زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

زیر آسمان خدا

این وبلاگ داستان یک پسر ایرانیه که تصمیم گرفت بره امریکا و برای این کار دو سال اپلای کرد تا بالاخره پذیرش گرفت و ...

هجدهم سپتامبر - نمایشگاه کار (Career Expo)

دانشگاه ما یه قسمت داره به اسم Career Center که مسئولیت اصلی اش اینه که برای دانشجوها و فارغ التحصیل های اینجا کار پیدا کنه. این مرکز هر ترم یک نمایشگاه میذاره که توش شرکت های بزرگ امریکا رو که میخوان دانشجو بگیرن دعوت میکنه که بیان دانشگاه و از بچه ها رزومه بگیرن. 

 

طبق قانون اینجا من تا تابستون نمیتونم بر سر کار. در واقع باید 18 واحد پاس کرده باشم که بتونم برم سر کار. اما گفتم بذار برم ببینم چطوریه که برای دفعه های آینده آماده باشم. منصور هم میخواست بیاد شاید یه شرکتی پیدا کنه و بتونه کار کنه. 

 

از در که وارد شدم دیدم امروز همه با کلاس شده بودند و با کت و شلوار و لباس های خیلی رسمی آمده بودند. البته قبلا توی ایمیلی که به بچه ها زده بودند نوشته بودند که Business Attire داشته باشید.  

 

  

  

 

منصور بدون لباس رسمی آمده بود و همینطوری که توی صف ایستاده بودیم اون آقایی کارت ها رو نگاه میکرد به منصور گفت آقا شما اجازه نداری با این شلوار جین وارد اینجا بشی. برای همین منصور دیگه نیامد. صف اش هم خیلی طولانی بود. یه برچسب هایی هم دادن که بچسبونیم روی سینه که اسممون روش باشه.

  

داخل سالن بچه ها توی صف شرکت ها می ایستادن و با نماینده های شرکت ها صحبت میکردن و یه برگه یا دو برگه رزومه بهشون میدادند.

  

غرفه شرکت های بزرگ از همه شلوغتر بود. غرفه آمازون, میکروسافت, تگزاس اینسترومنت از همه شلوغ تر بود و یکی دو تا غرفه بودن که نماینده هاشون لباس نظامی پوشیده بودند داشتن مگس می پرودن. 

 

 

  

اینم صف آمازون. به سر صف دقت کنید یه چیز جالب متوجه میشد که بعدا مینویسم. 

 

 توی امریکا دانشجو بودن و اهل درس بودن خیلی مهمه. شرکت ها هم خیلی دوست دارن از دانشگاه ها کارمند بگیرن تا بخوان از کسی که تحصیل نکرده استفاده کنن. جالبه که دانشگاه ها رقابت دارن که این شرکت ها دانشجوها و فارغ التحصیل های بیشتری ازشون استخدام کنه. همین رقابت باعث میشه که سعی کنن هر تسهیلاتی رو که صلاح میدونن بذارن که بچه های بیشتری رو بتونن بفرستن سر کار.  

 

دانشگاه ایران ما که میخواست هر چی زودتر ما درسمون تموم بشه و از شر ما راحت بشه. حالا هر کسی بعدش کار گیرش میاد بیاد هر کی هم نمیخواد به جهنم. اصلا به دانشگاه چه ربط که بخواد فکر کار دانشجوش باشه؟

اسب توی تگزاس پارتی

رخدادهای دانشگاه که تموم میشه هر بار که میرم عکس های بچه ها رو نگاه میکنم میبینم یه چیزایی بوده که من اصلا ندیدم. نمونه اش همین اسبه که توی تگزاس پارتی آورده بودند و من اونجا نبودم.  

  

 

حیف شد خیلی دلم میخواست یه کم اسب رو نازش کنم.

توی امریکا خاک توی مسیرها نیست

توی دانشگاه ما و کلا اکثر جاهایی که من تا حالا دیدم خاک نیست که همینطوری باز باشه و مردم بخوان یه وقتی از روش رد بشن یا اینکه باد بزنه پخش بشه. دالاس در کل خیلی خوب باد میاد و به قول من کولر خدا روشنه. امروز دقت کردم دیدم که جاهایی که خاک بوده و احتمال پخش شدن خاک هست رو اینا با سنگ پر میکنن.  

 

 

 تا حالا چندین جا رو دیدم که همینطوری کردن. بقیه جاها هم همه چمن یا بتون هست. اینه که خاکی که همینطوری بخواد پخش بشه اینجاها ندیدم. شاید علت این همه چمن کاری هم همین باشه. 

شانزدهم سپتامبر - بازم بزن بکوب توی دانشگاه

همینطوری که آمدم توی محوطه دیدم یه جایی دارن برای خودشون آهنگ میزنن و باز دو نفر افتادن وسط به رقصیدن. آهنگی که گذاشته بودند نمیدونم که مال کجا بود اما برایم خیلی جالب بود. فکر کنم که اسپانیایی بود. در کل به نظرم آهنگ خیلی قشنگی بود.  

 

 

  

  

 

بعد رفتن و لباس هاشونو عوض کردن و یه رقص دیگه رو شروع کردن. یه عروسک بچه هم آورده بودند. مثل این بود که یه داستان رو با رقص شون تعریف میکردند. ببخشید من خیلی از هنر سر در نمیارم برای همین اصلا نفهمیدم که اینا چی میخوان بگن. فقط فهمیدم که آهنگش قشنگ بود. 

  

  

 

ظاهرا این برنامه مربوط به یکی از گروه های دانشگاه بود که میخواسته به این طریق عضو جدید بگیره. من خیلی نفهمیدم برای چی بود.

شانزدهم سپتامبر - co-curricular transcript

امروز یه جلسه ای شرکت کردم در مورد co-curricular transcript بود. تا حالا همچین اصطلاحی نشنیده بودم. دانشگاه ما یه سایت داره به اسم OrgSync که بچه ها میتونن جلساتی که توی دانشگاه برگزار میشه رو پیدا کنن و شرکت کنن. توی این سایت یه قسمت هست که میتونن برنامه هایی رو که شرکت کردن مشخص کنن و از مسئول اون برنامه بخوان که تایید کنه اینا شرکت کردند. اینطوری یه ریزنمره مثل ریزنمره های درسی درست میشه که درواقع نشاندهنده شرکت شخص توی برنامه های دانشگاه هست.  

 

 

برای ما که دکترا هستیم خیلی مهم نیست چون کار ما اول و آخر با استاد تزمون و ریسرچمون هست. اما برای اونایی که مخصوصا اینجا لیسانس میخونن خیلی مهم میشه. چون مثلا میخوان برن سر کار توصیه نامه لازمشون میشه. بعد اگر توی هیچ کدوم از برنامه های دانشگاه شرکت نکرده باشن و یا کسی توی دانشگاه درست نشناسدشون که بهشون توصیه نامه بدن کار پیدا نمیکنن. از اون مهمتر اینکه میگفت این ریزنمره هم برای استخدام کننده مهمه که بدونن طرف توی دوران دانشجویی چطوری توی دانشگاه فعال بوده.