زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

ما داریم هر روز خنگ تر میشیم

امروز یه مقاله خوندم از یه استاد دانشگاه متوسط ضریب هوشی ایرانی ها رسیده به 84 و این رتبه 97 بین 185 کشور هست و همونطوری که میشه حدس زد اون کشورهای پایینی اکثرا کشورهای آفریقایی یا اونایی هستن که توی نقشه باید ذره بین بذاریم که ببینیم.


پیشنهاد میکنم اگر فرصت دارید یه نگاهی به این مقاله بندازید:

http://anooshsaba.blog.com/2011/08/20/%D8%B6%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/


امریکا 98 هست و هنگ کنگ رتبه 1 با ضریب هوشی 107. حالا نمیگم نتایج این تحقیق حتما صحیحه اما چیزی که هست معلومه که ما کمتر از گذشته باهوشیم. به عبارت دیگر خنگ تر شده ایم. گواه منم این شعر فردوسیه که میگه:

به یزدان که گر ما خرد داشتیم            کجا این سرانجام بد داشتیم


این یعنی ما خرد (به قول جدیدیا IQ) نداریم. به قول مدیری داریم به IQ مرغ نزدیک میشیم. خب بهتره تا این اتفاق نیفته از این کشور بذارم برم. دلم نمیخواد IQ بچه ام با واحد مرغ حساب بشه.

-----------------------

قسمت های جالب مقاله از نظر من:


  • دیوید لاندز و ساموئل‌هانتینگتون عوامل فرهنگی (سخت‌کوشی، نظم، آرمان‌های بزرگ، همگرایی اجتماعی، احترام به کار، ارزش قایل شدن برای تحصیلات) را مهم‌ترین عامل موفقیت و ثروت ملل می‌دانند.
  • ریچارد لین ریشه‌های ثروت و فقر ملل مختلف را در هوش و استعداد ذاتی آنان می‌داند و قایل به برتری ژنتیکی بعضی از اقوام و نژادها در مقایسه با سایرین است.
  • وقتی در یک جامعه شرایط به گونه‌ای باشد که نخبگان در گذر زمان آن را ترک می‌کنند، نه تنها خروج آنها مستقیماً جامعه را متاثر می‌کند، بلکه در دراز مدت، ذخیره ژنتیکی کشور را نیز فقیرتر می‌کند. این امر در مورد کشور اسکاتلند طی بیش از نیم قرن به دقت مطالعه شده است.
  • مهاجرت انتخابی نخبگان اثری مخرب بر توسعه ملل می‌گذارد.
  • ایران با ضریب هوشی متوسط 84 رتبه 97 را بین 185 کشور جهان دارا می‌باشد.
  • ایران با ضریب مهاجرت 15 درصد، رتبه اول را در میان 61 کشور توسعه نیافته و در حال توسعه دارا می‌باشد.
  • با نگاهی به فهرست اسامی افرادی مانند لئوناردو داوینچی (ضریب هوشی220)، گوته (210)، پاسکال (195)، نیوتن (190)، لاپلاس (190)، ولتر (190)، دکارت (185)، گالیله (185)، کانت (175)، داروین (165)، موزارت (165)، بیل گیتس (160)، کوپرنیک (160) و اینشتین (160) به‌سادگی درمی‌یابیم که توسعه دانش بشر در طول تاریخ بیش از هر چیز مرهون افراد نابغه می‌باشد.

حیف که این مقاله خیلی مستند نیست.

از نرم افزار OneNote برای یادداشت هاتون استفاده کنید.

بعد از یک مدت که به وب سایت دانشگاه ها سر میزنید میبینید زیاد شده و دیگه یادتون نمیاد که شرایط هر کدوم چی بود و چیو کجا دیدید, بنابراین یادداشت برداری خیلی خیلی مهمه. بهترین برنامه ای که من دیدم برای این کار OneNote هست که با مجموعه Office نصب میشه.


مزایای برنامه
برای یادداشت برداری هم نمیخواد چیزی بنویسید, کافی قسمت های صفحه وب دانشگاه رو کپی + Paste کنید.
قسمت های مهم رو هم میتونید highlight کنید.
خودش آدرس صفحه وبی که کپی شده رو نگه میداره
اتوماتیک save میشه

جستجوی خیلی خوبی داره




کافی برگه Tab درست کنید و برای هر دانشگاه یه صفحه Page اختصاص بدید. یک صفحه هم بذارید برای دانشگاه هایی که رشته شما رو ندارن و سایتشون رو دیدید تا اگر یادتون رفت با یه سرچ سریع پیدا کنی.

