زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

سیندرلا 2

بعضی قصه ها واقعا قصه نیستن و حقیقت های زندگی هستن که جان اون در لباس قصه پوشیده شده است.

ما همه سیندرلا هایی هستیم که اسیر نامادری شرایط اینجا شدیم. نامادری ما هر کاری میکنه دخترهای ناجنس خودش به جایی برسن, مثلا اونا رو با سهمیه میفرسته دانشگاه, یا ... .


در حالی که لیاقت ما کمتر از پسر حاکم نیست, نامادری هر چی کار هست میریزه سر ما بدون اینکه حتی اجازه بده وقتی داشته باشیم به خودمون برسیم.

بعضی هامون هم مثل برونو و موش ها شدیم و دیگه حتی فکر رفتن از این خانه ای مال خودمون هست هم نیستیم! لوسیفرهای خونه امون هم که کم نیستن این روزا.


این روزا حس سیندرلا رو دارم که کارهای روزش رو تموم کرده بود و از پنجره به قصر حاکم خیره شده بود و میگفت: "اصلا مگه اونجا چه خبره؟ ... ولی باید خیلی جالب باشه!"


سیندرلا

اصلا این امریکایی ها از بچگی زدن مغز ما رو خراب کردن. من بچه که بودم عشقم این کارتون های والت دیزنی بود. شاید شما یادتون نباشه اما اون موقع ها برنامه های کودکان تلویزیون اکثرا به درد نمیخوردن. نصف بیشترشون که عروسکی بودن و من اصلا از این عروسکی ها خوشم نمیامد. کارتون های نقاشی شده اما خوب بودن و دوست داشتم.
با این حال اون موقع ها یه کارتون هایی مثل کارتون های والت دیزنی که اصلا امکان نداشت از تلویزیون پخش بشه. این بود که اون موقع ها به نظرم این کارتون ها یه جورایی کمیاب بودن و طبق قانون هر چی که کمیاب باشه مهم میشه این کارتون ها هم شاید یه تاثیر بیشتری روی بچه ها میذاشتن.

من خودم سعی میکنم که دیگه فیلم و کارتون رو به زبان فارسی نگاه نکنم اما اون شب یه شبکه ای کارتون سیندرلا رو گذاشته بود و منو برد توی بچگی هام. اون روزا ما یه دستگاه ویدئو داشتیم که بابام خریده بود برای اینکه برای ما کارتون بذاره. اولین کارتونی هم توی اون دستگاه دیدیم همین سیندرلا بود. بعد تازه فهمیدم که این ذهن من بیچاره از کجا خراب شده و تاثیر این کارتونا امروز داره خودشو نشون میده. مثلا من UCF اپلای کردم که اصلا محل قصر سیندرلاست. کسی چه میدونه شاید چند ماه دیگه بدون فاند برم قصر سیندرلا!




از اون مهمتر, شباهت تیلور با سیندرلا که ظاهرا خود خارجی ها هم متوجه این شباهت شده باشن که این عکس رو درست کردن!

افسانه های نشدنی

من از بچگی از این شایعات زیاد میشنیدم. بعدها فهمیدم این شایعات بیشتر برای آدمای تنبل و معمولیه که حوصله ندارن خودشونو به زحمت بندازن.

  • وایی نمیدونید که مدارس X چطوری هستن, اصلا کسی قبول نمیشه./ ما که امتحان دادیم و قبول شدیم و خبری نبود. هر چند که بنا به دلایلی نشد که بریم.
  • وایی رشته ریاضی خیلی سخته./ من بهترین درسم ریاضی بود.
  • وایی فلان درس همه 10-12 میشن. همه میفتن./ ما که با 17-18 پاس کردیم.
  • وایی نمیدونید کنکور چیه./ اگر مشکل پیش نیومده بود که رتبه ام خیلی بهتر میشد.
  • وایی کنکور ارشد فقط A نفر میخوان. اصلا آدم قبول نمیشه./ ما که دادیم بازم قبول شدیم.
  • وایی تافل یک امتحان سختیه. فلانی 3 سال امتحان داد تا 80 شد!/ ما که اولین بار 88 شدیم.
  • وایی تافل 100 خیلی سخته. اینجا نمیشه اصلا گرفت./ ما که گرفتیم!
  • وایی جی آر ای اصلا نخون. اصلا وربال بالای 400 نمیشه گرفت./ ما که خوندیم و گرفتیم. راستش اگر سر کار نمیرفتم میتونستم 500-600 هم بگیرم.
  • وایی امریکا آدم نمیتونه قبول بشه. برو مالزی! نه یه اروپایی چیزی اپلای کن. آدم که نباید اینقدر بلند پرواز باشه/ ما اپلای کردیم و که قبول شدیم. حالا خدا کنه یه فاندی بدن که بتونم برم.


