زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

قبل از اپلای - انگیزه

خب اولین قدم اینه آدم بدونه واقعا میخواد بره یا نه. این خیلی مهمه و اینو از اول قدم باید یک نفر با خودش مشخص کنه. انگیزه های الکی مثل "فرار کردن از این خراب شده" یا ... هیچ فایده ای نداره. باید انگیزه واقعی باشه که هر اتفاقی افتاد آدم باز ادامه بده. من خودم 5-6 بار واقعا کم آوردم و واقعا حس کردم که دیگه نمیتونم. ولی اونقدر انگیزه داشتم که تا آخرش هم برم. پس از اول ببینید واقعا میخواهید برید یا نه.

اگر تصمیم گرفتید, دیگه توکل به خدا.

Are you sure this is right for you?

سعی میکنم که این مدت یه جمع بندی از اپلای ها داشته باشم و یه سری چیزا رو که نرسیدم این مدت بنویسم رو خلاصه کنم و بنویسم.


خب اولین قدم اینه که آدم بدونه واقعا میخواد اپلای کنه یا نه. این جوابیه که یکی از اساتید دانشگاه های امریکا داده که یکی از دوستان برام ایمیل کرده بودن و چون خیلی خوب بود گفتم اینجا هم بذارم. 



Many friends from Iran have contacted me for advice regarding entering a US university for a PhD degree. I will try to provide a detailed answer below and in the following posts. I hope this helps, and very good luck to all of you!

Are you sure this is right for you?
 
As anyone that has emigrated to another country can tell you, it's a very traumatic experience. Almost everyone thinks that he or she is different, that they have made their decision, they are ready to leave and that they will never regret their decision. Almost everyone later on finds that they were underestimating how hard it is. Leaving your country to study in another may be the right move for you, but it's certainly not going to be pain-free. People often have an unrealistic, hyper-optimistic view of what is going on abroad. I am sure that in many aspects, the educational institutes in US are far superior to those in Iran, at least at the moment, but not as much as you think! Also, living alone in a far away country and leaving your loved ones behind is MUCH MUCH harder than you ever imagine. So, be prepared for a very painful emotional experience, a lot of hardship especially in the first year, and reduce your expectations. US is not heaven, it's just another country on planet Earth. Also, people in US work much harder than the average Iranian worker, so get ready! If you like a life of comfort, you may want to reconsider your decision.

از نظر شرایط پذیرش به کدام اولویت رسیدم؟

برای من مهمترین اولویت ها داشتن فاند, بودن توی کشور انگلیسی زبان, و زندگی توی یک شهر بزرگ مهمترین فاکتورها بودن. در واقع اگر از همه فاکتورهای پذیرش چند تا مهم رو جدا کنم میشه شرایط پذیرش رو به صورت لیست زیر بنویسم:

1- پذیرش با فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در شهر بزرگ ترجیحا لس آنجلس و ...
2- پذیرش با فاند از یک دانشگاه متوسط امریکا در یک شهر بزرگ
3- پذیرش با فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در یک شهر کوچک
4- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در شهر بزرگ ترجیحا لس آنجلس و ...
5- پذیرش با فاند از یک دانشگاه به ترتیب کانادا, استرالیا, نیوزلند و اروپا در یک شهر بزرگ
6- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه تاپ امریکا در یک شهر کوچک
7- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه متوسط امریکا در شهر بزرگ
8- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه به ترتیب کانادا, استرالیا, نیوزلند و اروپا در یک شهر بزرگ
9- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه متوسط امریکا در شهر کوچک
10- پذیرش با فاند از یک دانشگاه آسیایی مثل کره جنوبی یا مالزی
11- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه به ترتیب کانادا, استرالیا, نیوزلند و اروپا در یک شهر کوچک
12- پذیرش بدون فاند از یک دانشگاه آسیایی مثل کره جنوبی یا مالزی
13- بدون هیچ پذیرش و رفتن به سربازی