بعد از اینکه دانشگاه رو پیدا کردید (از سایت هایی که معرفی کردم میتونید شروع کنید. توی wikipedia یه نگاهی به شهرش بندازید و ببینید جایی هست که میتونید 2-3 سال برای فوق و 5-6 سال برای دکترا اونجا زندگی کنید یا نه. اگر به نظرتون قابل تحمل بود دانشگاه رو یادداشت کنید. (اگر نبود هم توی یه صفحه مربوط اسم دانشگاه رو به همراه توضیح خودتون بذارید) مثلا من خودم مینوشتم شهر کوچیک یا مثلا مساحت شهرش رو از ویکیپیدیا کپی میکردم یا آب و هواشو)

مواردی که حتما باید یادداشت بردارید:
    1- اسم دانشگاه که عنوان صفحه هست.
    2- لیست زمینه های تحقیقاتی
    3- لیست آزمایشگاه های تحقیقاتی
    4- اطلاعات مهم صفحه اول هر آزمایشگاهی که زمینه شما آن را دوست دارید.
    5- اساتیدی که زمینه کاری مشترکی با آنها دارید یا به زمینه آنها علاقه دارید. (اسم + مطالب مهم صفحه اول)

اگر دانشگاهی زمینه شما رو نداشت یه قسمت بذارید و بنویسید که نداشت (میتونید این دانشگاه ها رو توی یه برگه دیگه هم بذارید)


    اطلاعات بیشتر برای یادداشت برداری


اگر دیدید که کارهای تحقیقاتی دانشگاه رو دوست دارید و فکر میکنید که این دانشگاه میتونه مناسب باشه سعی کنید که اطلاعات بیشتری از دانشگاه رو هم یادداشت کنید.


    1- ددلاین های اپلای. برای ددلاین ها مواظب باشید که از خود دانشکده ای که میخواهید اپلای کنید بردارید. مثلا ممکنه ددلاین خود دانشگاه 2 فوریه باشه اما اون دانشکده ای که میخواهید اپلای کنید ددلاینش 1 دسامبر باشه. تاریخ ها رو highlight کنید.

    2- مینیمم مدارک لازم (مخصوصا نمره تافل و نمره GRE) کلا همه مدارک رو کپی کنید تا بعد با دقت بیشتر هم بتونید بخونید. (حتی دانشگاه هایی که مینیمم بالایی دارن رو هم بیارید.), نمره های تافل و GRE رو highlight کنید. اگر مدرک خاصی نوشته (مثلا یه فرم عجیب غریب باید پر کنید) هم حتما highlight کنید.
    3- آدرس دانشگاه: حتما بیارید که برای فرستادن مدارک نخواهید دنبالش بگردید. از توی خود سایت دپارتمان و بخش اپلای بیارید که مطمئن باشید آدرس ارسال همونه.
    4- مبلغ اپلیکیشن fee رو هم بیارید. من خودم چون بودجه اپلایم محدود بود مجبور شدم آخرش ببینم کدوم کم هزینه تره همونا رو اپلای کنم. (امسال هم به نظرم همینطوری بشه)
    5- مطالب مهمی که به چشمتون میخوره. اطلاعاتی مربوط به وضعیت فاند + اطلاعات مربوط به درصد پذیرش دانشگاه یا حتی نحوه بررسی مدارک: بعضی دانشگاه های خاص این اطلاعات رو توی FAQ اشون یا توی صفحه پذیرششون گذاشتن. این اطلاعات بعدا به دردتون میخوره. مثلا یک دانشگاهی نوشته که همه پذیرفته شدگان PhD فول فاند خواهند بود, یکی دیگه نوشته ترم 1 اصلا فاند نمیدیم و ... مهمه که شرایطشونو بدونید. کل پاراگراف رو بیارید که اگر بعدا لازم داشتید بخونید دم دست باشه. یا یکی نوشته فقط سالی 16000 دلار میدیم و... قسمت های مهم مثل مبلغ فاند رو highlight کنید. مثلا من یه دانشگاهی دیدم که نوشته بود GRE مینیمم نداریم اما فقط اونایی رو بررسی میکنیم که وربال بالای 450 باشه و ... خب نشون میده که مسئولین دانشگاه از نظر درک سطح بالایی ندارن و احتمالا اگر اونجا قبول هم بشید باهاشون مشکل خواهید داشت.
    6- Core Course ها رو از برنامه درسی بیارید. بعضی دانشگاه ها درس های Core اشون خیلی ربطی به رشته نداره و یک دفعه میبینید که زمینه شما اصلا بهشون نمیخوره و اگر قبول بشید 2-3 سال علاف درس هایی میشید که اصلا علاقه هم ندارید و آخرش هم از زندگی سیرتون میکنن. بد نیست اینا رو هم پیدا کنید و بیارید. یادتون نره که الان وقت قضاوت نیست. اگر خود برنامه PhD اشون کوچیکه میتونید همه اشو کپی کنید.
    7- اگر مطلبی در مورد دانشگاه به ذهنون رسید هم یادداشت کنید. مثلا من خودم بعضی جاها نوشته ام که رشته اش خیلی سخته. یا مثلا نوشتم که از دانشگاهش بدم میاد!

