زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

هوای تازه بهاری

این چند روز یه مقداری بارون آمد و هوا شده عین بهار. ما اصلا اینجا زمستون ندیدیم. این روزا هوا فوق العاده است. شکوفه های درخت ها هم کم کم داره در میاد.



الهی العفو

هفته پیش با رضا و یکی از بچه های ایرانی که برای اولین بار با ما میامد رفتیم والمارت. توی والمارت میگفت همش حرف این بود که یه روزی قرار بذاریم بریم مشروب و ... بگیریم و خوش بگذرونیم و هر چی میگفت و من و رضا هم تایید میکردیم! بعد توی ماشین موقع برگشت باز حرف این چیزا بود. چند لحظه ای که سکوت شده بود, رضا شروع کرد به حرف زدن و بعد از اینکه یه مقداری ادای این و اون رو درآورد گفت "الهی العفو" "الهی العفو" اون پسره هم گفت برو بابا شما این کاره نیستید! خلاصه این ماجرا سوژه خنده این مدت من و رضا بود و هنوزم که هنوزه رضا بعضی وقتا تعریف میکنه و میخندیم.

هفته ای که گذشت - بلیت کنسرت و رستوران

این هفته رضا میخواست بلیت کنسرت بخره. یه جا آدرس گرفتیم و منم باهاش رفتم که یه ذره شهر رو بگردیم. هر چی گفت آقا ابی میخوان بیان بیا با هم بریم, من قبول نکردم. حامد هم گفت گرونه و نیامد. آخه یه بلیتش 60 دلار بود. در هر صورت رضا رفت و خرید. میگفت توی این سه سالی که امریکاست تا حالا 3 بار دیگه هم رفته. دو سه بار هم 500 مایل رانندگی کرده که برسه! اینجا که دیگه چیزی نیست. 



فرداش با رضا رفتیم که لباس بخره و ما رو هم بذاره خونه. جیراج هم با ما آمد که بیرون رستوران یه چیزی هم بخوریم. اینبار هم رفتیم یه buffet امریکایی. 



تنوع غذاییش به نسبت خوب بود و قیمتش هم نفری 11 دلار بود. چون غذای وجترین نداشت جیراج به جز دسر چیزی نخورد. من اما ماهیشو خوردم و نسبتا هم خوشمزه بود. هر چی هم رضا گفت از خرچنگ و صدف و ... هم بخور, من نتونستم بخورم. حتی قیافه اش هم برام قابل قبول نبود. تنوع دسرش خیلی خوب بود اما نمیدونم چرا غذاهاش مزه اش مصنوعی بودند. عین غذاهای زی زی گولو بودند.




بعدش هم رفتیم لباس بخریم. منم میخواستم یه پیرهن سفید برای زیر کتم بخرم اما خیلی گرون بودند.



هفته ای که گذشت - در مورد آمیندا

در مورد آمیندا

با آمیندا که خیلی خوب پیش نرفت. روز اولی من تیپ اسپورت زده بودم و رفتم دانشگاه. اما سر کلاس اولی یه پسر هندی-امریکایی کنار دست آمیندا نشسته بود و باهاش حرف میزد. با خودم گفتم یه کم سرد باهاش برخورد کنم. اما کلاس که تموم شد من داشتم با بچه های تیممون حرف میزدم که آمیندا قبل از اینکه از کلاس بره بیرون یه نگاهی به من انداخت و یه نیمخندی به علامت سلام و خداحافظی زد و رفت. توی نگاهش خیلی چیزا گفت. منم نتونستم باهاش سرد برخورد کنم و یه لبخندی زدم و سرمو تکون دادم ولی اون زود رفت. همینطوری سر کلاس دومی هم آمیندا کنار دست دو سه تا دختره نشسته بود و منم مثل همیشه سر کلاس دور ازش نشستم و بعد کلاس هم نتونستم باهاش حرف بزنم. هفته قبل هم این پسره آمد و از آمیندا سئوال کرد اما استاد که آمد رفت یه طرف دیگه نشست.


روز دومی هم که دو تا امتحان میان ترم داشتیم. سر امتحان اولی که رسیدم باز اون پسر هندی امریکاییه کنار آمیندا نشسته بود اما همون اول مسئول جلسه بلندش کرد و گذاشتش ردیف اول. برگه امو که دادم دیدم آمیندا رفته. سر امتحان دومی که رسیدم تقریبا نفر آخر بودم و همه آمده بودند. آمیندا یه گوشه ای نشسته بود و اون پسره هم باز کنارش نشسته بود. گفتم برگه امو زود تموم کنم تا بتونم بعد از جلسه با آمیندا حرف بزنم اما حواسم رفت توی امتحان و یه دفعه دیدم آمیندا نفر اول برگه اشو داد و رفت. خواستم برگه امو بدم دیدم هنوز 2 تا سئوالو حل نکردم. سریع حل کردم ولی 2-3 دقیقه ای گذشت. منم نفر دوم امتحانمو دادم و سریع آمدم بیرون اما دیگه آمیندا رفته بود. میخواستم قبل از تعطیلات یه کم با آمیندا صحبت کنم که اگر وقت داره توی تعطیلات یه جایی بریم بیرون اما نشد. 


در مورد جسی

چند دقیقه بعد جسی هم امتحانشو داده بود و آمده بود بیرون. یه دفعه منو از دور دید و توی دلش گفت تو رو خدا سمت من نیا. منم توی دلم گفت ای بابا کی به تو کار داره. جسی هم امریکاییه و توی گروه ماست اما خیلی خجالتیه و اعتماد به نفسش هم خیلی پایینه. از نظر زیبایی هم خیلی معمولیه. فکر کنم تا حالا توی عمرش با هیچ پسری حرف هم نزده باشه! من یه بار دم در سلامش کرده بودم و کلی جا خورده بود. اون روز هم داشتم با دستم برای آمیندا اشاره میکردم که باهاش صحبت کنم یه لحظه فکر کرده بود که با اونم و کلی باز جا خورده بود. میخواستم اگر بشه با جسی هم دوست باشم اما اصلا فکر نمیکنم فایده ای داشته باشه.


آب آشامیدنی در امریکا

تا جایی که من متوجه شدم بیشتر شهر ها و ایالت های امریکا میشه آب توی لوله ها رو بدون مشکل خورد. اما این آب ها کیفیت لازم رو برای مصرف طولانی مدت ندارند و برای دچار نشدن به مشکلات کلیوی خیلی ها آب رو جداگانه از فروشگاه ها تهیه میکنند. 

والمارت از همه ارزونتره و میشه دبه های خیلی خیلی بزرگ برد و اونجا با 1 دلار به اصلاح refill میکنند. آب هم به صورت دبه های بزرگ توی فروشگاه ها میفروشند. دستگاه های تصفیه آب هم هست که میشه توی خونه ها ازشون برای تصفیه استفاده کرد و معمولا فیلتر دارن که هر دو ماه یکبار باید عوض بشه.