زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

فکر کنم باید بگم خداحافظ ای سن دیگو


Thanks for your interest. Your file looks very good.
However, our funding is really limited so it is not very probable that
we will be able to offer you admission.
I hope that you can find a good opportunity somewhere,
and do contact me again if needed.

این جواب یکی از استادای سن دیگو بود. فکر کنم باید بگم که خدا حافظ ای سن دیگو. البته نکته مثبتش اینه که فکر میکرده وضعیت من خیلی خوبه. پس برای دانشگاه های پایین تر که اپلای کردم باید شانس داشته باشم.

خواب بد دیدم

پریشب یه خواب بد دیدم. خواب دیدم که رو به شبه و من هنوز نماز عصرم رو نخوندم و توی راه بودم. همینطوری که داشتم میرفتم, دیدم که اون مسیری که میرفت مسجد معلوم نیست دیگه درش کجاست, از یکی پرسیدم, گفت جلوتر بعد از پمپ بنزین رفته. دیدم تا بخوام بگردم پیداش کنم دیر میشه و چون نزدیک خونه بودم سریع بدو بدو خودم رو رسوندم به خونه. یه جایی بود یه سرسرای بزرگی بود, یه عالمه پسر هم سن خودم جمع شده بودن. گفتم چه خبره, گفتن همه منتظرن که اینترنت وصل بشه دانشگاه سن دیگو اپلای کنن. آخه اینترنت یه مدتیه که قطع شده. با خودم گفتم که برم تا دیر نشده نمازم رو بخونم. از پله ها رفتم بالا و توی اتاق مهر رو گذاشتم روی زمین و نماز رو شروع کردم. هنوز اول سوره حمد بودم که یه دفعه انگار زلزله شده باشه مهرم شروع کرد به لرزیدن و حرکت کردن. گفتم خدایا الان نه, نمازم دیر میشه دیگه. اما یه چیزی مهر رو به لرزش وا داشته بود و سمت دیوار رو به رو میکشید, منم کم کم سمت دیوار کشیده میشدم و مجبور شدم نمازم رو بشکونم. از یکی پرسیدم چه خبره, گفت نمیدونم. صدای غلغله از بیرون در میامد. اما من فکر نمازم بودم.
صبح که بیدار شدم خیلی ناراحت بودم که نتونستم نمازم رو بخونم (البته توی خواب). این دو روز از این موضوع خیلی خیلی ناراحتم. این مدت اصلا به نمازهام توجه درستی نداشتم. از یه طرف شدیدا فکرم مشغول این اپلای ها هست و از یه طرف دیگه چاره ای ندارم. هزار بار باز با خودم فکر کردم که اصلا رفتن راه درستیه یا نه اما واقعیتش اینه که به تنها نتیجه ای رسیدم این بود که چاره ای جز رفتن نیست.

پسر خوب ....

چند روز پیش یه ایمیلی آمد, گفتم بذارمش اینجا




آخرش به نظرم جالب نبود خط آخر رو خودم عوض کردم:









گزارش هفتگی

این هفته کارهای شرکت خوب بود. یه کار از بیرون گرفته بودم که ساعات اضافی خونه رو هم کار کردم. واقعا دیگه وقتی اضافه نمونده بود. یه روز رفتم 3 ساعت فقط ریزنمره هامو بگیرم پست کنم. (با احتساب رفت و آمد = 5 ساعت). به خاطر وضع اینترنت موقع اپلای یکی از دانشگاه ها پول از حساب کم شده و آخرشم سابمیت نشد. خلاصه که این هفته همه مسئولین امر رو که این همه سنگ سر راه ما گذاشتن رو حسابی مستفیذ کردم و فکر کنم اگر قرار بود خدا یه کمی هم بهشون رحم کنه دیگه با این همه دعای خیری که من پشت سرشون کردم نکنه. از دیروز و امروز هم میخوام اپلیکیشن 5 تا دانشگاه رو سابمیت کنم اما نمیشه. اپلیکیشن یکیشون الان نزدیک 3 ساعته طول کشیده. یه صفحه پر میکنم, دکمه save صفحه اشو میزنم بعد میرم شام میخورم میام دوباره یه کلیک دیگه میکنم. هنوزم تموم نشده. خیر سرم قرار بود امشب همه رو سابمیت کنم که دیگه فردا راحت باشم. هیچ کاریم انجام نشد. حتی SoP هاشون که از همه مهمتر و وقتگیرتر بود هم انجام ندادم. صبح هم باید برم شرکت و روز تعطیلی هم ندارم.

کارهایی که دستم هست دیگه داره به وضع خوبی میرسه. اپلای 5-6 تا دانشگاه مونده + کاری که فردا شرکت تحویل میدم + یه کاری که آخر هفته باید تحویل بدم + مقاله تزم + کمک به یکی از بچه ها برای مقاله اش + هدیه تولد تیلور که هنوز وقت نشده, فکر کنم ولنتاین آماده بشه.

هی دلار 100 تومن گرون میشه هی من یه دانشگاه از لیستم حذف میکنم

بماند که سایت دانشگاه ها باز نمیشه

بماند که حتی نتونستم ایمیلشونو از سایتشون در بیارم, بگم سایتتون باز نمیشه!

بماند که صفحه ارسال ریپورت تافل و جی آر ای توی ets باز نمیشه

بماند که استادم هنوز نتونسته ریکامشو پر کنه

بماند که امروز 2 ساعت زیر بارون بودم ریزنمره هامو هم بهم ندادن

بماند که اینقدر علی الحساب حقوق گرفتم که الان نمیدونم چند ماه حقوق هم نگرفتم


هی دلار 100 تومن گرون میشه هی من یه دانشگاه از لیستم حذف میکنم.

ترسم که 3-4 روز دیگه یه چیزی هم به دانشگاه ها بدهکار بشم (بگم پول اپلایمو پس بدید!)


فکر کنم دیگه وقتشه که برعکس عمل کنم, شده قرض بگیرم یکی به لیستم اضافه کنم.