نکته آخر: نگران نباشید که یادداشت هاتون زیاد بشه. بعدا که میخواهید تصمیم بگیرید و بگردید میبینید که چقدر در وقتتون صرفه جویی خواهد شد

پیدا کردن دانشگاه توی امریکا (مقطع تحصیلات تکمیلی)

الان دیگه وقت اونه که دانشگاه هایی رو که میخواهید اپلای کنید پیدا کنید و بررسی کنید. خوشبختانه برای امریکا سایت های خوبی برای پیدا کردن دانشگاه و رشته پیدا میشه.
اول از همه سایت USNews هست که دانشگاه ها رو رتبه بندی میکنه. بین همه رتبه بندی هایی که من دیدم (times و QS) این رتبه بندی از همه بهتر بوده.
http://grad-schools.usnews.rankingsandreviews.com/best-graduate-schools
دقت کنید که لینکی که گذاشتم برای مقطع تحصیلات تکمیلی (ارشد و دکترا با هم) هست. میتونید زمینه ای که میخواهید ادامه تحصیل بدید رو پیدا کنید و دانشگاه هایی که به زمینه شما میخورن رو انتخاب کنید (فقط خواهشا فقط توی فکر 20 تای اول نباشید و بقیه رو هم نگاه کنید.)

اینم یه سایت نسبتا خوب دیگه برای پیدا کردن دانشگاه ها توی امریکا هست. خوبیش به اینه که میتونید بر اساس ایالت و رشته هم فیلتر کنید. البته نتایجش خیلی دقیق نیست اما به نظرم بد هم نبود
http://www.gradschools.com


بهترین جا بعد از اینا سایت wikipedia هست. از اونجا هم میتونید ایالت ها و شهرهای خوب و دانشگاه های اون شهر ها رو پیدا کنید. حتما دانشگاهی رو که پیدا میکنید شهرش رو توی ویکیپدیا چک کنید تا مطمئن باشید جایی هست که میتونید اونجا زندگی کنید.


از images.google.com هم میتونید بعضا عکس های شهر و یا دانشگاه رو پیدا کنید. البته بیشتر برای سرگرمی خوبه. اگر سایت flickerرو دسترسی داشته باشید خب بهتره.

پرسش و پاسخ: کاردانی و اپلای

پرسش

سلام دوست عزیز..وبلاگ جالبی دارید ! موفق باشید..دیدم شما هم دنبال اپلای کردن هستید...مثل که تجربش رو هم دارید..راسش من خیلی دوست دارم ادامه تحصیل بدم اما یه سری مشکل هست میخواستم شما یه راهنمایی بکنید ! راسش من دیپلم فنی حرفه ای دارم و الان دانشجوی کاردانی هستم..18 سالمه و 2و3 ترم دیگه دارم...میخواستم ببینم به نظرتون این کاره درستیه که من کاردانی رو تموم کنم برم خدمت بعدشم ادامه تحصیل ؟! خوب یه کم میتونم کسری خدمت جور کنم یا شایدم معافی...اما خوب مشکلم اینجاس که چجوری اپلای کنم ؟؟؟ اصلا کارم درسته که با فوق دیپلم برم !؟ چون حداقل یک سال از کاردانیم میپره !!! اونش زیاد مشکلی نیست چون پای پیش دانشگاهیم میره..خوب من هدفم فنلاند یا نروژ یا جاهایی هست که بتونم کم هزینه تحصیل کنم چون باید مستقل بشم...زبانم یه چیزایی بلدم اما واسه مدرک اقدام نکردم..آخه هوز کشور مقصد رو انتخاب نکردم !!  هزینه ی ویزای تحصیلی که این شرکت ها میگیرن چقدره ؟!؟ شرمنده سرتونو درد آوردم !! ممنون

-----------------------------------

پاسخ

خواهش میکنم. 