الان میشه گفت که به شرایط 2 رسیدم. البته از قبل از عید تقریبا مشخص شد که به 7 رسیدم و دیگه خیلی ضعیفه که بخوام بیام پایینتر. در واقع فقط به 1 نرسیدم که اونم میشه گفت دیگه واقعا ایده آلترین حالت بود و این همیشه اتفاق میفته که آدم نتونه به ایده آل برسه. اونروزی هم که برای استرالیا اپلای کردم, فکر کردم که بتونم خودمو به 5 برسونم.
این روزا که فکر میکنم میبینم که شاید مورد 2 برام بهتر هم باشه. چون برای گرفتن دکترا کمتر میخواد زحمت بکشم و شاید بتونم زندگی آینده امو تشکیل بدم و یا فرصتی داشته باشم که یه بزینسی رو برای آینده ام طراحی کنم.
از دانشگاهی هم که قبول شدم خیلی راضی ام. میشه گفت که توی انتخابای دانشگاه های متوسطم بهترین انتخابم بود. خواهر زاده رئیس شرکت ما چند سال پیش از اینجا فارغ التحصیل شده بود و الان توی نیویورک داره با سالی 140 هزار دلار کار میکنه. حالا شماره تلفن و ایمیلشو داد که ازش یه سری اطلاعات بگیرم.

بدون فاند برم امریکا چیکار کنم؟

این چند روز حسابی وضعیت زندگی توی امریکا رو بررسی کردم. شب ها تا صبح خوابم نبرده و توی سایت های مختلف مدام در حال پیدا کردن اطلاعات جدید هستم. راه های مختلفی وجود داره که بتونم بدون فاند دانشگاه اونجا زندگی کنم اما یکی از یکی سخت تره. از تغییر به ویزای کار گرفته تا ازدواج با یه سیتیزن تا خوندن برای جی آر ای بالاتر برای شانس گرفتن اسکالرشیپ و ...  اما واقعیتش اینه هر کدوم از این راه ها سختی خیلی زیادی داره. اینم عکس منه که رفتم امریکا و فاند نگرفتم!