خلاصه این حرف ها همه افسانه است. اینا مال آدماییه که دلشون نمیخواد تن به کار بدن. اینا مال کسانی هست که هیچ وقت سعی نکردن که دنبال راه غلبه کردن به مشکلات بگردن و اونقدر تلاش کنن که موفق بشن.
همه قبول داریم که کنکور خوندن کار راحتی نیست اما همه هم قبول داریم که اگر کسی واقعا وقت بذاره و بخونه و یاد بگیره میتونه رتبه خوبی هم بگیره. بقیه موارد هم همینه. والا من دیدم که بعضی ها همین جی آر ای جدید وربال بالای 600 هم گرفتن. شما بالای 500 اشو هم بگیری همه دانشگاه ها روی سر میذارن این نمره رو. بالای 400 هم اوکیه. شاید عالی نباشه اما در کنار بقیه رزومه قابل قبوله.
من قبول دارم که جی آر ای واقعا امتحان سختیه. خیلی پشت کار میخواد. خیلی درس خوندن میخواد. اما این نیست که آدم نتونه از پسش بر بیاد. منتهی ما اکثرا نمیدونیم این امتحان چیه. یه دفعه سال آخر ارشد یادمون میاد که ای داد بیداد که همچین امتحانی هم هست (مثل پارسال من) معلومه که چندهزار تا لغت رو که باید در طی چند سال یاد میگرفتیم میخواهیم 3 ماهه یاد بگیریم نمیشه بیشتر از 350 و 400 گرفت. در حالی که چینی و هندی ها حداقل 2 سال مطالعه دارن برای این امتحان و برنامه ریزی های خیلی دقیق میکنن.


اینه که به نظر من همیشه قبل از اینکه آدم تحت تاثیر شایعات و جو قرار بگیره باید سعی کنه که ببینه که مشکل چیه و چطوری میشه بر اون غلبه کرد. حالا اگر ارزش داشته باشه آدم براش وقت بذاره چرا نذاره؟ لیس للانسان الی ما سعی (برای انسان هیچی نیست به جز اونی که براش تلاش کرده)

ایمیل ها دوباره قطع شدن

این روزا باید ایمیل بزنم به دانشگاه هایی که پذیرش گرفتم بلکه یه فاندی جور بشه اما سرعت اینترنت خونه خیلی کند شده و نمیدونم چرا. دیشب هر کاری کردم یه ایمیل بفرستم نشد. گفتم صبح بیام از شرکت بفرستم که اینترنت اینجا هم نه تنها کند شده بلکه ایمیل ها باز نمیشه. کلا ایمیل ها هیچ جا باز نمیشه. وقتی به اصطلاح رئیس غیرعامل کشور بگه جیمیل و یاهو امنیت ندارن و اینترنت رو خطری برای جاسوسی و ... بدونن وضع بدتر میشه که بهتر نمیشه. کلا این مدت یه چند تا خبر ناب از نقطه نظر مسئولین منتشر شد تا ما هم کم کم بفهمیم در عمق و ژرفای شعورشون چه افکاری موج میزنه. جدا این همایش ملی دفاع سایبری خیلی دستاوردهای بزرگی برای ما داشت!


دیروز یه نامه زدم به وزارت علوم که تشکیل پرونده بدم. اگرچه هنوز I-20 نگرفتم اما به نظرم برای من که پاسپورت ندارم داره دیر میشه. اگر وزارت علوم دیگه برام پرونده درست نکرد مجبورم از طریق سفر زیارتی ای چیزی اقدام کنم. این روزا ساعت هایی رو دارم میذارم برای بررسی سفارت های امریکا توی کشورهای مختلف. اما هنوز نتونستم که یه نتیجه کلی بگیرم که کجا بهتره. از یه طرف دبی و ترکیه خوبن که نزدیکن اما بعضی ها تجربه های خیلی بدی از اینجاها داشتن و با خودم میگم کاشکی برم یه کشور اروپایی مثلا ایتالیا که هم یه سری به داداشم بزنم و هم اونجا کمتر سختگیر باشن. به هر حال وضع فاند هم هنوز معلوم نیست ولی امیدوارم که بگیرم.


دنیای خودپسندانه آکادمیک

توجه: این متن ممکن است حاوی مطالب ناراحت کننده باشد. لطفا کسانی که شدیدا علاقه مند به دنیای آکادمیک هستند مطالعه نکنند.

توجه 2: منظور از دنیای آکادمیک همه افراد این دنیا نیستند بلکه فقط درصدی از آن مدنظر است.


1- من از کارم مهمترم!