اول بگم که شرایط فعلی شما برای رفتن یک کم نامناسبه. متاسفم که بگم مدرک کاردانی ایران هیچ ارزشی نداره. یعنی یا باید از اول لیسانس بخونید یا اینجا لیسانس بگیرید و برای بعدا برای فوق اقدام کنید. از اون بدتر اینکه چون دیپلم رو 11 ساله گرفتید از نظر خیلی از کشورها معتبر نیست.

بازم متاسفم که بگم که از مهر پارسال خروج مشمولین برای دوره لیسانس ممنوع شده. یعنی یا باید سربازی رو برید و بعد اقدام کنید برای لیسانس مجدد یا اینکه همینجا لیسانس بگیرید و بعد برید.

بنابراین برای رفتن راه سختی در پیش خواهید داشت و باید خیلی با انگیزه باشید. البته همه راه سختی دارن! مهم اینه که آدم تصمیمی رو که میگیره تا آخر بره و ناامید نشه.

شاید اگر دیپلم 12 ساله داشتید یا اینکه این 1 سال کاردانی رو براتون حساب میکردند میشد همین الان انصراف بدید و برید سربازی. اینطوری 1 سال کاردانی رو از دست میدید به جاش توی اکثر کشورهای خارجی لیسانس 3 ساله هست (خب واحدهای عمومی ما مثل اخلاق اسلامی 1و2 و ... رو ندارن!) توی سربازی هم زبانتون رو خوب کنید. فقط یادتون نره که زبان خیلی خیلی مهمه.

اگر میخواهید فوق دیپلم بگیرید و برید چاره ای نیست که سربازی رو برید و اونجا هم دوباره از اول لیسانس شروع کنید.

اگر تصمیم دارید که برای فوق لیسانس برید که از الان باید خودتون رو برای امتحان کاردانی به کارشناسی آماده کنید تا بتونید یه دانشگاه خوب درس بخونید.


راستش هیچ کس نمیتونه برای شما تصمیم بگیره. اما من میتونم چند تا پارامتر بهتون بدم که تصمیم بگیرید:

1- بلوغ فکری: من خودم چند سال پیش که کاردانی بودم اصلا بلوغ فکر الان رو نداشتم و اگر از کشور خارج میشدم ممکن بود که برای همیشه زندگیمو از دست بدم. زندگی برام توی یه کشور خارجی اونم تنهایی وحشتناک بود. به علاوه متاسفم بگم که یک نفر از کسانی رو هم که میشناسم برای تحصیل به هند رفته بود شدیدا افسردگی گرفت و بعد از یکسال انصراف داد و برگشت. بعد از یکسال که خودش رو جمع و جور کرد رفت مالزی و به دلیل ایرانی های زیادی که اونجا بودن دیگه مشکل افسردگی نداشت اما بعد از مدتی مشکل اخلاقی پیدا کرد! خب اگر بلوغ فکری درستی داشت شاید این همه از زندگیش دور نمیشد. (البته الان داره برای فوق لیسانس میره امریکا و چون یه دانشگاه خوب مالزی خونده خیلی راحتتر قبولش میکنن)  به نظر من هر چی آدم دیرتر بره اما پخته تر باشه زحمت کمتری براش ایجاد میشه.

2- پول: خرج تحصیل توی خارج کم نیست. برای لیسانس و اکثر جاها برای فوق لیسانس هیچ فاندی به دانشجو داده نمیشه و باید خرجش رو خودش بده. من چون خودم این پول رو نداشتم با وجود اینکه تصمیم داشتم برای فوق برم نشد. اگر پول ندارید که خرج لیسانستون رو بدید خوب چاره ای ندارید که الان به رفتن فکر نکنید.