تغییر به ویزای کار
مثلا ویزای کار بازم یه ویزای موقته و 3 ساله هست و یکبار ورود و ممکنه تمدید نشه. تازه اگر آدم با اون شرکتی که اسپانسرش شده به مشکل بخوره و دیگه براش حقوق رد نکنه باید ظرف یکماه کشور رو ترک کنه و باز درسش روی هوا می مونه. بعد از 3 سال هم ممکنه ویزاش دوباره تمدید نشه و یا اون شرکت تمایلی به درخواست گرین کارت نداشته باشه. هزینه شهریه دانشگاه ها هم اونقدر زیاده که خود خارجی ها هم نتونن راحت در کنار کار درس بخونن و شهریه دانشگاه رو هم از جیب بدن. تازه این ویزا بازم خودش برای ایرانی ها single entry هست و باز نمیتونم برگردم خونه اگر خواستم.
ازدواج با سیتیزن
ازدواج با سیتیزن هم با روحیات من اصلا سازگار نیست. من دلم نمیخواد با یه کسی الکی ازدواج کنم که بخوام اقامت بگیرم. تازه این خودش دروغ به سفارته که من با یکی ازدواج کنم و بعد که اقامتمو گرفتم طلاق بگیرم. بر فرض محال هم که بخوام همچین کاری کنم, اونم کم دردسر نداره. تا جایی که خوندم باید یکسال از ازدواج گذشته باشه و تازه مدارک میدن برای بررسی و ممکنه (احتمال کم) قبول هم نکنن. خود اون بررسی هم شانسیه و یه وقتی میبینی 6-7 ماه تا یکسال هم طول بکشه. یعنی یه دو سال معطل باشی که اقامتی بگیری که شهریه دانشگاهت نصف بشه بتونی راحت کار پیدا کنی. پول این دو سال رو از کجا بیارم؟ از اون مهمتر پس تیلور چی؟! نمیگه نیومده رفتی سر من هوو آوردی؟ :)
خوندن GRE
خوندن برای جی آر ای بالاتر هم میتونه گزینه خوبی باشه. اما من بخوام همچین کاری کنم هم باید توی همین چند ماهی که به رفتنم مونده انجام بدم که برای سال بعد در نظر گرفته بشه. بعید میدونم که بخوام باز فول تایم سر کار باشم و بتونم یه نمره خیلی بالایی از این امتحان بگیرم. تازه از این به بعد مقاله هم مهم میشه که نشون بده بیکار هم نبودی و اونم توی اسکالرشیپ ها بی تاثیر نیست. اونم تازه یه وقتی نمره 1400 هم بگیری باز معلوم نیست که بهت اسکالرشیپ بدن یا ندن.
گرفتن پروژه
ممکنه بتونم پروژه بگیرم و انجام بدم و پولشو برای این کار استفاده کنم. این کار هم خیلی مشکلات داره. اول اینکه احتمال اینکه از امریکا بتونم پروژه بگیرم خیلی کمه, چون کسی منو نمیشناسه که بهم اعتماد کنه و پروژه بده. بعدشم چون ویزا دانشجویی هست ممکنه خیلی ها اصلا این ریسک رو نکنن و کار ندن. از ایران اما میتونم پروژه بگیرم اما اینجا هم بی مشکل نیست. اول اینکه گرفتن پول پروژه ها خودش یه معضل بزرگی شده و ممکنه آدم کار بگیره و تا یکسال هم (یا حتی هیچوقت) پولشو ندن. یکی از دوستام که خودش شرکت داره میگه من پول یه پروژه هایی رو نگرفتم که الان بیشتر از یکسال گذشته و طرف هر دفعه میگه تا ماه بعد. از اون بدتر هم اینکه پولو باید به ریال بگیرم و به دلار که بخواد بشه نهایت بشه ساعتی 5 الی 8 دلار! با این پولم خیلی زرنگ باشم فقط خرج زندگی هر ماهم در بیاد و شهریه دانشگاه باز خودش یه مسئله ای هست.
راه انداختن شرکت خودم توی امریکا
ای بابا, آخرش قراره این کار رو انجام بدم اما الان دست خالی, بدون هیچ سرمایه ای آخه چطوری یه شرکت راه بندازم که سریع هم به سود دهی برسه و بتونم با سودش خرج دانشگاهمو بدم؟ تازه با ویزای دانشجویی یه دفعه دولت بیاد در شرکت رو تخته کنه که غلط کردی با ویزای موقت کار راه انداختی برای خودت چیکار کنم؟ این مدت بعضی کارهایی که میشد که توی امریکا یه شرکت کوچولو راه انداخت رو هم بررسی کردم و حتی فکر کردم که با یه قسمت از پولی که جمع کردم بتونم یکی دو نفر رو ایران استخدام کنم و یه کارهایی انجام بدم. اما اگر این پولی که جمع کردم رو بدم به اونا که دیگه اصلا نمیتونم از کشور خارج بشم! این گزینه زمانی خوبه که بتونم یه فاندی از یه جایی بگیرم (مثلا یه دانشگاه خیلی پایین که از خداش باشه من برم اونجا و احیانا پول هم در بساط داشته باشه یا دلش بسوزه و برام شهریه رو ویو کنه) که در اون صورت بعد از دکترا دیگه امیدی به پیدا کردن کار نیست و اگر این شرکتی که میخوام جواب نداد, دیگه باید قید کار بعد از تحصیل اونجا رو هم اونجا بزنم. میشم یه دکتر با یه مدرک بیخود که اینجا هم به زور قبولش داره.

برم خواننده بشم!

مثلا بعد از ظهرها که از دانشگاه میام کنار خیابون وایسم بخونم مردم بیان پول بریزن یا استغفرالله استغفرالله برم رستورانی جایی کار پیدا کنم شب ها هم یه دهن بخونم مردم یه پولی بهم بدن. بعد یه مدت هم برم کنسرت بدم هی آلبوم بدم بیرون و پولدار بشم تا بتونم خرج تحصیلمو بدم! البته فکر کنم حداقل یه ده سالی طول بکشه که از این راه بشه پول در آورد. بعدشم هر کی از مامانش قهر کرده رفته امریکا خواننده شده, دیگه فکر کنم دست توی کار زیاد شده بازارش خراب باشه.

اصلا برم کانادا
هنوز هیچ کدوم از دانشگاه های کانادا جواب ندادن, فقط یکی از استاداشون بهم گفت که من دانشجوی بهتر از تو دارم, دیگه تو رو بر نمیدارم (به همین شکل بی ادبی!) نه بگه مثلا امیدوارم بری یه جای بهتر, نه مثلا من از رزومه ات خوشم آمده مثلا الان شرایطشو ندارم که برای شما فاند داشته باشم. حیف اون همه پول اپلیکشن و پست برای همچین آدمی! نمیدونم اگر استاد اون یکی دانشگاه هم همینطوری فکر کنه و پذیرش بدون فاند هم ندن که هیچی. اما اگر کانادا پذیرش بدون فاند بده, بازم گیر پول هستم. البته جور بشه میتونم برم اونجا و بعد از دو سال درخواست اقامت هم بدم و بعد از 3 سال هم اصلا سیتیزن کانادا بشم و بعد اگر خواستم برای کار برم امریکا. این همه دردسر هم نداره! اما واقعا هدف من که اقامت گرفتن نیست. اصلا کانادا شرایطش خیلی خیلی بهتر از امریکاست و منم اصلا عشق امریکا ندارم اما....

