم گرفتم که به خودم جایزه بدم و برم پیتزا بخورم. پیتزاش بد نبود اما خوب هم نبود. شاید مثل امتحانم بود!

بعدش رفتم سر کار که یه جلسه ای بود. باورم نمیشد که سر جلسه هم بتونم اونطور مثل بلبل حرف بزنم. هنوزم باورم نمیشه. آخه من خیلی اجتماعی نیستم برای همین هم حرف زدن برام خیلی سخته اما امروز social بودم! خودم رو میدیدم که نمره خوبی از تافل گرفتم و دارم اپلای میکنم در حالی که مطمئن هستم پذیرش بهم میدن!

توی راه برگشتن به خونه برای خودم شعر خوندم و آمدم. بعد از مدت ها احساس بسیار بسیار خوبی داشتم. حس میکردم یه بار بزرگی از روی دوشم برداشته شده باشه.

شب اما باز دلم گرفت. قرار بود که امشب جواب یکی از کنفرانس هام بیاد که به شدت نگران بودم که ایمیلم رو باز کنم و باز ببینم قبول نشده. بنابراین اصلا سر کامپیوترم هم نرفتم تا شاید روز خوبم خراب نشه. اما خوشحالی ها که رفت مجبور شدم برای اینکه خودم رو از نگرانی در بیارم برم نگاه کنم. خدا رو شکر جواب دادن مقاله ها به تاخیر افتاده بود. این شد که دیگه با خیال راحت نشستم قهوه تلخم رو نگاه کردم.