3- سربازی: مسئله بغرنجی که خیلی از ما تا قبل از سربازی نرفتن داریم. تقریبا همه زندگی رو تحت الشعاع قرار میده. از ازدواج گرفته تا خارج رفتن و ادامه تحصیل. من خودم سربازی نرفتم و علاقه ای هم ندارم برم. چیزی هم از سربازیم کم نمیشه! برای شما این مسئله مهم هست. سربازی با دیپلم رفتن خیلی سخته (من نمیدونم فقط شنیدم) اما اگر کوتاه باشه و ... شاید بشه تحملش کرد. اگر معاف میشید و یا این مدت خیلی کمه ارزش داره که قبل از رفتن خودتون رو خلاص کنید.

4- سربازی و پول: ترکیب این 2 تا یه چیز عجیبه که باید با هم ببینید. الان اگر بخواهید برید 15 میلیون وثیقه (سند یا ضمانت یا پول نقد) بذارید و کلی هم خرج اونجاست و هر چند وقتی هی باید برگردید و تمدید کنید و ... حالا ممکنه بگید که من پول دارم برم, اینجا لیسانس میگیرم و میرم اونجا و دیگه برنمیگردم و این 15 میلیون و سربازی هیچی. یا اینکه نه لیسانس میگیرم بعد میرم سربازی و بعد میرم خارج و ...

5- زبان: یادتون نره که هر جا که بخواهید برید, چه مالزی و چه هند و چه امریکا و کانادا ازتون مدرک زبان میخوان. شاید مدرکش مهم نباشه اما باید داشته باشید. از اون مهمتر اینه که اونجا درس رو به اون زبان بهتون میدن و باید یه تسلطی داشته باشید که بتونید. اگر میدونید که الان انصراف بدید و توی سربازی نتونید مدرک زبان رو بگیرید ضرر کرده اید بهتره که لیسانس رو اینجا بخونید. از اون بدتر اینکه متاسفانه توی بسیاری از کشورهای اروپایی زبان برای لیسانس انگلیسی نیست (حتی خیلی جاها برای فوق لیسانس هم انگلیسی نیست) اگر هدفتون برای نروژ و فندلاند باشه و بخواهید اونجا لیسانس بخونید احتمالا باید زبان اونها رو یاد بگیرید که کار ساده ای نیست.

6- انگیزه و هدف: این از همه مهمتره. اصلا چرا بخواهید خارج برید؟ چه هدفی دارید؟ به کجا قراره برسید که اینجا نمیشه؟ و هزار تا سئوال اینطوری که باید جوابش رو داشته باشید که توی این سفر به این سختی هیچ وقت لنگ نمونید. اگر هدفتون اینه که برید و یه جایی بگردید (مثل من!) اونجا که برسید و از این گشتن خسته بشید اونوقت دیگه دلتون نمیخواد اونجا باشید, بعد میبینید که زحماتتون به هدر رفته. تجربه من میگه که کسی که اینجا موفقه اونجا هم موفقه اما کسی که اینجا موفق نیست احتمال اینکه اونجا شکست بخوره خیلی خیلی زیاده. بنابراین اول ببینید اینجا موفق هستید و اگر نیستید چه چیزی باعث شده نباشید و اول اینجا موفق بشید.

7- سخت کوشی: درس خوندن توی یک کشور خارجی به آسونی اینجا نیست. خیلی مشکلات دیگه ای هم پیش بینی نشده باهاش برخورد میکنید که باید خیلی تلاش داشته باشید. اگر اینجا سخت کوش نیستید, اونجا سختتره که سخت کوش باشید. آیا الان در خودتون میبینید که وارد یه زندگی سخت بشید؟

8- مدرک دیپلم: متاسفم بگم که اینکه پیش دانشگاهی نخوندید برای خارج رفتن یه مقداری ضرر کردید. چونکه اکثر کشورها (تا اونجایی که من میدونم همه اروپا) میخوان که افراد دوره 12 ساله دپیلم گرفته باشن و اینطوری چون 1 سال کم میارید ممکنه که خیلی جاها نتونید پذیرش بگیرید. خب از الان مواظب این مورد باشید. شاید بتونید ادعا کنید که این یکسالی که توی دانشگاه خوندید جای اون! یا اگر فوق دیپلم رو بگیرید راحتتر میتونید بگید. (بازم بگم که فوق دیپلم اینجا اکثر جاها همون دیپلم حساب میشه)