افسانه های نشدنی

من از بچگی از این شایعات زیاد میشنیدم. بعدها فهمیدم این شایعات بیشتر برای آدمای تنبل و معمولیه که حوصله ندارن خودشونو به زحمت بندازن.

  • وایی نمیدونید که مدارس X چطوری هستن, اصلا کسی قبول نمیشه./ ما که امتحان دادیم و قبول شدیم و خبری نبود. هر چند که بنا به دلایلی نشد که بریم.
  • وایی رشته ریاضی خیلی سخته./ من بهترین درسم ریاضی بود.
  • وایی فلان درس همه 10-12 میشن. همه میفتن./ ما که با 17-18 پاس کردیم.
  • وایی نمیدونید کنکور چیه./ اگر مشکل پیش نیومده بود که رتبه ام خیلی بهتر میشد.
  • وایی کنکور ارشد فقط A نفر میخوان. اصلا آدم قبول نمیشه./ ما که دادیم بازم قبول شدیم.
  • وایی تافل یک امتحان سختیه. فلانی 3 سال امتحان داد تا 80 شد!/ ما که اولین بار 88 شدیم.
  • وایی تافل 100 خیلی سخته. اینجا نمیشه اصلا گرفت./ ما که گرفتیم!
  • وایی جی آر ای اصلا نخون. اصلا وربال بالای 400 نمیشه گرفت./ ما که خوندیم و گرفتیم. راستش اگر سر کار نمیرفتم میتونستم 500-600 هم بگیرم.
  • وایی امریکا آدم نمیتونه قبول بشه. برو مالزی! نه یه اروپایی چیزی اپلای کن. آدم که نباید اینقدر بلند پرواز باشه/ ما اپلای کردیم و که قبول شدیم. حالا خدا کنه یه فاندی بدن که بتونم برم.


خلاصه این حرف ها همه افسانه است. اینا مال آدماییه که دلشون نمیخواد تن به کار بدن. اینا مال کسانی هست که هیچ وقت سعی نکردن که دنبال راه غلبه کردن به مشکلات بگردن و اونقدر تلاش کنن که موفق بشن.
همه قبول داریم که کنکور خوندن کار راحتی نیست اما همه هم قبول داریم که اگر کسی واقعا وقت بذاره و بخونه و یاد بگیره میتونه رتبه خوبی هم بگیره. بقیه موارد هم همینه. والا من دیدم که بعضی ها همین جی آر ای جدید وربال بالای 600 هم گرفتن. شما بالای 500 اشو هم بگیری همه دانشگاه ها روی سر میذارن این نمره رو. بالای 400 هم اوکیه. شاید عالی نباشه اما در کنار بقیه رزومه قابل قبوله.
من قبول دارم که جی آر ای واقعا امتحان سختیه. خیلی پشت کار میخواد. خیلی درس خوندن میخواد. اما این نیست که آدم نتونه از پسش بر بیاد. منتهی ما اکثرا نمیدونیم این امتحان چیه. یه دفعه سال آخر ارشد یادمون میاد که ای داد بیداد که همچین امتحانی هم هست (مثل پارسال من) معلومه که چندهزار تا لغت رو که باید در طی چند سال یاد میگرفتیم میخواهیم 3 ماهه یاد بگیریم نمیشه بیشتر از 350 و 400 گرفت. در حالی که چینی و هندی ها حداقل 2 سال مطالعه دارن برای این امتحان و برنامه ریزی های خیلی دقیق میکنن.


اینه که به نظر من همیشه قبل از اینکه آدم تحت تاثیر شایعات و جو قرار بگیره باید سعی کنه که ببینه که مشکل چیه و چطوری میشه بر اون غلبه کرد. حالا اگر ارزش داشته باشه آدم براش وقت بذاره چرا نذاره؟ لیس للانسان الی ما سعی (برای انسان هیچی نیست به جز اونی که براش تلاش کرده)