یه چیزی که از این دنیای آکادمیک نمیفهمم این توجه به فرد گرایی هست. مثلا بالای همه مقالاتشون اسم خودشونو بزرگ میزنن. خب یعنی که چه؟ مثل این می مونه که طراح بنز بیاد جلوی داشبوردش بزرگ بنویسه حسن قلی! یعنی اینو حسن قلی طراحی کرده, یا مثلا استیو جابز بیاد روی همه آیفونهاش بنویسه "استیو" یعنی اینو من درست کردما و یا صفحه ویندوز که میاد بزرگ بنویسه "بیل گیتس" یعنی اینو من درست کردم. واقعا چیه منظورشون از اینکه اسمشونو بالای همه محصولاتشون میزنن؟ جالبتر اینکه میشینن میشمارن چند تا مقاله نوشتن یا اینکه چند نفر بهشون رفرنس دادن. اونجایی خنده دار میشه که بعد از این همه سال حتی خودشون هم نمیتونن تشخیص بدن که کارهاشون چقدر ارزشمند بوده. مگه رمانه که نویسنده اش بخواد مشهور بشه؟!

راه حل: خب اسمتون رو بذارید آخر مقاله, یه طوری که جلب توجه هم نباشه.


2- قانون های بچگانه

عین بچه هایی که مامان بازی میکنن و برای خودشون قانون میدازن که مثلا تو در بزن من میگم کیه, نشستن برای خودشون قانون های بازی کردن گذاشتن و هر کسی که نخواد از این قانون ها پیروی کنه رو کلا میندازن کنار. مثلا قانون کنفرانس ها که یه سری مقالات رو قبول و یه سری رو رد میکنن. الان یه کنفرانس هایی هستن که حتی مقاله خیلی خوب هم باشه بازم رد میشه چون کنفرانسه اسمش اینه که 1 دنیاست. یه قانون دیگه مثلا دیدن که بیشتر به اسم نویسنده مقاله اهمیت داده میشه بیاییم blind-review کنیم ببینیم محتوا چطوریه اما بازم ناخودآگاه عین بچه ها که قانون ها رو دور میزنن تقلب میکنن و از روی سبک نگارش مقالات تشخیص میدن که نویسنده چند سال کاره و به همون میزان (شاید به طور ضمنی) پیش قضاوت میکنن. (البته نحوه نگارش مهمه اما چقدر؟؟؟) جالب اینجاست که اینقدر این قانونهای نانوشته اشون زیاد شده که یه نفر باید حداقل 3-4 سال باهاشون باشه که تازه بفهمه چی به چیه؟ حتی آدم گالیور هم باشه زودتر میتونه دنیای لیلیپوتی ها رو بفهمه تا اینا!

خدایی چند تا انسان عاقل پیدا نمیشه که به اینا بگه این چه فضاییه که درست کردید؟ آدم میخواد یه مقاله ژورنال سابمیت کنه باید 6-7 ماه منتظر جواب ژورنال محترم باشه که آخرش بگه نمیشه؟ حتی یه رمان نویس هم بختش بهتر از یه ساینتیسته. بالاخره 6 ماه نشده یه انتشاراتی پیدا میکنه که رمانش رو چاپ کنه. حالا فکر کنید یه بنده خدایی نشسته چند سال زحمت کشیده که یه دستاورد علمی ای بدست بیاره, باید یکی دو سال صبر کنه که چاپ بشه؟ چرا؟

راه حل:

خب یکی نیست به اینا بگه یه سایت بذارید, مقالاتتون رو همه اونجا بذارید که همه بخونن. بعد همتون بیایید نظر بدید که کدوم خوبه کدوم نیست. حالا اگر یکی مقاله اش جایی اش مشکل داشت همونجا براش کامنت بذارید که درست کنه. یه ورژن دیگه از مقاله رو تصحیح شده بذاره.

این سایت های که ایندکس میکنن رو باید درشون رو تخته کرد. چرا یکی بخواد ایندکس کنه یکی نکنه؟ مگه عصر تیرکمون سنگیه که فضای نباشه یا تکنولوژی نرسه. به خدا همین گوگل حاضره همه رو ایندکس کنه یه چیزی هم بهتون بده!


3- استاندارد؟ چی هست؟ همینی که من میگم خوبه!

در مورد نحوه نگارش و فرمت مقاله ها هم اینقدر مسخره است که هزار جور فرمت برای صفحه بندی و رفرنس دادن داریم. هیچ کدومشون تا حالا به ذهنشون نرسیده که یه بار دور هم جمع بشن ببینن کدوم نقاط ضعف و قوت فرمت ها چیه و بعد بیاد اینو یه استاندارد بدن که همه از اون پیروی کنن.



در مورد اون ریکامندیشن ها هم که قبلا نوشته بودم و راه حل هم داده بودم.


خب البته من دیگه خیلی شورش رو در آوردم اما باور کنید همین غیرمنطقی بودن روال و قوانین حاکم بر این دنیا نشون میده که چقدر کسانی که توش هستن میتونن غیرمنطقی باشن. اصلا سخته به این قشر گفت که دنیا عوض شده. دیگه 100 سال پیش نیست که بخواهید برید مجله چاپ کنید.