9- تحصیل یا زندگی: تکلیفتونو با این موضوع مشخص کنید. این 2 تا با هم نمیخوره. البته جوانتر از اونی هستید که کاملا درک کنید من چی میگم اما این موضوع مهمه. اگر توی کار خودتون یه حرفه ای هستید (مثل من!) شاید ترجیح بدید که برای کار به یه کشور خارجی برید (مثل من!) اینطوری میشه درس نخوند و زندگی کرد! اما باز شرایط آدما با هم فرق میکنه مثلا من چاره ای ندارم که برای تحصیل برم اگر نرم باید اینجا 1.5 سربازی برم که هیچ فایده ای به حالم نداره, البته مجبور بشم میرم اما چرا وقتی میتونم از این زمان بهتر استفاده کنم نکنم؟ یادتون نره که برای ویزای کار هم داشتن حداقل مدرک لیسانس و چندین سال سابقه کار لازمه.

---------------------------

هزینه شرکت ها: راستش نمیدونم. برای لیسانس و فوق و دکترا با هم فرق میکنن. از 300 هزار تومن هست تا چند میلیون. به نظر من هر چی زورشون برسه. من اعتقادی به این شرکت ها ندارم و بنابراین به جز چند باری که مصاحبه های رایگانشون رو رفتم چیز بیشتری ازشون نمیدونم. همیشه فکر میکردم (و میکنم) که بدون این شرکت ها میشه اقدام کرد و پذیرش گرفت.

------------------

منو ببخشید که نمیتونم بهتر از این راهنمایی کنم. تجربه من بهم میگه که اکثر کسانی که با مدرک لیسانس از اینجا رفتن موفق تر بودن ولی افرادی هم بودن که از لیسانس رفتن و بسیار هم موفق شدن. یادتون نره که انگیزه و پشتکار و ناامیدنشدن در هیچ شرایطی بهترین راه برای رسیدن به اهداف می باشد.


نیازهای انسان و شکوفایی از دیدگاه مازلو و رابطه آن با رفتن من

یه موردی از پست قبلی جا موند. نوشته بودم که با دوستم صحبت کردم در مورد اینکه برم یا نرم ولی یادم رفت که تحلیل اونو بنویسم. چون تحلیل جالبی داشت گفتم که با شما هم در میون بذارم. من عاشق این آدما هستم که برای هر موضوعی فکر میکنند و دلیل میارن.


پیش زمینه
یکی از مسائلی که در مدیریت مطرح میشه بحث مربوط به نیازهای انسان هست. چون یکی از منابع اصلی نیازمند مدیریت منابع انسانی می باشد و شناخت انسان و مخصوصا نیازهای اون در این مسائل مهم هست. یکی از مدل های جالب در این زمینه سلسله مراتب نیازهای مازلو (Maslow) می باشد. مازلو نیازهای انسان رو در یک هرم به 5 بخش تقسیم میکنه و ادعا میکند که کسی که بیشتر نیازهایش در یک طبقه پایینتر برآورده نشده باشد نیازهای طبقه های بالاتر رو کمتر حس میکند.
این 5 طبقه عبارتند از  (از پایین به بالا)
نیازهای فیزیکی که مربوط به بدن انسان می باشند مانند غذا و آب و تنفس و خواب ...
نیازهای امنیت: شامل امنیت جانی, مالی, شغلی, سلامت و...
نیازهای اجتماعی/عشق: مانند دوستی, فامیلی و ...
نیازهای به مربوط به احساس احترام: مانند عزت نفس, اعتماد به نفس, احترام به دیگران و احترام دیگران به فرد
و آخرین طیقه نیازهای خودشکوفایی: مانند اخلاقیات, خلاقیت, حل مسائل, انصاف, پذیرش حقایق و...

چهار طبقه اول نیازهای پایه ای هستن که برآورده شدنشون در انسان احساس خاصی ایجاد نمیکنه ولی اگر نباشند فرد احساس اضطراب و کمبود خواهد کرد.
اما طبقه آخر مهمترین نوع نیازها است که برآورده شدنشون باعث رشد و شکوفایی انسان خواهد شد. مثلا نیازهای ذهنی و فکری مانند یادگرفتن و ... و یا نیاز به زیبایی و ... برآورده شدن این نیازها احساس رضایتمندی و انسانیت را در فرد به وجود می آورد.

حالا اگر خودمون رو به عنوان یک انسان در نظر بگیریم متوجه میشیم که بیشتر در کدام طبقه هنوز نیازهای ما برآورده نشده. عدم برآورده شدن نیازها باعث خواهد شد که به شکوفایی واقعی انسان نرسیم. و اینجاست که مشخص میشود چرا اسلام به جای توجه صرف به بحث شکوفایی انسان به نیازهای اقتصادی و اجتماعی او هم توجه داشته است.

البته من خودم به این مدل یه انتقاداتی دارم اما نه اونطور که کلا زیر سئوال ببره که کسی که نیاز به آب و غذا داره میتونه نیاز به احترام و اخلاقیات رو حس کنه. 


------------------------------------------------

نظر دوستم
اینا رو گفتم که یه مقدمه ای داشته باشید از اینکه دوستم چی میخواست بهم بگه. به دوستم گفتم که تو الان اینجا خونه داری, ازدواج کردی, شغلی داری که درآمدش خیلی بیشتر از مال من هست و خلاصه چیزی کم و کسر نداری, تو برای چی میخوای بری؟ من اگر جای تو باشم امکان نداره که کشورم رو ترک کنم. 


اون جواب داد:  "اینطوری فکر نکن. شاید تو هم اگر این شرایط رو داشتی الان تصمیم قطعی تری برای رفتن داشتی" من بهش متعجب نگاه کردم و اون گفت :"هرم نیازهای مازلو رو میشناسی؟" منم گفتم "بله! " ادامه داد:"من الان نیازهای طبقه های پایینترم برآورده شده اما در اینجا برای طبقه های بالاتر خیلی مشکل دارم. اینجا نیاز به امنیت دارم اما نیست. ممکنه امروز شغل داشته باشم فردا شغلم رو از دست بدم. اون ثباتی که لازم دارم رو حداقل تا چند سال آینده اینجا نمیتونم پیدا کنم. به نظر من نیازهای من امروز با نیازهای 4-5 سال گذشته ام فرق میکنه. امروز من نیاز دارم که توی یک جامعه ای باشم که حس احترام و آرامش بیشتری داشته باشم و ثبات فکری و روحی بیشتری داشته باشم که بتونم تصمیم گیری درستی انجام بدم. اما تو الان چون فکر نیازهای اولیه ات هستی کمتر به این موضوع توجه داری. مطمئن هستم که چند سال آینده که ازدواج کرده باشی و اینجا زندگی ای برای خودت داشته باشی تازه میرسی به این حرف من که امکان برآورده شدن بعضی نیازهات ممکنه در جامعه کنونی نباشه. پس بهتره که  چند سال آینده (نمیگم 10 سال) اما 3-4 سال آینده رو ببینی و طبق اون تصمیم بگیری. تو فردا نیاز داری که بتونی با جامعه جهانی تجارت کنی. حتی الان برای شرکت توی یه کنفرانس ساده هزار تا زحمت داری که چطوری پولش رو بدی و چطوری ویزا بگیری و .... چند سال بعد این نیازها برات میشه نیازهای اصلی و اون وقت دیگه دیر شده که بخوای برای خارج رفتن تصمیم بگیری"


خوب که به حرفاش فکر کردم دیدم حرف منطق هست. دیدم حرفش جواب نداره. من خودم پارسال برای پرداخت یه مقاله کنفرانسم یک هفته درگیر بودم. از اون بدتر اینکه هر بار بخوام از کشور خارج بشم باید 7 خوان رستم رو رد کنم و تازه به فرض اینکه بمونم باز معلوم نیست بتونم به اون چیزی که میخوام برسم. راستش همین الانم حس میکنم دیگه دارم به آخر پیشرفت اینجا نزدیک میشم. از اینجا به بعدش برای پیشرفت در اینجا یه راه سنگلاخیه. هرچند که بعضی ها میگن پیشرفت بیشتر میخوای چکار,  آدم باید توکل کنه و بمونه و خدا روزی رسونه و ... اما نظر من اینه که خدا عقل داده و الان مطابق هیچ منطق و عقلی نمیتونم موندن اینجا رو توجیه کنم. تقریبا همه کسانی که میگن اینجا بمون اعتقاد دارن که نیروهای ماورالطبیعه کمک خواهند کرد (یعنی حتی عقل خودشون هم گواهی نمیده که موندن اینجا برای من خوبه) حالا شایدم واقعا اون نیروها بخوان کمک کنن  اما واقعا خدا میخواد آدما روی عقلشون تصمیم بگیرن یا روی نیروهای ماورا؟